«نظام قانونگذاری در ایران ایرادات بسیار اساسی دارد اما بازار سرمایه بهدلیل اینکه تعامل نسبتا مطلوبی با نهاد قانونگذار و ناظر دارد نسبت به سایر بخشهای اقتصاد ایران توسعه یافتهتر است.» این بخشی از صحبتهای سعید اسلامی بیدگلی، رئیس کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران است.
آنچه این فعال خوشنام بازار سرمایه و تحلیلگر رسمی بینالمللی سرمایهگذاری (CIIA) از ساخت اقتصادی و قانونی بازار در ایران روایت میکند، متکی بر این گزاره است که امروز صدای مخالفت در بازار سرمایه در خصوص مداخله دولت و دستکاری قیمتها بیش از سایر بخشهاست. این اتفاق ناشی از ماهیت خود انتظام بورس است که خودش را به سیاستگذار تحمیل کرده است. به اعتقاد دبیرکل کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران، دولت و حاکمیت باید نقش خود را به سیاستگذاری کلان اقتصادی تغییر دهند و بخشی از وظایف و مسئولیتها به ارکان غیر دولتی واگذار شود. سعید اسلامی بیدگلی ضمن تشریح جزییات فعالیت کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران به نقد ساختار بازار سرمایه در ایران پرداخته است که در ادامه میخوانید.
به اعتقاد شما نهادسازی که طی این سالیان در بازار سرمایه صورت گرفته علتی است تا مداخله دولت بیشتر شود یا اینکه عاملی در جهت توسعه بازار سرمایه بوده است؟ آنچه بهعنوان خود انتظام بودن بورس و نهادهای مالی چون کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران مطرح میشود، دقیقا چگونه عمل میکند؟
ساختار بازار سرمایه اساسا ساختار جدیدی است، یکی از بازارهایی است که براساس تئوریهای جدید بازارهای مالی شکل گرفته و به نسبت بازار مدرنی به حساب میآید. اگرچه در اقتصاد ایران دولت و حاکمیت نقش بسیار پررنگی در اقتصاد دارند. طبیعتا در بازار سرمایه هم این نقش پررنگ است، اما میبینیم زمانی که یک مداخله از طرف دولت یا حاکمیت صورت میگیرد، بیشترین اعتراضات در بازار سرمایه صورت میگیرد. به همین خاطر است که میبینید صدای مخالفت با قیمتگذاری دستوری از طرف بازار سرمایه بالاتر است، بهدلیل اینکه اهالی بازار سرمایه تصورشان این است که این بازار باید کاملا براساس سازوکارهای بازار و سازوکارهای عرضه و تقاضا شکل بگیرد. به همین دلیل است که نوسانات در بازار یک اتفاق طبیعی محسوب میشود و کسی قصد کنترل ندارد، اگرچه بهدلیل بستری که اقتصاد ایران در آن شکل گرفته، تمایل به برخی کنترلها در نظامهای نظارتی و قانونگذاری در کشور ما وجود دارد. از این جهت، این ارکان و نهادها اهمیت خودشان را پیدا میکنند، برای اینکه بازار حتما باید بهطور جداگانهای بخشهایی داشته باشد که رگولیشن انجام دهند. به همین دلیل بازارهای بورس و کانونهای صنفی آن به نوعی نهاد خود انتظام میشوند. به این معنا که ما در قواعد و رگولیشنهای بزرگ، دولتی و حاکمیتی یک نقشی پیدا میکنیم، ولی اجازه نمیدهیم که نهادهای دولتی و حاکمیتی بیایند در ریز ساختار و جزئیات مسائل مداخله کنند. در اینجا یک نظمی برقراراست، نهادهای خود انتظام شکل میگیرند و این اتفاقی است که در بقیه بازارهای مالی جهان هم افتاده است. حالا یکی از این بخشهای خود انتظام یعنی بورسها و کانونها اهمیت بسیار زیادی دارند. دلیلش هم این است که نهادهای مالی به شدت در این بازار کار میکنند. آنها طبیعتا نیاز دارند به اینکه قواعدی بین خودشان و بین سازمانهای ناظرشان و در ارتباطشان با بقیه نهادها تعریف شود و در یک نظم مشخص ولی غیرمحکمی قرار بگیرد. چرا میگویم غیرمحکم، برای اینکه قرار نیست محدود شوند و باید متناسب با سازوکارهای بازارمالی این قواعد در نظر گرفته شوند. بنابراین همین موضوع بوده که منجر به شکلگیری سازوکار فعلی شده که اکنون ما در نظام بازار سرمایهمان داریم. اینکه یک regulatory body بزرگ به نام سازمان بورس و اوراق بهادار وجود دارد که نقش نهاد حاکمیتی را ایفا میکند. اگرچه که سازمان غیردولتی محسوب میشود ولی این نهاد در حقیقت نظارت میکند. ارکان بازار شامل بورسها و کانونها میشوند و یکسری سازمانهای خدماتدهنده از جنس زیرساختها و فناوری وجود دارند که معمولا تحت کنترل نظارت سازمان بورس هستند.
