به گزارش صدای بورس هرچند این روزها شاخص در گرمای نفسگیر تابستان حتی نای رقابت با بازارهای رقیب را ندارد و به نوعی از آنها جا مانده است اما ابوالفضل شهرآبادی، مدیرعامل سبدگردان داریک پارس تاکید دارد؛ اگر اقبال به سمت بازار سرمایه برگردد و رخدادهای حمایتی به وقوع بپیوندد، در ماههای آینده این بازار آبستن سود خوب برای سرمایهگذاران خواهد بود. او بیاعتمادی سرمایهگذاران، رقابت بازار پول و سرمایه، بلاتکیلفی برجام، سلطه رفتارهای هیجانی بر سرمایهگذاران و قیمتگذاری دستوری کالاها را از جمله ریسکهای بازار سرمایه دانست و به چالشهای سبدگردانها وچشمانداز برجام در دولت رئیسی اشاره کرد که مشروح آن را میخوانید.
* وضعیت این روزهای بازار سهام را چطور میبینید؟
بازار سرمایه دو سالی است که حال و روز خوشی ندارد. از مرداد سال ۹۹ تاکنون به جز فروردین و اردیبهشت امسال، بازار سرمایه از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده است. تا پیش از مرداد سال ۹۹ حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید وارد بازار سرمایه شد. اما در دو سال پس از آن بیش از این رقم از بازار خارج شد. به طوریکه از آغاز سال جاری تا پایان تیرماه، رقمی حدود بیست هزار میلیارد تومان از بازار سرمایه خارج شده است. اکنون نیز در اقتصاد تورمی که با نرخ تورم ۵۰ درصدی مواجه است، به جای آنکه بورس همگام با تورم رشد کند و وظیفه پوشش تورمی خود را انجام دهد با شرکتهایی روبهرو هستیم که سهام آنها عملا فروشنده دارد و به جای اینکه تورم باعث شود سهام شرکتها خود را با تورم بهروز کرده و آن را پوشش دهند و بورس به عنوان سپر تورمی کار کند، متاسفانه عکس این اتفاق افتاده و سودآوری لازم را نداشته است که جای تعجب و بررسی دارد. به نظر من، در شرایط فعلی بورس برخی از کارکردهای اصلی خود، مانند تشکیل سرمایه و تامین مالی را نیز نمیتواند بهدرستی انجام دهد.
* به نظر شما چه دلایلی باعث شده بورس به حال و روز فعلی گرفتار شود و همگام با تورم حرکت نکند؟
در واکاوی دلایل مهم وضعیت این روزهای بورس در وهله اول میتوان به بیاعتمادی سرمایهگذاران اشاره کرد که از سال ۹۹ شکل گرفت. بهگونهای که هماکنون با تودهای از سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی روبهرو هستیم که امیدی به آینده بلندمدت بازار ندارند و افق سرمایهگذاری آنها کوتاه شده است. حتی اگر بازار همچون ماههای فروردین و اردیبهشت امسال با رشد هم روبهرو باشد، سرمایهگذاران با ۱۰ تا ۲۰ درصد سود سعی میکنند بطور موقت از بازار خارج شوند و یا با شناسایی سود در وضعیت مثبت منتظر شرایط آتی بمانند. بنابراین بیاعتمادی یکی از دلایل اصلی در پیدایش و استمرار وضعیت فعلی است. دلیل دیگر، بحث رقابت بازار پول و سرمایه است. به نظر میرسد بازار سرمایه در مقابل بانک مرکزی بیدفاع است. هر زمان، بانک مرکزی سیاست پولی را با بالا بردن نرخ بهره پیاده کند، اولین نتیجه آن ریزش بورس است که این روزها شاهد این موضوع نیز هستیم بهگونهای که در هفتههای گذشته نرخ بهره بین بانکی به طور تدریجی رشد کرده و به ۲۱ درصد رسیده است که این خود، دلیل و علامتی برای سرمایهگذاران، جهت خروج از بازار است. مشابه این اتفاق در سال ۹۹ نیز رخ داد، تعدادی از سرمایهگذاران به این علامت دیر توجه کردند و متضرر شدند اما امسال به این علامت حساسند و با رشد تدریجی نرخ بهره بین بانکی از بازار خارج میشوند و این یک آفت برای بازار سرمایه، محسوب میشود.
