سده بیستم میلادی شاهد ظهور اقتصاددانان بزرگی بود که توانستند با آموزش دهها اقتصاددان نخبه، چهره جهان را تغییر دهند. در میان آنها، میلتون فریدمن سرآمد بود.
میلتون فریدمن، اقتصاددان و آماردان آمریکایی در ۳۱ جولای ۱۹۱۲ در بروکلین نیویورک در خانوادهای مهاجر به دنیا آمد. او به عنوان فرزند چهارم و تنها پسر درباره شرایط زندگی و خانوادهاش گفته است: «درآمد خانوادهام اندک و بسیار ناپایدار بود. بحران مالی، همراه همیشگیمان بود. با این حال، همیشه غذا برای خوردن داشتیم و فضای خانه گرم و صمیمی بود». میلتون فریدمن در سال ۱۹۲۸ قبل از ۱۶ سالگی موفق به دریافت مدرک دوره متوسطه از دبیرستان Rahway شد. اگرچه هیچ یک از افراد خانواده او به دانشگاه راه نیافته بودند اما او توانست بورسیه دانشگاه «راتگرز» را به دست آورد.
فریدمن در سال ۱۹۳۲ از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. تمایل اولیه او ادامه تحصیل در رشتههای آمار و ریاضیات بود، با این حال وضع اقتصادی آمریکا که در رکودی بزرگ فرو رفته بود (رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ میلادی) فریدمن را متقاعد کرد که اقتصاددان شود. در این زمان به میلتون فریدمن دو بورسیه پیشنهاد شد؛ یکی برای ریاضیات در دانشگاه براون و دیگری برای اقتصاد در دانشگاه شیکاگو. او دومی را برگزید و در سال ۱۹۳۳ از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او بعدها به تدریس در همین دانشگاه پرداخت. فریدمن به شدت تحت تاثیر آرا و نظریات جیکوب وینر، اقتصاددان کانادایی و فرانک نایت و هنری سیمونز، اقتصاددانان آمریکایی قرار داشت. در سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ فریدمن به دانشگاه کلمبیا رفت و در آنجا زیر نظر هارولد هتلینگ اقتصاددان به مطالعه آمار پرداخت.
پس از بازگشت به دانشگاه شیکاگو، به عنوان معاون پژوهشی هنری شولتز، اقتصاددان و آمارشناس آمریکایی مشغول به کار شد. شولتز کسی است که بعدها روی موضوع «تئوری و سنجش تقاضا» به پژوهش پرداخت. میلتون فریدمن، اقتصاددان و آمارشناس آمریکایی به دلیل پژوهش درباره تحلیل مصرف، تاریخ پول و تئوری سیاست تثبیت، در سال ۱۹۷۶ موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد. او به همراه جورج استیگلر و چند اقتصاددان دیگر از جمله رهبران فکری «مکتب شیکاگو» بود. این مکتب فکری بر مبنای تفکر اقتصادی نئوکلاسیک شکل گرفته بود. این مکتب تا میانه دهه ۱۹۷۰ تئوریها و الگوهای اقتصاد کینزی را رد میکرد و پس از این زمان، بر پایه مفهوم انتظارات عقلانی به روش اقتصاد کلان نئو کلاسیک روی آورد.
چالشهای فریدمن با آنچه بعدها «تئوری سادهلوحانه کینزی» نامید، با تفسیر او از مصرف (یا چگونگی هزینهکرد مصرفکننده) آغاز شد. او تئوری را عرضه کرد که بعدها به بخشی از بدنه اصلی علم اقتصاد (تئوریها، الگوها و دانش اقتصادی که در دانشگاهها تدریس میشود) تبدیل شد. او همچنین از نخستین کسانی بود که به توسعه تئوری هموارسازی مصرف (مفهومی که برای بیان تمایل مردم به داشتن ثبات در مصرف به کار میرود) پرداخت.
با وجود تاثیرگذاری مسلم او بر اقتصاد قرن بیستم، فریدمن به دلیل همکاری با برخی کشورهای غیردموکراتیک همچون شیلی (پس از کودتای پینوشه) و چین، با انتقادات زیادی از سوی آزادیخواهان روبهرو بود.
- علی دانیال - روزنامه نگار