با این اوصاف نقش دولت در بازار سرمایه به چه میزان است؟
دولت و حاکمیت در کشور ما نقش پررنگی در تمامی بخشهای اقتصاد دارند، ولی به هر حال دولت در تمامی اقتصادهای دنیا در حوزه سیاستگذاری کلان نقش پررنگ ایفا میکند و آن حوزه سیاستگذاری در همه بازارها تاثیر میگذارد. در ایران علاوه بر آن هم بسیاری از شرکتهای بورسی ناشر اوراق عملا وابسته به دولت و حاکمیت هستند. هم بخشی از نهادهای مالی خدماتدهنده مربوط به دولت و حاکمیت یا وابسته به نهادهای دولتی یا حاکمیتی هستند و هم در سمت عرضه و تقاضا، نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش پررنگی در بازار دارند؛ بنابراین این نقش طبیعتا یک نقش بسیار جدی در اقتصاد است. من فکر میکنم که اساسا در دنیا همین طوری است که بخش بزرگی از فعالیتهایی که سازمان بورس اوراق بهادار انجام میدهد، میتواند بهطور کامل به ارکان واگذار شود و سازمان بورس اوراق بهادار بهطور مشخص به رگولیشن و نظارت بپردازد. طبیعتا بخشی از آنها میتواند به کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران و کانون کارگزاران واگذار شود و آن وقت در آن حوزه نظارتش را انجام دهد. البته در حال حاضر توافقاتی برای انتقال بخشی از فعالیتهای سازمان به کانون صورت گرفته است. امیدواریم به زودی برخی از خدمات صندوقهای سرمایهگذاری را ما بدهیم. در نظامهای توسعه یافته بازارهای مالی جهان، نقش بسیار کمرنگی از نهاد ناظر و قانونگذار در داخل بازار میبینید. همه کارها حتی بخشی از مقرراتگذاری دارد توسط نهادهای خود انتظام در بازار انجام میشود.
برسیم به موضوع کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران. این کانون از ابتدا با چه هدفی شکل گرفت؟ آیا در این سالهایی که فعالیت کرده به کارکرد و هدف اصلیاش نزدیک شده است؟
نهادهای مالی فعال در بازار سرمایه بعد از قانون ۱۳۸۴ توسعه جدی پیدا کردند، انواع جدید نهادها شروع به کار کردند و طبیعتا ما قبل از این قانون، سبدگردان و مشاور سرمایهگذاری نداشتیم و پردازش اطلاعات هم نبود. پس از این قانون عملا شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگهای مالی بیشتر وجود داشتند و برخی از این خدمات از جنس سبدگردان یا مشاور سرمایهگذاری بهطور غیررسمی از سوی کارگزاران یا افراد داده میشد. در قانون جدید که شکل حکمرانی در بازار سرمایه ایران عوض شد، نهادهای مالی جدیدی بودند که تشکیل شدند و طبیعتا نیاز وجود داشت که صنفی برای رسیدگی به امور داخلی این نهادها و درهماهنگی با نهاد قانونگذار، هماهنگی با سایر ارکان ایجاد شود. باید به این هم اشاره کنم که پیش از این هم یک مؤسسهای به نام «مؤسسه توسعه صنعت سرمایهگذاری ایران» وجود داشت که در حقیقت صنف خود خواستهای از شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگها بود. اینها اختیاری آمده بودند یک کنسرسیومی به نام «مؤسسه توسعه صنعت سرمایهگذاری ایران» تشکیل داده بودند و در تغییر این قانون، عملا آن مؤسسه به کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران تبدیل شد که این اتفاق درسال ۱۳۸۶ افتاده بود. بعد از آن بهتدریج نهادهای جدیدی که شکل گرفتند، عضو کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران شدند. نهادهای مالی در این کانون حضور دارند؛ شامل شرکتهای سرمایهگذاری، هلدینگهای مالی، تأمین سرمایهها، سبدگردانها، مشاور سرمایهگذاریها، پردازش اطلاعات مالی و صندوقهای سرمایهگذاری هستند.
