جورج آرتور آکرلوف متولد ۱۷ ژوئن سال ۱۹۴۰، اقتصاددان آمریکایی و استاد دانشگاه جورج تاون و نیز استاد اقتصاد دانشگاه برکلی کالیفرنیاست. آکرلوف در سال ۲۰۰۱ به دلیل کار بر روی «تحلیل بازارها با اطلاعات نامتقارن»‌ به همراه جوزف استیگلیتز و مایک اسپنس موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصادی شد.

آکرلوف و همکارانش، به دلیل کار بر روی موضوع عدم تقارن اطلاعاتی و تأثیر آن در کژگزینی، و طرح مسئله بازار لیموکه به بررسی بازار خرید و فروش خودروهای کار کرده در آمریکا می‌پردازد، موفق به دریافت این جایزه شد. بازار لیمو، اصطلاحی است که آکرلوف برای اشاره به عرضه محصولات یا خدمات بی کیفیت (لیمو) در مقابل محصولات و خدمات با کیفیت (هلو)  به کار برده است. 

آکرلوف؛ بازار لیمو و بازار هلو
جورج آرتور آکرلوف، لیسانس خود را در رشته اقتصاد در سال ۱۹۶۲ از دانشگاه ییل و مدرک دکترای اقتصاد را در سال ۱۹۶۶ از دانشگاه ام‌آی‌تیMIT  دریافت کرد. در حالی که آکرلوف قسمت عمده‌ای از زندگی حرفه‌ای خود را به عنوان استاد در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی گذراند، در سال‌های ۱۹۷۴-۱۹۷۳، به عنوان اقتصاددان ارشد در شورای مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهوری نیکسون مشغول به کار بود. همچنین وی از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰ به عنوان استاد اقتصاد در مدرسه اقتصادی لندن (LSE)  هم فعالیت می‌کرد.

بدون شک آکرلوف را بیش از هر چیز به دلیل نام‌گذاری بازار لیمو در برابر بازار هلو می‌شناسند؛ از همین رو مقاله‌ای با عنوان «بازار لیمو: عدم اطمینان از کیفیت و مکانیسم بازار»‌ نیز نوشت که در سال ۱۹۷۰ در مجله اقتصاد در آمریکا منتشر شد و در آن مشکلات شدیدی که ارائه اطلاعات نامتقارن در بازارها بر جای می‌گذارد را مورد بررسی قرار داد. به اعتقاد آکرلوف در بازار خودروی دست دوم خودروهای کم کیفیت‌تر می‌توانند عملکرد بازار را مختل کنند و به جای برقراری تعادل در عرضه و تقاضا در نهایت خودروهای با کیفیت‌تر را به دلیل کاهش قیمت تعادلی از بازار خارج کنند. به علت عدم تقارن اطلاعات طرفین معامله «شکست بازار» رخ می‌دهد، یعنی بازار از وظیفه اصلی خود عاجز می‌ماند و در نتیجه ناکارا عمل می‌کند. 

این مشکل ناشی از عدم تقارن اطلاعات است که بین عرضه‌کنندگان و تقاضاکنندگان خودروی دست دوم وجود دارد؛ چرا که تنها فروشنده از جزییات خودرو و کیفیت واقعی آن با خبر است. اگر متقاضیان قیمت را به عنوان شاخص متوسط کیفیت خودروی مورد مبادله در نظر بگیرند، عرضه‌کنندگان خودروهای بهتر از بازار خارج و برعکس عرضه‌کنندگان خودروهای بدتر به بازار هجوم می‌آورند. زیرا عرضه‌کننده‌های خودروهای بهتر قیمت بازار را کمتر از ارزش خودروی خود و فروشندگان خودروهای بدتر قیمت بازار را بیشتر از ارزش خودروی خود ارزیابی می‌کنند.

این فرآیند در نهایت می‌تواند منجر به کاهش مستمر قیمت تعادلی و خروج تمام عرضه‌کنندگان از بازار شود. آکرلوف بازار کار را نیز دارای ویژگی عدم تقارن اطلاعات می‌داند و معتقد است در بازار کار نیز، زمانی که یک بنگاه نیروی کار استخدام می‌کند، ممکن است دانش کمتری در مورد توانایی‌های ذاتی نیروی کار نسبت به خود او داشته باشد. به‌طور کلی زمانی می‌توان انتظار بروز اطلاعات نامتقارن داشت که رفتارهای افراد به راحتی قابل مشاهده نباشد. 

