صدای بورس- هیچفردی نمیتواند انکار کند که اقتصاد کشور در سال های بعد از انقلاب اسلامی از تحریم ها آسیبهای فراوان ندیده باشد؛ اما انصافا در کنار این عوامل تا چه میزان به آسیب های درونی توجه شده است؟! از جمله سیاستگذاری های نسنجیده و خسارت باری که توسط دولتمردان صورت گرفت و سهم بزرگتری در نابسامانی کنونی اقتصاد کشور داشتهاند؛ بله صحبت از یک خلا است، فقر مدیریتی. اقتصاد برخی کج گویی ها و اقدامات را برنمی تابد، ما نمی توانیم دنیای اقتصادی خود را با قواعد خودمان بسازیم. ما نمی توانیم به مانند جزیره ای باشیم که قواعد خاص خودمان در آن حاکم باشد و هیچ تناسبی با دنیای خارج نداشته باشد و علم اقتصاد را هم در کوزه ای بگذاریم و آبش را بخوریم. الان زمان بی تدبیری ها نیست، زیرا تداوم شرایط کنونی، چشم انداز روشنی را نوید نمیدهد. مثال این بی تدبیری ها زیاد است که یک نمونه اش را در مصاحبه ذیل با مرتضی افقه کارشناس ارشد اقتصادی می خوانیم:
داستان از جایی شروع شد که دولت آیت الله رئیسی گفت ما سفره مردم را به تحریم ها وصل نمی کنیم و افزایش درآمدهای مالیاتی از اهداف این دولت برای تامین منابع بودجه سال جاری شد؛ نتیجه این شد که الان همه در یک کاغذ A۴ نوشتهاند «کارتخوان نداریم، نقدی پرداخت کنید» از مطب دکتر گرفته تا خرید یک جوراب از دست فروش. نظرتان در مورد این تصمیم چیست؟
دولت سیزدهم برخلاف آنچه که در واقعیت وجود داشت، تصورش این بود که اشتباه دولت آقای روحانی این بود که همه موضوعات را به تحریم ها وصل کرد که باعث مشکلات زیادی برای مردم شد؛ به همین دلیل دولت سیزدهم قبل و بعد از انتخابات گفتند که ما بدون اینکه سفره مردم را به تحریم ها وصل کنیم مشکلات را حل می کنیم، به نظر من این صحبت ها یا از روی بی تجربیگی یا از روی عدم آگاهی از علم اقتصاد یا در مجموع ازروی عدم آشنایی با ساختارهای حاکم بر اقتصاد ایران بود. دولت سیزدهم وابستگی شدید اقتصاد کشور به فروش نفت را یا درک نکرده بود یا بدبینانه تر اینکه برای تبلیغات در انتخاب این حرف ها را گفته اند.
واقعیت این است که اقتصاد ایران ۴ سال است با تحریم ها مواجه شده و حدود ۵۰% از درآمدهای بودجه دولت حذف شده است. دولت مدعی است که تا ۱میلیون بشکه در روز هم نفت می فروشد حال اگر این را بپذیریم؛ موضوع که فقط فروش نیست، باید پولش وارد شود تا کسری را جبران کند. بنابراین دولت کمبود شدید بودجه دارد. در ۴ سال گذشته هرچه ظرفیت بود یعنی فروش اموال دولتی، فروش اوراق مشارکت، استقراض از بانک مرکزی پر شده است. الان دولت به تصور این که مالیات ها می تواند برای عدم درآمد نفت جایگزین خوبی باشند، به یکسری از تمهیدات رو برده تا از فرار مالیاتی جلوگیری کند تا شاید کسری بودجه خود را جبران کند.
اما همه به خوبی می دانیم که فرار مالیاتی عمدتا توسط دلالان بزرگ با رقم های بزرگ مدنظر است که در بخش های غیرمولد کار می کنند نه کوچکترین کسبوکارها مثل دست فروشان و کسبه ها که حتی بنگاه های کوچک و متوسط هم عمدتا در مرز سود و زیان هستند، این یک اشتباه بزرگ توسط دولت نیست؟
اولا به نظر من ظرفیت های مالیاتی کشور پرشده است. فرار مالیاتی توسط دلالان بزرگ صورت می گیرد که این گونه فرارها را دولت یا عملا نمی تواند جلوگیری کند یا پرهزینه است یا نفوذهای سیاسی مانع از جلوگیری شده است، حال به جای این که مشکل از ریشه حل شود دولت به خرده فروشان و به بنگاه های متوسط و کوچک متوصل شده است. دقیقا اشتباه دولت این است که بنگاه های کوچک و متوسط را که عمدتا همان طور که گفتید، در مرز سود و زیان هستند زیر زره بین قرار داده، در واقع بخش خدمات و تولید تحت فشار هزینه های مختلف هستند و دیگر تحمل هزینه های جدید را با تورم موجود ندارند. دولت به دنبال بستن فرار مالیاتی از طریق دستگاه های POS است اما مردم هم واکنش نشان می دهند، زیرا می بینند دولت به اندازه کافی خدمات نمی دهد و ناکارآمد است و این واکنش ها کاملا طبیعی است. این که توده مردم دستگاه های POS خود را جمع کرده اند یک واکنش طبیعی به رفتار جدید دولت است. نکته مهم این است که مالیات رابطه مستقیم با دموکراسی دارد یعنی مالیات دهنده انتظار دارد تا دولت در همان مسیری که تمایلات مالیات دهنده است بودجه را خرج کند. اگر در ذهن مردم این باشد که دولت بودجه را خرج مواردی می کند که با دید اکثریت مردم سازگار نیست، در پرداخت مالیات مقاومت از خود نشان می دهند. برعکس، اگر مردم ببینند خدمات دولتی به خوبی ارائه می شود، به لحاظ روانی فرار مالیاتی کمتر خواهد شد. اما در واقعیت دولت برای اینکه نمی خواهد خیلی خود را به زحمت اندازد راه های اخذ مالیات از قشرهایی مثل کارمند یا کسبه های بیچاره را برنامه ریزی می کند.
