اعلام نرخ هدف تورم ۲۲ درصد برای سال ۹۹ به چه معنی است؟
«هدفگذاری تورم» یک سازوکار پیشرفته و آزموده شده در سیاستگذاری پولی است که چارچوبی را برای بانک مرکزی فراهم میآورد تا بر اساس آن بتواند تغییرات و تحولات متغیرهای اقتصادکلان و نحوه اثرگذاری آنها بر روی تورم را رصد کرده، توضیح داده، و بر اساس آن سیاستگذاری کند. نرخ تورم هدف، یک راهنما برای سیاستگذار پولی و مردم و فعالان اقتصادی است. با اعلام نرخ تورم هدف و مشخص کردن محدوده قابل قبول تغییرات آن، سیاستگذار پولی اعلام میکند که چه نرخ تورمی را مدنظر دارد و قصد دارد به آن برسد تا آحاد مردم و فعالان اقتصادی بتوانند انتظارات خود را شکل داده و برنامهریزی نمایند. برای این منظور در گام اول بانک مرکزی هدف ۲۲ درصد را تعیین نموده و به تدریج و در آینده نرخ تورم را بیشتر کاهش خواهد داد. در این چار چوب وقتی نرخ تورم در محدوده قابل قبول (۲± درصد حول تورم هدف) باقی بماند، سیاستگذار دخالتی در بازار و نرخ سود سیاستی و دالان نرخ سود بازار بین بانکی نخواهد کرد یا به عبارتی نیازی به تغییر در سیاست پولی نمیبیند، اما اگر نرخ تورم از محدودهای که اعلام شده است به صورت پایداری فاصله داشته باشد، بانک مرکزی در بازار دخالت کرده و نرخ سود سیاستی و یا دالان نرخ سود بازار بین بانکی را چنان تغییر خواهد داد که تورم به محدوده اعلام شده برگردد.
چگونه بانک مرکزی نرخ تورم کنونی را به محدوده هدفگذاری تورم هدایت میکند؟
بر خلاف گذشته، برنامه دولت برای تامین مالی کسری بودجه مبتنی بر فروش داراییها و انتشار اوراق بهادار دولتی طراحی گردیده است. این سیاست اصولی و درست، اتکا بر نقدینگی موجود در اقتصاد دارد و در نتیجه سیاستی در جهت کاهش فشار تورمی است. همزمان، بانک مرکزی با نظارت موثر و دقیق بر ترازنامه بانکها، ناترازی بانکها را کاهش داده و ثبات بازار ارز را نیز ادامه خواهد داد. نرخ سود و دالان سود بازار بین بانکی نیز چنان تنظیم خواهد شد که همزمان با حفظ وضعیت سیاست پولی (که به جهت شوک منفی عرضه و شیوع بحران کرونا موقتا و به صورت اجتنابناپذیر انبساطی بوده است)، میزان انبساط پولی به تدریج کاهش پیدا کرده و عملا رشد تقاضای کل اقتصاد کنترل شده و نرخ تورم به محدوده هدف نزدیک شده و در کانال ۲۲ درصد قرار بگیرد.
آیا اعلام نرخ هدف تورم به معنای «کنترل دستوری» نرخ تورم است؟
تورم ماحصل تعاملات متغیرهای کلان اقتصادی، مانند نرخ سود، رشد نقدینگی، کسر بودجه دولت و سایر متغیرهای اثرگذار است. تورم، به معنی افزایش مداوم سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات در اقتصاد، را نمیتوان بصورت دستوری کاهش و یا افزایش داد. اما تورم را میتوان با تغییر متغیرهای سیاستگذاری اقتصادی کلان مانند نرخ سود سیاستی، خرید و فروش اوراق در عملیات بازار باز، تغییر ساختار بودجه و میزان تامین مالی کسر بودجه با استفاده از اوراق و نظایر آن، کنترل کرد. به بیان دیگر، چون تورم نتیجه سیاستگذاری اقتصادی است، میتوان با تغییر برخی متغیرها، آن را تغییر داد. بانکهای مرکزی مدرن دنیا، توانستهاند با بهکارگیری ابزارهای پیشرفته مانند عملیات بازار باز، دالان نرخ سود، اعطای وثیقهدار اعتبار به بانکها و سپردهپذیری از بانکها، و عدم دخالت غیرعلمی در بازار ارز، عملا تورم را مهار نمایند. البته شرط کلیدی موفقیت سیاستهای بانکهای مرکزی در کنترل تورم همراهی دولت در رعایت انضباط مالی، کنترل کسری بودجه همراه با حفظ پایداری مالی و عدم توسل به منابع بانک مرکزی برای جبران کسر بودجه یا تامین مالی سیاستهای توسعهای بوده است.
آیا کنترل نرخ سود سیاستی دخالت در نرخ سود بازار نیست؟
نرخ سود بازار، یا همان نرخ سودی که در شبکه بانکی کشور وجود دارد، محصول تعادل بین عرضه (سپردهگذاری) و تقاضا (وامدهی) در کل شبکه بانکی است، بدیهی است که در فضای رقابتی و با توجه به سابقه، سرمایه، دامنه نفوذ بانکی، خدمات بانکی و مانند آن، نرخ سود میتواند از بانکی به بانک دیگر متفاوت باشد، ولی قاعدتا نرخهای سود در شبکه بانکی به هم نزدیک هستند. اصطلاحا این نرخها، نرخ سود خردهفروشی نامیده میشوند. بانک مرکزی این نرخها را تعیین نمیکند. اما، بانکها در بازار بین بانکی با بانک مرکزی در تعامل هستند. در واقع بانکها، هر روز، بر اساس وضعیت ترازنامه و میزان ذخایر قانونی خود، دارای مازاد و یا کمبود در بازار بین بانکی هستد که میتوانند با یکدیگر مبادلاتی را انجام دهند و نیازهایشان را مرتفع نمایند. اما اگر در این مبادلات که اصطلاحا با نرخهای سود بین بانکی انجام میشود، نرخ سود بین بانکی از نرخ سود سیاستی که بانک مرکزی در نظر دارد، انحراف پیدا کند، بانک مرکزی با خرید و یا فروش اوراق بهادار دولتی نرخ سود بین بانکی را به نرخ سود سیاستی نزدیک میکند. در بانکداری مرکزی مدرن، این نرخ، کلیدیترین متغیر است و ابزار اعمال سیاست پولی است. البته بانک مرکزی میتواند با تغییر نرخ کف دالان سود و یا نرخ سقف، استفاده از ابزارهای دیگر خود مانند قرارداد خرید مجدد یا معکوس آن، میزان نقدینگی و نهایتا نرخ سود بین بانکی را تغییر دهد. با تغییر نرخ سود بین بانکی، این تغییر به نرخهای خردهفروشی نیز تسری پیدا میکند و در نهایت قدرت وامدهی و سپردهگیری بانکها را تحت تاثیر قرار میدهد که در نتیجه آن، تقاضای کل در اقتصاد تغییر کرده و تورم نیز تحت تاثیر قرار میگیرد. معمولا نحوه کارکرد و کانال اثرگذاری سیاست پولی بانک مرکزی (تعیین نرخ سود سیاستی و تغییر آن) بر روی سایر نرخهای سود موجود در اقتصاد و بالطبع بر روی تقاضای کل و نهایتا نرخ تورم، ممکن است در مراحل اولیه هدفگذاری تورم توسط بانک مرکزی، با عدم قطعیتهایی همراه باشد که به مرور با شناخت آن، درجه توفیق سیاست پولی نیز بهبود مییابد.