دلیل بعدی، به بلاتکیلفی برجام برمیگردد که سالهای متمادی است سایه آن بر اقتصاد، بازار و برخی صنایع، سنگینی میکند و امید چندانی به تعیین تکلیف آن در آینده نزدیک نیست. یک دلیل دیگر نیز سلطه رفتارهای هیجانی بر سرمایهگذاران ایرانی است که با خبر و شایعه و احساسات اقدام به خرید و فروش میکنند نه با تحلیل و شناخت. به همین دلیل سهمهای با ارزندگی بالا بیدلیل صف فروش میشوند. قیمتگذاری دستوری کالاها و محصولات شرکتها و دستاندازیهای دولت در بازار بورس نیز از دیگر عواملی است که این وضعیت را تشدید کرده است و نمیگذارد که قیمت برخی کالاها با تورم رشد کند که این عامل در کوتاهمدت شاید نوعی حمایت از مصرفکننده به حساب آید ولی در میانمدت و بلندمدت به ضرر آنهاست و کاری غیر اقتصادی است.
در کنار این عوامل که در واقع ریسکهای سیستماتیک بازار سرمایه محسوب میشوند، برخی ویژگیهای خود بازار نیز به این وضعیت دامن میزند. ویژگیهایی که در واقع نقاط مثبت بازار محسوب میشوند ولی چون بازارهای رقیب از این خصوصیات برخوردار نیستند عملا این موارد به ضرر بازار سرمایه تمام میشود. نمونه بارز آن شفافیت و به لحظه بودن انعکاس اطلاعات در بورس است. نمونه دیگر آن ورود و خروج راحت به بازار است. این ویژگیها در بازارهای رقیب بورس به شکل ضعیفتری وجود دارند. بهعنوان مثال، بازار مسکن در مقایسه با بورس نه از شفافیت کافی برخوردار است و نه به راحتی میتوان به آن وارد و یا خارج شد. همین شرایط باعث میشود سرمایهگذاران در بورس خیلی سریع متوجه وضعیت حاکم بر بورس شوند و با کمی منفی شدن بازار از آن خارج شوند ولی در بازار مسکن و خودرو این شرایط و شفافیت وجود ندارد در نتیجه چسبندگی قیمت در آنها بالاست. همین دلایل و برخی دیگر، باعث شده است بازار حال و روز خوبی نداشته باشد و همگام با تورم پیش نرود.
* پس چرا در کشورهای دیگر بورس همگام با تورم رشد میکند اما در ایران عکس این موضوع صادق است؟
از نظر علمی و اقتصادی، بازار سرمایه ابزاری برای پوشش تورم برای سرمایهگذاران است. معمولا در کشورهای تورمی، بورس رشدی است. چرا که محصولات و داراییهای شرکتهای حاضر در بورس، درمعرض تورم هستند و با آن رشد میکنند. بنابراین با افزایش نرخ تورم، داراییها، ارزشهای جایگزینی و درآمد شرکتها و به دنبال آن قیمت سهام آنها رشد میکند که باعث رشد شاخصهای بورس میشود و این رشد را رشد ناشی از تورم مینامند. اما در ایران این اتفاق نمیافتد و دو سالی است که بورس در برابر این موضوع مقاومت میکند و این برای سرمایهگذاران کشنده است و باعث خروج حجم سنگین نقدینگی روزانه و هفتگی از بازار سرمایه میشود. عللی که پیشتر اشاره شد در واقع باعث این وضعیت و ناکارآمدی در بورس ما شده است. در ایران بازارهای رقیب بورس، نهاد ناظر مشخص و قانونمندی ندارند و محدودیتها و دخالتهای موجود در بورس در آن بازارها دیده نمیشود و سرمایهگذار در آن بازارها آزادتر است و راه فرارهای بیشتری دارد. در اقتصادهای پیشرفته چنین عدم تقارن اطلاعاتی و مقرراتی در بین بازارهای یک اقتصاد دیده نمیشود. به همین دلیل در آن کشورها، بورس کارکرد واقعی خود را دارد و به واقع دماسنج اقتصاد است. یعنی اگر اقتصاد دچار تورم باشد اثرات آن در بورس دیده میشود و اگر رکود حاکم شود باز هم همینطور اما در کشور ما چنین نیست.