در حال حاضر اعضای کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران چه تعداد است؟
اکنون بیش از ۴۰۰ عضو داریم. بعضی از اعضای کانون، سازمانهای بزرگ و نهادهای بزرگ بازار سرمایه هستند و ناشران بزرگ عضو کانوناند. طبیعتا اگراینها بتوانند حرفشان را یکی کنند و در ساختارهای تعریفشده آن حرف را به سازمان منتقل کنند، طبیعتا این حرف میتواند بهتر شنیده شود. ما اتفاقا مشکل درون بازار سرمایه نداریم. جایگاه کانون در داخل بازار سرمایه، جایگاه خوبی است، یعنی تمامی حرف ما توسط بقیه ارکان شنیده میشود. در بعضی از ارکان کانون عضو هیأت مدیره دارد. الان در بورس انرژی، در شرکت بورس و در فرابورس عضو هیأت مدیره داریم. عضو کمیسیون تخصصی شورای عالی بورس نماینده شورا، کانونها در هیأتهای پذیرش عضو دارند. مشکل بزرگ ما، رساندن صدای بازار به مراجع بیرون از بازار که بورس تصمیم میگیرند، است. یعنی ارتباط ما با وزارتخانههای دیگر کمی دشوارتر است و آنها ارتباط رسمی با ما ندارند و میزان ارتباطمان بسته به این است که هیأت مدیره کانون و دبیرکل کانون کیست و چقدر میتواند صدایش را به گوش بقیه برساند.
بازار سرمایه تنها به سازمان بورس اوراق بهادار مربوط نیست و اتفاقا به نظرم نقش خود سازمان بورس اوراق بهادار هم در نوسانات چندان زیاد نیست. سازمان بورس اوراق بهادار دارد ریزساختارها را طراحی میکند. اینکه ما وارد برجام شویم یا نشویم، اینکه بودجه چگونه بسته شود، اینکه انتشار اوراق چگونه باشد؛ اینها حتی معمولا از کنترل سازمان بورس هم خارج است و خود سازمان بورس هم نهایتا بهعنوان یک نهاد مشورتدهنده یا تهیه کننده گزارش کارشناسی در مجموعه سیاستگذاری دولت و حاکمیت شناخته میشود. ما نیاز داریم که آن محلهای گفتوگویمان را با بیرون بازار افزایش بدهیم. واقعا در گفتوگو کردن با سازمان بورس، هیچ وقت مشکل نداشتیم.
چقدر از موضوعاتی که کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران به بررسی آن پرداخته و نظر مشورتی داده در سیاستگذاری بازار اثر خود را نشان داده است؟
موارد از این زیاد است. به ویژه در مورد مسائلی که به مقررات نهادها مربوط میشود نظر کانون خیلی اخذ میشود. اگر یک دستورالعملی درباره صندوقهای سرمایهگذاری وجود داشته باشد، ما در کانون کارگروه سبدگردان داریم و نظرمان را برای سازمان میفرستیم. کانون در کمیته تدوین مقرراتِ سازمان بورس اوراق بهادار نقش جدی ایفا میکند و آنجا ممکن است برخی از نظراتمان اعمال شود. در مورد موضوع انتشار سودها یا در مورد مسئله حاکمیت شرکتی کاملا بندهای بوده که نظرات کانون اعمال شده است. طبیعتا یک جاهایی ما نظراتمان را اعلام کردیم، مثلا در مورد دامنه نوسان و در مورد حجم مبنا. سازمان بورس اوراق بهادار هم بعضی وقتها موافقتها و مخالفتهای کارشناسی دارد، اما فکر میکنم خود سازمان هم حتی نقش اصلی را در به کرسی نشاندن آن سیاستگذاری نداشته باشد.