او با تحلیل ریاضی و دینامیکی بازار خودروهای دست دوم، نشان می‌دهد که به دلیل عدم آگاهی کامل و دقیق مشتریان از کیفیت خودروی دست دومی که خریداری می‌کنند، به مرور، شرایط طوری تغییر می‌کند که فروشندگان ماشین‌های با کیفیت‌تر از بازار حذف می‌شوند و بازار پر از لیمو (ماشین‌های نامرغوب) خواهد شد. تنها دلیل این اتفاق نیز، عدم تقارن اطلاعاتی میان فروشنده و خریدار است. در این حالت، ماشین‌های مرغوب به جای عرضه در بازار، در پارکینگ‌ها خواهند ماند و خاک خواهند خورد. 

یکی از راه‌حل‌هایی که وی ارائه می‌دهد، ضمانت‌نامه است، چرا که ضمانت‌نامه‌ها می‌توانند به خریدار اطمینان دهند که اتومبیل بدون کیفیت نیست و در این صورت خریدار حاضر خواهد شد تا قیمت بیشتری برای اتومبیل بپردازد. همچنین، فروشندگانی که حاضر به ارائه ضمانت می‌شوند آن‌هایی هستند که از با کیفیت بودن خودروی خود اطمینان دارند. راه حل دیگری که بعد از مقاله آکرلوف ارائه شد «کارفکس» بود، راهی بسیار ارزان برای پی بردن به تاریخچه تعمیرات اتومبیل. آکرلوف همین مسئله را برای حیطه‌های دیگر بررسی کرد و برای مثال نشان داد که این مشکل در بازارهای اعتبار و بیمه نیز قابل مشاهده است.

اما راه پیشگیری از ایجاد «بازار لیمو» چیست؟ به دلیل این که این موضوع ریشه در عدم تقارن اطلاعاتی دارد، قطعا با افزایش آگاهی و شفاف‌سازی، امکان کمک به مشتریان برای انتخاب بهتر و مناسب‌تر، وجود دارد. در این حالت، لیموها واقعا با قیمت لیمو و هلوها هم، واقعا با قیمت هلو، خرید و فروش خواهند شد. 

یکی از نکات مهم مقاله بازار نابسامان این است که واسطه‌های اقتصادی ممکن است انگیزه‌ای قوی برای پوشاندن آثار زیان‌بار مشکلات اطلاعاتی بر کارایی بازار، داشته باشند. آکرلوف در این باره بحث می‌کند که بسیاری از نهادهای بازار را می‌توان به‌ عنوان نهادهای خودجوشی تلقی کرد که در تلاش برای حل مشکلات ناشی از اطلاعات نامتقارن پدید آمده‌اند. مثالی از این قبیل عبارت است از تضمین واسطه‌های اتومبیل و نمونه‌هایی از قبیل اسم تجاری، فروشگاه‌های زنجیره‌ای، واگذاری حق امتیاز و انواع مختلف قراردادها.

ازدواج او با جنت یلن که بعدها سمت ریاست بانک فدرال رزرو را بر عهده گرفت موجب ایجاد پیشرفت‌هایی در مطالعات اقتصادی وی شد. آنها کارهای بزرگی را در زمینه اقتصاد نو کینزی انجام داده‌اند. آنها حالتی را بررسی کردند که در آن بنگاه‌ها از یک قاعده کلی برای قیمت‌گذاری استفاده می‌کنند. قاعده کلی که آنها در نظر گرفتند این بود که بنگاه‌ها در هنگام افزایش تقاضا، قیمت را افزایش و در هنگام کاهش تقاضا، قیمت را کاهش نمی‌دهند. آنها نشان دادند که این استراتژی «تقریبا عقلایی» است، به این معنا که بنگاه با اتخاذ این استراتژی سود زیادی، نسبت به حالتی که استراتژی تطبیق آنی قیمت را اتخاذ کند، از دست نمی‌دهد.

آنها همچنین نشان دادند که تأثیر اینکه تعداد زیادی از بنگاه‌ها این استراتژی را اتخاذ کنند، چشمگیر خواهد بود. آنها اشاره می‌کنند که این عدم تطبیق آنی قیمت به این معناست که افزایش در رشد عرضه پول باعث افزایش رشد تولید حقیقی و همچنین کاهش رشد پول در کوتاه‌مدت منجر به کاهش رشد تولید حقیقی خواهد شد. آنها معتقدند رفتار اقتصادی مردم همیشه عقلانی نیست و بنابراین دولت و مخصوصا بانک مرکزی می‌تواند اقتصاد را به گونه‌ای مدیریت کند که نتایج بهتری از اینکه بازار به تنهایی عمل کند، داشته باشد. بحران مالی و به دنبال آن رکود، پیروزی قابل ‌توجه و غیرمستقیم برای کینزی‌ها بود.

  • اکرم شعبانی، روزنامه نگار
  • شماره ۳۴۷ هفته نامه اطلاعات بورس- صفحه ۸