* همانطور که اشاره کردید، بیاعتمادی یکی از دلایل اصلی حال این روزهای بازار است. به نظر شما مهمترین فاکتورها برای بازگشت اعتماد دوباره سرمایهگذاران به بازار چیست؟
سرمایهگذاران با بورس دعوا و دشمنی ندارند. سرمایهگذار میداند بورس محلی برای کسب سود است. حال بیاعتمادی سرمایهگذار به بازار، ناشی از چند عامل است که یکی از آنها به عملکرد مسئولان بورس و اقتصاد برمیگردد که یک طیف گسترده از رئیسجمهور گرفته تا کارشناسان سازمان بورس را در بر میگیرد. در سال ۹۹ حمایت خوبی از بازار از سوی دولت صورت گرفت اما در جایی که باید دولت، حمایت خود را ادامه میداد پشت بازار را خالی کرد. در نتیجه، این موضوع خاطره تلخ و بد تاریخی برای سرمایهگذاران رقم زد و تا این خاطره با رفتارهای جبرانی برطرف نشود، این بیاعتمادی وجود خواهد داشت. دولت از طریق ابزارهای مختلف از جمله حمایت کلامی، اقدامات وزارت اقتصاد، سازمان بورس، صندوق تثبیت و روشهای دیگر باید حمایت و وفاداری خود به بازار را نشان دهد و عملا ثابت کند فقط به دلیل انتخابات و تبلیغات سیاسی از بورس حمایت نمیکند. از این رو، اگر دولت شش ماه از بازار حمایت کند، بخشی از این اعتماد بازمیگردد. منظور از حمایت لزوما ورود پول از بودجه دولت به بازار نیست چرا که ارقام بودجه منابع و مصارف و تخصیصهای خود را دارند اما اگر دستاندازیها و قیمتگذاریهای دستوری از طرف دولت برطرف شود، از این بیاعتمادی به بازار کاسته خواهد شد.
نکته مهم دیگر این است که سرمایهگذار به دنبال کسب سود است، بنابراین هر زمان تشخیص دهد این بازار سودآور است، وارد آن خواهد شد. بهعنوان مثال، اگر شاخص ۲۰ درصد رشد کند، منابع پولی بخش حقیقی آرام آرام به بورس بازمیگردد. اتفاقی که در فروردین و اردیبهشت امسال رخ داد. بر این اساس، اگر رشد شاخص ادامهدار باشد، اعتماد بازگشتنی است. بورس همانند درختی است که پرندگان زیادی روی آن نشستهاند و با پرتاب سنگ، همگی آنها به یکباره فراری میشوند اما این به آن معنا نیست که آنها دیگر بازنمیگردند بلکه با بازگشت آرامش بهتدریج برمیگردند. ماندگاری سرمایهگذاران در بورس نیز بستگی به سیاستهای موجود دارد.
* با توجه به موارد بالا، وضعیت بازار سرمایه را چطور میبینید؟
به نظر من، در حال حاضر بازار سهام در مقایسه با دیگر بازارهای رقیب خود بسیار ارزان است و این ارزان بودن بازار سرمایه و کاهش قیمتها، سرمایهگذاران حرفهای را دائما وسوسه میکند. از این رو، به نظر میرسد اگر اقبال به سمت بازار سرمایه برگردد و رخدادهای حمایتی به وقوع بپیوندد، در ماههای آینده این بازار آبستن سود خوب برای سرمایهگذاران خواهد بود. هماکنون بازار سرمایه از نظر سودآوری از بازارهای رقیب عقب مانده است. بازار نیازمند نقدینگی است تا سهمها بار دیگر رشد کنند. به نظر میرسد امسال به شرط مهیا شدن شرایط، سود خوبی میتواند عاید سرمایهگذاران شود. بنابراین، بازار میتواند به دو شکل پیش رود؛ یا اینکه یک رالی و رشد چند ماهه خوب داشته باشد و یا اینکه در مقاطع کوتاهتر با ایجاد رشدها و سودهای یک تا دو هفتهای، خود را کمکم با بازارهای رقیب و اقتصاد تورمزده منطبق کند. در غیر اینصورت بازار در شرایطی که تورم رو به افزایش است، همچنان ارزان خواهد ماند.
