بازار سرمایه در کشور ما دیگر آن‌قدر بزرگ شده است که در قبال سیاست‌های اتخاذی سیاستگذاران عرض‌اندام کند، خودی نشان دهد...

بازار سرمایه در کشور ما دیگر آن‌قدر بزرگ شده است که در قبال سیاست‌های اتخاذی سیاستگذاران عرض‌اندام کند، خودی نشان دهد و نشان دهد که این سیاست نادرست و آن دیگر سیاست درست است. برای دولت‌ها در ایران، این بازار نقشی مشابه تشکیلات بین‌المللی فیفا را بازی می‌کند که دولت‌ها را ناچار می‌کند مقررات بین‌المللی مشخصی را دنبال کنند. مثلاً نمی‌شود برای فوتبال هر مدیر دوست و آشنایی را بی‌ضابطه انتخاب کرد، یا دلبخواهی و هرگونه که دل خواست لیگ‌ها را برگزار کرد، یا کلاً از خیر برگزاری لیگ زنان گذشت. در بازار سرمایه نیز نمی‌توان به‌دلخواه عمل کرد. چند مثال بزنیم.
به محض اینکه بحثِ ارقام بزرگ عرضه اوراق دولتی در بودجه می‌آید، واکنش بازار سرمایه آن است که این به معنای تنگنای اعتباری بیشتر برای شرکت‌های بورسی است و جا برای وام‌گیری این شرکت‌ها تنگ می‌شود و متأثر از آن، سود شرکت‌ها کاهش می‌یابد. با این پیش‌بینی در بازار، شاخص بلافاصله عکس‌العمل نشان می‌دهد. یا به محض اینکه در شرکت بورسی بزرگی، مدیری ناآشنا و نامناسب برای بازار انتخاب می‌شود، به یک‌باره عکس‌العمل و بازتاب‌های گسترده بازار در مقابل آن انتخاب قرار می‌گیرد. این انتخاب بلافاصله روی قیمت سهام تأثیر می‌گذارد و سیاستگذار درمی‌یابد که انتصاب درستی انجام نداده است. مثال دیگر به تصمیمات قوه مجریه و مقننه در بررسی بودجه کل کشور برمی‌گردد. کسری بودجه تأثیر عمده‌ای بر نرخ تورم دارد، و این اتفاق در بازار پول به عکس‌العمل عمده‌ای نمی‌انجامد و کار مردم به اعتراض، شکایت و تحصن نمی‌کشد، اما بلافاصله در بازار سرمایه هزاران نفر به تحلیل آثار کسری بودجه روی قیمت‌ها و شاخص سهام می‌پردازند. این صداهای بلند جلوی حداقل برخی از تصمیمات سیاستگذار را سد می‌کند. سیاستگذار نگران از عکس‌العمل بازار با تأمل بیشتری تصمیمات خود را اخذ می‌کند.
بازار سرمایه به سیاستگذار پیام می‌دهد که حداقل در این عرصه، کارِ کارشناسی مورد نیاز و ملاک است، و موضوع با مدیریت در سایر بخش‌های اقتصادی و سیاسی فرق دارد. این بدین معنا نیست که انتخاب‌های غلط در آن عرصه‌ها نتایج بسیار زیان‌بخشی برای کشور به همراه ندارد، بلکه بدان معناست که اشتباهات سیاستگذار در عرصه مرتبط با بازار سرمایه، صدای بازار را درمی‌آورد، و جایی هست که تصمیمات غلط را فریاد بزند. این صداها مایه نگرانی سیاستگذار است و می‌تواند موقعیت شغلی وی را با خطر همراه کند، از این‌رو بی‌شک تصمیمات در انتصاب مقامات بر بازارهای سرمایه و در تصمیمات مؤثر بر قیمت‌ها و هزینه‌ها در این بازار تا حدودی با متانت و با وسواس بیشتری اتخاذ می‌شود.
برای دولت‌ها این محدودیت‌ها و عدم‌انعطاف‌های به‌ظاهر کمتر در تصمیم‌گیری، بی‌شک نعمت است. اشتباهات در سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در سایر بخش‌ها در کشور ما شاخص‌های چندان روشنی ندارد که ناقوسی را به صدا درآورد. در بازار سرمایه، اما وجود چنین شیپورچی‌ها و سوت‌زن‌هایی معمول و مرسوم است. سیاستگذار نباید از این بازتاب‌های پرسروصدا و شفاف‌سازی‌ها که جلوی اشتباهات بیشتر را می‌گیرد، نگران شود؛ بلکه برعکس باید از آنها به‌شدت استقبال کند. این سروصداها در میان‌مدت به ارزیابی بهتر از عملکرد سیاستگذار نیز می‌انجامد؛ بنابراین قبول صدمات و سختی‌های شفاف‌سازی به دستاوردهای آن می‌ارزد.
مثال ساده وضعیت صندوق‌های بازنشستگی دولتی و شبه‌دولتی در کشور ماست. طبق محاسبات بیمه‌سنجی، عمده این صندوق‌ها امروز کسری‌های قابل‌ملاحظه‌ای دارند؛ کسری‌هایی که هم حاصل تحولات جمعیتی است، و هم به تعیین تکلیف‌کردن‌های سیاستگذار برمی‌گردد، و از همه مهم‌تر به مدیریت ضعیف دارایی‌های این صندوق‌ها مربوط است. برای یک لحظه تصور کنیم که در چهل سال گذشته، مثلاً در هر ماه ارزش روز دارایی‌های صندوق تأمین اجتماعی اعلام می‌شد و ذی‌نفعان صندوق از تحولات ارزش‌ دارایی‌های صندوق آگاه می‌شدند. چنین حدی از شفاف‌سازیِ صندوق‌های بازنشستگی در بسیاری از کشورها رواج دارد و در کشوری چون شیلی، این گزارش‌دهی حتی هر روز انجام می‌شده است. در صورت وجود چنین سطحی از شفاف‌سازی، چقدر از انتصابات بی‌دقت دولتی کاسته می‌شد؟ چقدر گزینش‌های مدیریتی بهتری صورت می‌گرفت؟ چقدر قانون‌گذاران در تعیین‌تکلیف برای صندوق‌ها دقیق‌تر عمل می‌کردند؟ چقدر امر و نهی و تعیین تکلیف‌کردن دولت و قوه مقننه برای صندوق‌ها کاهش می‌یافت؟ و چقدر قوه قضائیه برای قضاوت در این عرصه مجهزتر و بادانش‌تر عمل می‌کرد؟
۵۴ سالگی بورس بر همه سرمایه‌گذاران بازار سرمایه مبارک باشد. آری بازار سرمایه ایران مشکلات و گرفتاری‌های بسیار دارد و قبول داریم که نقاط ابهام و ضعف بسیار دارد؛ اما حتی همین جثه رنجور و نحیف بازار سرمایه هم در این شرایط دشوار اقتصاد ایران کماکان غنیمت است.