در جریان رقابتهای انتخاباتی، رئیس کل سابق بانک مرکزی و نامزد ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بر چند موضوع مهم تأکید داشتند.
ابتدا اثرات منفی دخالتهای سیاسی در بورس، (امری واقعی و بسیار مخرب است و باعث ناتوانی در کنترل صحیح و بهموقع بازار سرمایه میشود. شاید اختلاف رئیس بانک مرکزی با رئیس بورس هم به همین دلیل بود)، اثرات منفی تشویق بیشازحد مسئولان برای حضور سهامداران خرد در بورس (که یکی از عوامل ایجاد التهاب در بورس شد) و در نهایت اثرات منفی استفاده از بورس برای جذب نقدینگی و مدیریت کسری بودجه دولت حتی طبق گفته آقای دژپسند تا حد ۹۵ هزار میلیارد تومان (که به دلیل سیاسی بودن نظارت و مدیریت بازار سرمایه در ایران بسیار مخرب بوده است. بازار سرمایه محل جبران کسری بودجه دولت نیست) البته در مقابل، فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد هم بر نکات مهمی تأکید داشتند. از جمله اینکه آقای همتی و یا نماینده ایشان، عضو شورای عالی بورس بودهاند و میتوانستند در این جلسات نگرانی و دغدغههای خود را مطرح کنند (نکته صحیح و درستی است و شاید همین موضوع باعث ایجاد تنش و اختلاف با رئیس سازمان بورس شد).
ایشان بر سه کلیدواژه مطالعه، مشاوره و معامله تأکید داشتهاند، اما اینکه برخی از مردم داراییهای خود را فروخته و در بازار سرمایه تبدیل به سهام کردند، به آنها گفته بودند که این کار را نکنند و همیشه پرتفوی ترکیبی نگهدارند. بازار سرمایه دارای ریسک و افتوخیز است (این مطالب را گفته بودند ولی وظیفه ایشان نبوده که این موضوع را بیان کنند بلکه این مسئولیت به عهده کارگزاران و معاملهگران بازار است. ولی آنها به دلیل تناقض منافع و گرایش به دریافت کارمزد این اطلاعرسانی و آگاهی را بهصورت لازم انجام ندادهاند)
در همین حال، برخی از دیدگاههای دژپسند که توأم با اشکال است، در موارد ذیل به آن اشاره می شود . در بازار سرمایه اشخاص حقیقی (یا سهامداران خرد) و حقوقی (یا سهامداران عمده) را نباید دشمن همدیگر بدانیم. اینها دو بال بازار سرمایه هستند. (دشمن نیستند ولی در اکثر مواقع و بهخصوص در بازار سرمایه ایران و در هنگام رشد بازار، اشخاص حقیقی دنبالرو سهامداران عمده هستند و پدیده رفتار گلهای حاکم است. به عبارتی یک بال دنبالرو بال دیگر است که تعادل بازار را به هم میریزد. اینیک ریسک جدی به دلیل ناآگاهی و نداشتن دانش حرفهای سهامداران حقیقی یا خرد در ایران است).
زمانی که نرخ بهره بینبانکی تغییر پیدا کرد، بازار سرمایه به همریخت. (مشکل سقوط بورس را نمیتوان فقط به نرخ بهره بینبانکی مرتبط کرد. افزایش نقدینگی بیش حد در جامعه و نرخ تورم بالا (مدیریت ناصحیح بازار پول توسط بانک مرکزی) در کنار کسری بودجه دولت، سیاسی بودن مدیریت و نظارت بازار سرمایه و تشویق بیشازحد سهامداران خرد برای ورود به بورس و مدیریت ناصحیح بازار سرمایه توسط وزارت دارایی، عوامل مختلف و مکملی بودند که باهم باعث ایجاد فضای ملتهب و سقوط بازار سرمایه شدند).درنهایت به نظر میآید که نفوذهای سیاسی دولت، ناهماهنگی و مدیریت ناصحیح بانک مرکزی و وزارت اقتصاد در حوزه بازار پول و سرمایه عوامل اصلی ایجاد بحران و سقوط ارزشها در بورس بودهاند.
- شاهین شایانآرانی - کارشناس ارشد بازارهای مالی و بینالمللی
- هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۴۰۳