تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۵

بازار هدف شامل تقسیم‌بندی بازار به بخش‌ها و متمرکز کردن فعالیت‌های بازاریابی در یک یا چند بخش کلیدی متشکل از مشتریانی است که نیازها و خواسته‌های آنها از نزدیک با محصول یا خدمات مطابقت دارد.

این موضوع می‌تواند کلید جذب کسب‌وکار جدید، افزایش فروش و موفقیت کسب‌وکار باشد.

مزایای راه‌اندازی بازار هدف عبارتند از:

  • افزایش توان ثروت آفرینی کشور از طریق آماده‌سازی و بهبود محیط کسب‌وکار
  • کمک به افزایش شفافیت مالیاتی و افزایش درآمد دولت از مالیات‌ها (عدالت مالیاتی)
  • کمک به افزایش سرمایه‌گذاری خصوصی و کاهش اندازه دولت
  • توسعه هدفمند سرمایه‌های انسانی و سازمانی
  • افزایش کمک به سیاست‌گذاران در خصوص سیاست‌گذاری اقتصادی
  • شفاف‌سازی اطلاعات با ارائه در سامانه اطلاعاتی جامع و یکپارچه
  • کمک به واقعی‌تر شدن اطلاعات اقتصادی
  • کمک به بورس محور شدن تأمین مالی بنگاه‌ها
  • صرفه‌جویی در پول و زمان انجام فعالیت‌های بازاریابی
  • افزایش انتظار نرخ بازدهی سود با در نظر گرفتن ریسک بیشتر
  • تسهیل ورود شرکت‌ها به بازارهای کم ریسک و بازارهای بالاتر

در بازار هدف به منظور دستیابی به یک جایگاه مطلوب، شرکت باید بخش‌های بالقوه بازار، نحوه ارائه خدمات به مشتریان هر بخش و چشم‌انداز هر بخش را بررسی کند، به این منظور باید تحلیلی کامل و جامع از مشتری، فضای رقابتی، خود شرکت و شرایط بازاری که شرکت در آن فعالیت می‌کند، صورت پذیرد. پس از تکمیل فرآیند تقسیم بازار، هر بخش بر اساس عوامل جغرافیایی، جمعیت‌شناختی، عوامل رفتاری و روان‌شناختی، جنس، سن، سطح درآمد و تحصیلات و... مورد ارزیابی و بررسی قرار می‌گیرد. کمبود منابع نقدینگی و سرمایه در گردش، ‌ پایین بودن کارایی مدیریتی در ساختارها و تأمین مالی بانک محور در اقتصاد ایران به علت عدم نظارت بر جریان تسهیلات به سمت تولید از مهمترین موانع رشد و تداوم حیات شرکت‌های کوچک و متوسط در ایران محسوب می‌شود. این مسائل موجب شده تا کسب‌وکارهای کوچک و متوسط رشد و توسعه چندانی نداشته باشند. بنابراین برای اینکه چنین شرکت‌هایی بتوانند به مسیر خود ادامه دهند، باید ضمن استفاده از ظرفیت تأمین مالی، نظارت و مدیریت استراتژیک از طریق بازار سرمایه به نحو بهینه‌تری انجام و از تجربیات بین‌المللی بیش از گذشته بهره‌برداری شود.
بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد، بازار تأمین مالی شرکت‌های کوچک و متوسط قابل تطبیق با هیچ یک از بازارهای موجود نبوده و طراحی بازار جدید بر اساس کارکردها و نیازمندی‌های تعریف شده، ضروری است.
بخش عمده رکود تورمی اخیر در اقتصاد کشور را می‌توان نتیجه دو دلیل عمده دانست؛ اول نقص در هدایت تسهیلات به سمت تولید شرکت‌های کوچک و متوسط و دوم، تأکید بر تأمین مالی مبتنی بر وام به جای تأمین مالی مبتنی بر سرمایه. نبود شفافیت مالی در این ساختارها موجب می‌شود تا نظارت بر جریان سرمایه عملاً غیرممکن شود. از یک سو فرار مالیاتی در این ساختارهای غیرشفاف به سهولت امکان‌پذیر است و از سوی دیگر با نبود نظارت بر جریان سرمایه امکان نکول بدهی‌ها و تسهیلات اعطایی نیز بسیار بالا خواهد بود. مقایسه روش‌های تأمین مالی شرکت‌های کوچک و متوسط نشان می‌دهد که دو نوع روش مبتنی بر بدهی و مبتنی بر سرمایه وجود دارد. بررسی شرایط هرکدام از این روش‌ها حاکی از آن است که روش مبتنی بر سرمایه با شرایط موجود داخلی سازگارتر است.
مزایای روش‌های مبتنی بر سرمایه در مقایسه با روش‌های مبتنی بر وام به شرح زیر است:

  1. بر خلاف روش مبتنی بر وام که در آن SME ها عموماً نیاز به وام‌های بسیار بلندمدت ۱۰ تا ۲۰ سال دارند، در روش‌های مبتنی بر سرمایه یک سرمایه‌گذار به صورت بلندمدت یک شریک در اداره و مالکیت SME است.
  2. بر خلاف روش مبتنی بر وام که در آن وثیقه‌های سنگینی برای دریافت تسهیلات نیاز است، در روش‌های مبتنی بر سرمایه اطلاعات شرکت لازمه دریافت تسهیلات است.
  3. بر خلاف روش مبتنی بر وام که در آن نرخ بهره وام بسیار بالاست و گاه صرفه سرمایه‌گذاری را از بین می‌برد، در روش‌های مبتنی بر سرمایه هیچ نیازی به پرداخت بهره همچون بازار تسهیلات بانکی نیست.
  4. بر خلاف روش مبتنی بر وام که در آن دارایی‌های SME در صورت عدم بازپرداخت تسهیلات توقیف می‌شود، در روش‌های مبتنی بر سرمایه هیچ اجباری برای بازپرداخت (استرداد) مبلغ سرمایه‌گذاری در سهام توسط سرمایه‌گذار وجود ندارد.
  5. در بازار سرمایه، هزینه افزایش سرمایه یکبار است و در سال‌های متمادی دیگر هزینه چندانی ندارد.

  • ماشالله عظیمی ، عضو سابق شورای عالی بورس
  • هفته نامه اطلاعات بورس - شماره ۴۲۳