این نکته هم قابل ذکر است که اقتصاد ما یک اقتصاد جزیرهای است و سرمایهگذار خارجی نداریم در حالی که اگر شرایط برای حضور سرمایهگذاران خارجی فراهم بود، با این قیمتهای پایین موجود، به سرعت شرکتها تملک میشدند و فرصتهایی برای سرمایهگذاران بزرگ فراهم میشد و بازار و شرکتها جانی تازه میگرفتند. در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، یکی از راهکارهایی که باعث نجات اقتصاد و شرکتها در کشورهای غربی شد، ادغام و تملیکها بود. این وضعیت در بازار ما به دلیل نبود سرمایهگذار خارجی و پولهای درشت، وجود ندارد اما در صورت بازگشایی مرزها، شاهد هجوم سرمایهگذاران به این بازار خواهیم بود.
* شرایط خوبی که از آن نام بردید، حتی در صورت اجرا نشدن برجام هم ایجاد خواهد شد؟
شدن و نشدن برجام باید تعیین تکلیف شود تا بازار نیز تکلیف خود را بداند. اگر برجام اجرایی شود، صنایع ریالی از جمله خودروییها و بانکیها از رشد و سودآوری بالایی برخوردار خواهند شد و بورس را رشد خواهند داد. اما صنایعی همچون فلزات اساسی و پتروپالایشیها که دلاری هستند، با اجرای برجام با تاخیر زمانی فرصت صدور و دستیابی به بازارهای خارجی برایشان مهیا میشود و در مقایسه با صنایع خودرویی و بانکی با تاخیر رشد خواهند کرد. اما در صورت حل نشدن برجام، انتظار میرود با افزایش نرخ دلار، شاهد رشد قیمت محصولات پتروپالایشی و فلزات اساسی باشیم و صنایع دلاری رشد کرده و سودآور خواهند شد. در حاضر بسیاری از این شرکتها دارای ضریب قیمت به سود(p/e) پایینی هستند که سرمایهگذاری در آنها را توجیهپذیر میکند. البته در هر دو حالت بسته به سناریو، احتمال سود وجود خواهد داشت به شرط آنکه وضعیت رکود کنونی بورس برطرف شود و وضعیت برجام یک طرفه شود.
* کم ریسکترین و پربازدهترین سرمایهگذاریها کدام است؟
میدانیم که سرمایهگذاری در بورس به ویژه اگر بهصورت مستقیم باشد از ریسک نسبتا بالایی برخوردار است. با وجود این ریسک بالا در یک سال گذشته بازدهی بازار سهام حدود ۱۴ درصد بوده که بسیار پایین است. بنابراین، به نظر میرسد که با این ریسک بالا، سرمایهگذاری در بورس معقول نیست چون این بازار حتی نرخ بانکی ۲۰ درصد یکساله را هم نتوانسته است تامین کند. اما از طرفی، برای یک سال آینده، به دلیل قیمتهای پایین سهام، فرصت خوب سرمایهگذاری همچنان بازار سهام خواهد بود و در مقایسه با بازار مسکن، گزینه بسیار بهتری خواهد بود چرا که مسکن به دلیل رشد بالایی که داشته است، احتمالا وارد دوره رکود میشود و میدانیم که ریسک بازار مسکن در رکود و خواب سرمایه است اگرچه به دلیل چسبندگی، قیمت ملک کاهش نمییابد اما رکود، قیمتهای آن را اصلاح زمانی میکند. ولی همچنان بورس، گزینه وسوسه برانگیز برای سرمایهگذاری است.
* چشمانداز مذاکرات هستهای را چطور ارزیابی میکنید؟
شخصا سالهای قبل به نتیجه مذاکرات برجام خوشبین بودم چون منطق حکم میکرد مذاکرات سریعا به نتیجه برسد چرا که برای طرفین چه ایران و چه غربیها مصالحه و حل برجام، سودآور بود. اما در طی این مدت، برای ایران فرصتهای مختلف اقتصادی برای صادرات نفت، گاز و مواد معدنی از دست رفت. اکنون نیز به واسطه نرخ دلار و قیمت نفت، بهترین زمان برای افزایش درآمد و توسعه اقتصادی است. بنابراین دولت و نظام باید با جدیت هرچه تمامتر به سمت حل برجام پیش میرفتند. بر همین اساس معتقد بودم حتما مذاکرات به نتیجه میرسد. برای غربیها نیز همین منافع از دست رفت. آنها به نفت و گاز ایران نیازمندند و ما نیز به سرمایه آنها احتیاج داریم. به بیانی دیگر غربیها سرمایه دارند و ایران فرصت سرمایهگذاری دارد اما این اتفاق نیفتاد. شخصا در حال حاضر، از برجام ناامید شدهام چرا که ظاهرا اراده و جدیتی برای بازگشت به برجام وجود ندارد و به نظر میرسد بهدنبال احیای برجام نیستیم و بعید است به این زودیها برجام به سرمنزل مقصود برسد. اما یادمان باشد تاخیر در اجرای برجام نتیجهای جز فرصتسوزی و از دست رفتن منابع ما در بر نخواهد داشت.