اشاره به ریزساختار بازار کردید که در حال حاضر سازمان بورس تاکید بر طراحی آن دارد و بر این اساس پیش نویس اصلاح قانون بازار را منتشر کرد. این پیشنویس به جای کمک به توسعه ریزساختارهای بازار بیشتر حکایت از برخورد پادگانی و بگیر و ببند در بازار دارد. ارزیابی شما چیست؟
به نظر من برخورد پادگانی با بازار ضربه زننده است. باید بهعنوان یک فعال بازار سرمایه و همین طور کسی که در مواقعی پستهای مدیریتی در ارکان بازار داشتم اذعان کنم که سرعت رشد ریزساختار و رشد ظرفیت نهادی در بازار سرمایه بهاندازهی سرعت ورود مردم و سرمایه در سالهای ۹۸ تا ۱۴۰۰ نبوده است. متاسفانه کیفیت حکمرانی، کیفیت قانونگذاری و کیفیت نظارت و کیفیت تصمیمگیریمان حتی در سطوح نهادهای مالی بهاندازهای که بازار رشد کرد، رشد نکرده و عقب مانده است. در یک سطح بالاتر، کیفیت قانونگذاری و حکمرانی کل اقتصاد کشور حتی از این سطح دوم هم عقبتر بوده است و بنابراین طبیعی است که مشکلات جدی وجود داشته باشد.
توجه کنیم؛ بازار از ۱۰ میلیون نفر به ۶۰ میلیون نفر رسیده است و دیگر از ۶۰ میلیون نفر به ۶۰۰ میلیون نمیتواند برسد. ممکن است ما دیگر چنین رشد ورود فردی را به بازار تجربه نکنیم. اما رشد ظرفیت نهادی و قانونگذاری در بازار به نظرم تا سالها باید ادامه داشته باشد، برای اینکه این خلأیی که ایجاد شده جبران شود. این مسئله خیلی کلیدی است که باید حتما به آن بپردازیم. نظام قانونگذاری در کشور ما ایرادات بسیار اساسی دارد. واقعا یکی از دلایلی که من میگویم بازار سرمایه نسبت به بقیه اقتصاد ایران توسعهیافته است، این است که ما اگرچه ممکن است در بین خودمان ایرادات زیادی به سازمان بورس اوراق بهادار بگیریم، اما واقعیت این است که ما تعاملمان با سازمان قانونگذار و ناظر بازار خیلی بهتر از سایر بخشهای اقتصاد است. درحالیکه نظام حکمرانی و قانونگذاری سطح کلان ما اصلا اینگونه نیست. معمولا اصلا نظرات بخش خصوصی یا اخذ نمیشود یا پس از مقرراتگذاری اخذ میشود. بودجه را مینویسند و بعد با فعالان بازار سرمایه و اتاق بازرگانی جلسه میگذارند، بعد هم در جلسه میگویند که البته خیلی شانس تغییر ندارید. واقعا داخل بازار در این سطح چنین اتفاقی نمیافتد. من نمیخواهم بگویم همه حرفهای ما انجام میشود، ولی تقریبا همه حرفهایمان شنیده میشود ولی شاید خیلی از آنها انجام نشود.
در مورد اصلاح قانون بازار؛ باید اشاره کنم که در اینکه قانون بازار نیاز به تغییرات زیادی دارد، تردیدی وجود ندارد. آن روزی که قانون جدید نوشته شد، اصلا نصف این نهادها وجود نداشتند و اصلا در روز نگارش قانون، ما تأمین سرمایه، صندوق و سبدگردان نداشتیم. اصلا اوراق مشتقهای وجود نداشت. یعنی روزی که قانون نوشته میشد، اینها نبودند؛ بنابراین معلوم است که قانون نیاز به تغییرات بسیار جدی دارد. اما امروز که میگوییم قانون را اصلاح کنید، انگار متوجه حجم مشکلاتی که میشود با تغییر قانون رفع کنیم، نیستیم و فقط یک گوشههایی از آن را به فوریت داریم اصلاح میکنیم در نتیجه از بالا به پایین دستور میدهیم. اصلاح قانون بازار سرمایه امری بسیار واجب است، ولی اصلا نباید عجله کرد و حتما باید جزء به جزء ارکان بازار سرمایه در آن مشارکت داشته باشند.
- بنیامین نجفی - روزنامهنگار