به گزارش صدای بورس، ایران ۱۸امین کشور برتر جهان از نظر اندازه اقتصاد (GDP) است. کشوری که سالهاست اقبالی برای سرمایهگذاری خارجی نداشته و با سندرومی بهنام تحریم دستوپنجه نرم میکند. برای همین عدد میتوان ساعتها بحث کرد.
این اندازه از اقتصاد حدود ۳ برابر کشور سنگاپور و سوئد و تقریبا برابر با کاناداست. جمعیت ایران حدود ۸۲ میلیون نفر است که بیش از ۶۲ میلیون جمعیت فعال (بر مبنای استفاده از اینترنت) دارد. این عدد به معنای ۱۷امین جمعیت دنیاست که اگر کشورهای همجوار ایران مثل پاکستان، عراق، ترکیه، تایلند و امارات که با آنها مراودههای اقتصادی دارد هم در محاسبه گنجانده شود، با ۵۶۸ میلیون جمعیت شناور، با سومین جمعیت دنیا روبرو هستیم. نسبت تولید ناخالص داخلی که به طور خلاصه میتوان گفت از تقسیم ثروت کل (GDP) به جمعیت حاصل میشود، ۲۰۸۸۵ دلار است. این عدد از متوسط جهانی بالاتر است. این یعنی حال مردم ایران باید از متوسط دنیا بهتر باشد. تا به اینجا متوجه شدیم که منابع اقتصادی ایران به اندازهای هست که ظرفیت بزرگ و قدرتمند شدن را ما بدهد. با این حال چرا مردم کشور این حضور این اعداد را در زندگی خود احساس نمیکنند؟
در سال ۹۸، مابهالتفاوت درآمد و هزینهی ۵ دهک از خانوار شهری ایران، منفی بوده است. این یعنی بیش از نصف مردم ایران، نتوانستند به اندازه خرج خودشان، دخل داشته باشند.
حلقه گمشده این اعداد و ارقام، بهرهوری اقتصاد است. در اصل چیزی که باعث شده تا مردم ایران روزبهروز فقیرتر شوند، کاهش بهرهوری در اقتصاد است. همانطور که در شکل زیر مشاهده میکنید، افزایش بهرهوری تولید به افزایش حجم تولید میانجامد. زمانی که حجم تولید افزایش یابد با کاهش قیمت روبرو خواهیم شد و این یعنی مصرف و رفاه بیشتر و به دنبال آن پسانداز بیشتر؛ در ادامه نرخ بهره کمتر خواهد شد و تامین مالی و به طبع آن تزریق نقدینگی به تولید سادهتر خواهد بود. این چرخه به چرخه بهرهوری شهرت دارد.
اگه بخواهیم این چرخه را بهبود دهیم باید به دنبال یک سری شاخص باشیم که در دنیا به عنوان شاخص رقابتپذیری شناخته شده است. این شاخص، ۱۲ فاکتور دارد که عبارتند از:
اندازه بازار، تورم و پویایی بدهی، بازار محصول، پویایی کسب و کار، تامین مالی، نهادها، مهارت، تکنولوژی، زیرساخت اینترنتی و حمل و نقل، امید به زندگی، همگرایی علم و صنعت و نهایتا بازار کار؛ از نظر شاخص رقابتپذیری، ایران در رتبه ۹۹ از ۱۴۵ کشور است.
درصد اهمیت این فاکتورها، در رشد شاخص رقابتپذیری متفاوت است. نکته جالب توجه اینجاست که تکنولوژی در رشد این شاخص اهمیت چندانی ندارد. چند سالی است که شرکتهای نوآور و دانش بنیان دست به کار شدهاند و برای پویایی و بهرهوری بیشتر تولیدات تلاش میکنند. تحقیقات نشان میدهد که اکثر استارتآپها، فاکتور بازار محصول و پویایی کسب و کار را هدف گرفتهاند، در حالی که این فاکتور در رشد شاخص رقابتپذیری تنها ۱۱ درصد نقش ایفا میکند. البته بعضی از این شرکتها همپوشانی دارند و چند حوزه را دربرمیگیرد.
در حوزههایی مثل زیرساخت، همگرایی علم و صنعت، نهادها، تامین مالی چراغهای بسیار کمی روشن شده است و کار بسیار زیادی میطلبد. در حالی که پتانسیل رشد به شدت بالاست. سامانه مدیریت ثروت مانو این مسئله را در نظر گرفته است و حوزه کاری خود را طوری انتخاب کرده است که سه حوزه تامین مالی، تورم و پویایی بدهی و امید به زندگی و مهارت را پوشش دهد.
در یک سال گذشته، مانو توانسته است ۵۰۰ میلیارد تومان دارایی کاربرانش را افزایش دهد (امید به زندگی)، بیش از ۱۲۰۰ میلیارد تومان به تولیدکننده تزریق کرده است (تامین مالی) و از هدایت حداقل ۳۰۰۰ میلیارد تومان پول به بازارهای غیرمولد جلوگیری کرده است (کاهش تورم). مانو همواره به دنبال این بوده است که چراغهایِ درست را روشن کند.