اما جمع کردن دستگاه های POS هزینه هایی برای کشور دارد، امروزه در کوچک ترین کسبوکارها حتی دستفروشیها، دستگاه کارتخوان موجود است. استفاده از دستگاه POS باعث شده که مردم پول نقد کمتری را همراه خود جابجا کنند. البته نه به راحتی اما توانست رقیب سرسختی برای پول نقد شود. ولی دولت با این برنامه ها مجدد هزینه انتشار پول را بیشتر می کند و درواقع برای راحت خرج کردن، برمی گردیم به این که پول در بالش ها بگذاریم. این چه منطقی دارد؟
در این تورم حمل پول برای یک کالای کوچک هم زیاد است. از طرف دیگر وقتی مردم مجبور شوند برای خرید هر چیزی پول نقد پرداخت کنند، دولت مجبور است اسکناس زیادتری چاپ کند که هزینه زیادی به کشور تحمیل می شود و هزینه های نقل و انتقال افزایش پیدا می کند. دستگاه های POS حداقل هزینه های نقل و انتقال را به حداقل می رساندند، اما با برنامه های نسنجیده مجدد به سال های گذشته برمی گردیم که این تکنولوژی ها نبوده است. مردم در ابتدا می بینند که اخذ مالیات منصفانه است یا خیر. اعتماد مردم به دولت به حداقل رسیده و دولت به جای این که اعتماد سازی کند از روش های بگیرو ببند استفاده می کند که البته ظرفیت این کار را هم ندارد.
تولید هر روز با مشکلات جدید دست و پنجه نرم می کند و چراغشان یکی پس از دیگری خاموش می شود، اگر پول در بانک گذاشته شود سالی ۵۲ درصد از ارزش پول کم می شود، سکه و دلار هم قدغن است؛ آیا باید صبر شود تا همه بدبخت و فقیر شوند و محتاج نان شب و کالا برگ شوند، این است نتیجه سفره مردم را به تحریم ها وصل نمی کنیم؟
وقتی اعلام می شود تورم ۵۲% است معنی آن این است که سالی ۵۲% از ارزش پول کم می شود. حتی پول خود را با سود ۲۰% در بانک ها بگذارید باز هم حدود ۳۰% سالانه ارزش پول کم می شود. ببنید، دولت فقط خود را خسته می کند تنها راه این است که در کوتاه مدت به مذاکرات برگردد و اگر نمی خواهد برجام را احیا کند به هر شکلی باید تحریم ها برداشته شوند. اگر قرار بود درآمدی جایگزین فروش نفت شود ۳۰ سال فرصت بود تا این کار انجام شود اما قدمی برداشته نشد یعنی وابستگی به نفت بیشتر شد که کمتر نشد. بنابراین در این شرایط تردیدی نیست که باید تحریم ها برداشته شود.
درآمد مالیاتی این گونه که دولت تعریف کرده، درآمدی نیست که جای فروش نفت را بگیرد. بسیاری از واحدهای تولیدی وابسته به نیازهای وارداتی است وقتی ارزی نباشد تولید داخل هم می خوابد و بیکاری زیاد می شود و درآمد مردم کم می شود، بنابراین دولت از چه کسانی می خواهد مالیات اخذ کند تا کسری بودجه خود را جبران کند؟! توصیه من به دولت این است تا اولا فشار را از روی مردم بابت هر موضوعی بردارد و سرمایه اجتماعی خود را حفظ کند تا مردم دولت را همراهی کنند، الان اوج فاصله بین دولت و مردم است. در میان مدت و بلندمدت تحولات ساختاری باید اتفاق بیافتد تا کشور در روال رونق اقتصادی بیافتد وگرنه همین آش است و همین کاسه.
منبع: روند اقتصادی آنلاین