* روند نرخ ارز و طلا را چطور میبینید؟
اگر برجام اتفاق نیفتد روند نرخ ارز افزایشی خواهد بود اکنون نیز نرخ ارز با سیاستهای دستوری ثابت نگه داشته شده است چرا که پول و سرمایهای وارد کشور نمیشود. بانک مرکزی معتقد است منابع ارزی زیاد است. وزارت نفت میگوید نفت زیادی فروخته است اما به نظر میرسد که عملا این اتفاق نیفتاده است چرا که اگر چنین بود باید ارز به بازار تزریق میشد و قیمت آن کاهش مییافت در حالی که هماکنون تمایل ارز به سمت قیمتهای بالاست. البته وضعیت قیمت ارز بستگی به سیاستهای بانک مرکزی دارد. با این وجود پیشبینی میشود نرخ ارز روند افزایشی را در پیش گیرد. اگر روند نرخ ارز رشدی باشد، قطعا طلا نیز روند صعودی را در پیش خواهد گرفت. بنابراین صندوقهای طلا در بورس میتواند سودآور باشد به طوریکه از ابتدای سال این صندوقها رشد حدود ۲۵ درصدی داشته و آن را حفظ کردهاند. در حالی که بورس طی دو ماه ۳۰ درصد بازدهی داد اما بیشتر آن را در دو ماه بعد پس گرفت اما طلا پایدارتر بوده است. با این شرایط یکی از گزینهها برای سرمایهگذاری، صندوقهای طلا خواهد بود.
* شرکتهای سبدگردان با چه چالشهایی روبهرو هستند؟
شرکتهای سبدگردان متاثر از ریسکهای بازار هستند. بنابراین، وضعیت بد بازار در وهله اول بر ساز و کار سبدگردانها تاثیر خواهد گذاشت چرا که سبدگردانها عملا به نیابت از سهامداران دیگر، سرمایهگذاران بازارند. در شرایط کنونی، یکی از چالشهای سبدگردانها وضعیت بد بازار و دیگری مجوزهای بیحساب و کتاب سبدگردانی جدید سازمان بورس است. به عنوان کسی که مجوز سبدگردانی دارم، اعلام میکنم ورود شرکتهای جدید سبدگردانی در این شرایط به صلاح قدیمیها و جدیدیها نیست چرا که بحث کاهش درآمدهای عملیاتی و افزایش سرسامآور هزینههای نرم افزاری، پرسنلی، متولی، حسابدار و امین سبدها چالش جدی سبدگردانها بوده و شرایط کسب و کار این حرفه بسیار دشوار شده است که سازمان بورس توجهی به این نکات ندارد. نیروهای مجرب و تحصیلکرده کم و گران هستند. با این شرایط به نظر میرسد سازمان باید از ارائه مجوز جدید برای چند سال، چشمپوشی کند تا شرکتهای سبدگردان موجود، قوام بگیرند و به درآمدزایی برسند و بعد اقدام به صدور مجوز جدید کند. البته نظارتها و سختگیریهای بیش از حد سازمان بورس از جمله الزام سبدگردانها برای خرید ملک تجاری برای دفتر خود در طول یک سال و افزایش سرمایه از دیگر چالشهای ما محسوب میشود. هر چند بنیه مالی سهامداران سبدگردانها اهمیت دارد اما این شرکتها باید از دو محل آورده و سودهای انباشته، سرمایه خود را افزایش دهند. اگر امکان کسب سود در بازار وجود نداشته باشد، سبدگردانها تضعیف میشوند. سازمان بورس باید درک بهتری از وضعیت سبدگردانها و دیگر نهادهای مالی داشته باشد و در شرایط بد بازار به این نهادها کمک بیشتری بکند. بحث نیروی انسانی از دیگر چالشهای سبدگردانهاست. سازمان بورس اگر این نهادها را تقویت نکند خودش و بازار تحت نظارتش تضعیف میشود. بازار مالی بدون واسطههای مالی بیمعناست و تعامل سازمان با این نهادها باید بهگونهای باشد که موجب تقویت این نهادها شود.
