حباب قیمتی، بنابر تعریف کیندلبرگر، به افزایش قیمت یک دارایی یا دستهای از داراییها گفته میشود وقتی یک دوره رشد اولیه انتظار رشد بیشتر قیمتها را در افراد ایجاد و سرمایهگذاران جدید را به خرید دارایی ترغیب میکند.
انگیزه بیشتر این خریداران صرفاً این است که دارایی مورد نظر را در قیمتهای پایین بخرند تا بتوانند آن را در قیمتهای بالاتر بفروشند. به این ترتیب، در این حالت افراد توجه چندانی به توانایی سودسازی دارایی پایه ندارند و در نتیجه انتظارات از افزایش قیمتهای آتی و اقدام جمعی به خرید میتواند قیمت یک دارایی را فارغ از توجیه اقتصادی و منطقی به طرز چشمگیری افزایش دهد. به همین دلیل است که برخی نویسندگان عبارت جنون (Mania) را به این رفتار اطلاق میکنند. دوره زمانی این رشدها معمولا کوتاه است و انتظارات افراد به سرعت تغییر میکنند. به دنبال این اتفاق، سقوط قیمتها (حاکم شدن ترس بر بازار) و معکوس شدن روند صعودی و نهایتاً بحران اقتصادی ناگزیر اتفاق خواهد افتاد.
حبابها با ابزارهای متفاوتی ایجاد میشوند؛ کامودیتیها، اوراق بدهی، سهام، زمین و مستغلات، تراستهای زمین و ساختمان، هواپیمای ۷۴۷، سوپرتانکرها، طلا و جواهر و سکه مثالهایی از داراییهایی هستند که حباب قیمتی را تجربه کردهاند. معروفترین نمونه مربوط به حباب گل لاله در سال ۱۶۳۶ در هلند و حباب راهآهن در سالهای ۱۹۴۶-۱۹۴۷ در انگلستان است. البته اختلاف نظر در برخی نمونههای تاریخی همچنان وجود دارد؛ اینکه آیا دورههای افزایش و کاهش ناگهانی قیمتها مانند ابرتورم آلمان در سالهای ۱۹۲۰-۱۹۲۳، افزایش و کاهش قیمت کامودیتیها در لندن و نیویورک در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۱ و اقزایش قیمت اونس به ۸۵۰ دلار و در سال ۱۹۸۲ و بلافاصله کاهش آن به ۳۵۰ دلار را میتوان حباب تلقی کرد یا خیر. اما نکته مشترک در این نمونه ها غیرمنطقی بودن انتظارات عموم از آینده قیمت هاست که روندی غیرعادی را شکل می دهد.
از نظر تاثیر این حباب ها بر کلیت اقتصاد باید گفت که حبابهای قیمتی تاثیر مستقیمی بر رشد اقتصادی ندارند چراکه تولید ناخالص کشور تولید کالاها و خدمات را اندازه میگیرد اما حباب تغییر قیمتی یک دارایی موجود را نشان میدهد. لکن حبابها به صورت غیرمستقیم رفتار عوامل اقتصادی و واکنش آنها به تغییر شرایط اقتصادی را تحت تاثیر قرار میدهند. به عنوان نمونه با رشد قیمت مسکن، مسکنسازان اقدام به ساخت مسکن های بیشتر میکنند بهاندازهای که ممکن است بازار در بلندمدت توانایی جذب آن مقدار عرضه را نداشته باشد. بنابراین گفته میشود که حبابها باعث منحرف شدن سرمایهها از مسیر تخصیص بهینه میشوند.
نظریه انتظارات عقلایی میگوید که قیمتها در حد و حدود اطلاعاتِ در دسترس و توسط فعالان بازار و بر اساس مدلهای استاندارد اقتصادی در شرایط محیطی بازار شکل میگیرند. بنابراین ادعا میشود که قیمتهای بازار نمیتوانند از مقادیر بنیادی انحراف آشکار داشته باشند مگر اینکه معلوم شود که اطلاعات به صورت واضحی غلط بودهاند. در ادبیات علمی این موضوع از اصطلاح یک مغز و یک هدف برای بازارها استفاده میشود در حالیکه دیده میشود که فعالان این بازارها اغلب اهداف متفاوتی دارند و با اطلاعات، توانایی مالی و چشمانداز زمانی متفاوتی فعالیت میکنند.
در مجموع، تجربه تاریخی نشان میدهد که حبابها در بازارهای مختلف و از جمله بازارهای مالی پی در پی تکرار میشوند و بازارها از گذشته درس نمیگیرند. از این رو برخی معتقدند که تئوری انتظارات عقلایی در بازارهای مالی عملاً کاربرد چندانی ندارد. در تایید این ادعا نمونههای زیادی آورده میشود. رخ دادن دورههای پیاپی حباب و بحران در لندن در قرن نوزدهم مثالهایی از یاد نگرفتن بازار از تجربه هستند.
- علی محسنی، مدیر واحد تحلیل شرکت سبدگردان سرمایه و دانش