* با توجه به چالشهایی که از آن نام بردید، عملکرد سبدگردانها را چطور ارزیابی میکنید؟
بسیاری از سبدگردانها افراد متخصص و آشنا به بازار هستند و در شرایط مناسب میتوانند برای خود و مشتریان سبد، سودسازی کنند اما اگر بارانی نبارد، انتظار برداشت محصول غیرمنطقی است. اغلب سبدگردانهای تازه تاسیس در حال تکمیل زیرساختها و ابزارهای خود هستند. این مشکلات برای سبدگردانهای قدیمی کمتر است و از مجاری درآمدی سالهای گذشته بهرهمند میشوند و به نوعی میتوان گفت پایدارترند. اما سبدگردانهای نوپا و کوچک مجبورند مقاومت کنند تا شرایط بهتر شود. در مجموع حضور سبدگردانها، مشاوران سرمایهگذاری و دیگر نهادهای مالی خدمات دهنده در بازار سرمایه، امری بسیار مثبت است و بدون این نهادها بازار خوب و کارا نخواهیم داشت. باید سرمایهگذاران حقیقی را با تشویق و حتی اجبار به سمت سرمایهگذاری غیرمستقیم سوق دهیم. از طرف دیگر باید سبدگردانها و مشاوران سرمایهگذاری تقویت شوند تا زمینهها و ابزارهای لازم برای سرمایهگذاری فراهم شود.
* عملکرد صندوقهای سبدگردان داریک پارس را چطور میبینید. به نظر شما این صندوقها با توجه به نوسانات بازار توانستهاند بازدهی لازم را کسب کنند؟
در حال حاضر سه صندوق تحت مدیریت سبدگردان داریک پارس است که عبارتند از صندوق با درآمد ثابت اعتماد داریک، صندوق سهامی فراز داریک و صندوق بازارگردانی میزان داریک. موفقترین صندوق ما فراز داریک است که در یک سال گذشته با توجه به بازارگردانی خوبی که اعمال شده فقط چند روز منفی بوده است و عملکرد خوبی داشته است تا جایی که در طول یک سال و سه ماه که از عمر این صندوق میگذرد بازدهی حدود ۵۵ درصدی را به سرمایهگذاران خود داده است. سرمایهگذاران صندوق با وجود اینکه بازار با چالشهای زیادی روبهرو بوده است، روزهای آرامی داشتهاند و از نقدشوندگی خوبی برخوردار بودهاند. صندوق اعتماد داریک نیز با وجود نوسانات موجود، نقش قابل توجهی را ایفا کرده و سودی حدود سود بانکی و بعضا بیشتر را با نقدشوندگی بالا به سرمایهگذاران داده است. صندوق بازارگردانی میزان نیز با توجه به محدودیتهای پیشروی بازارگردانها، حدود ۷ نماد را بازارگردانی میکند و موفقیتهای لازم را داشته و نقدشوندگی خوبی را برای سهامهای تحت بازارگردانی خود ایجاد کرده است.
* در پایان چه درخواستی از سازمان بورس دارید؟
به نظر من سازمان بورس، به عنوان نهاد ناظر، باید سرمایهگذاران حقیقی را چه با تشویق و چه با الزامات مقرراتی به سمت سرمایهگذاری غیرمستقیم یعنی صندوقها و سبدهای سرمایهگذاری سوق دهد چرا که این به نفع سرمایهگذاران حقیقی است. مثلا سازمان بورس میتواند برای تحقق این امر، عرضههای اولیه را فقط به سبدها و صندوقها تخصیص دهد و سرمایهگذاران حقیقی را از عرضههای اولیه محروم کند تا تشویق شوند که در صندوقها و سبدها سرمایهگذاری کنند و این اقدام اشتباهی نیست و یا مثلا سرمایهگذاران حقیقی و تازه وارد را ملزم کنند تا دو سال نتوانند مستقیما اقدام به خرید سهام کنند. این اقدامات نتایج خوبی برای بازار و سرمایهگذاران بهدنبال خواهد داشت. چرا که سرمایهگذاری غیرمستقیم را گسترش خواهد داد و سرمایهگذاران حقیقی کمتر میتوانند به طور مستقیم و ریسکی وارد بازار سرمایه شوند در نتیجه بازار از حرکتهای هیجانی آنان در شرایط مختلف در امان خواهد بود و صندوقها و سبدها به واسطه وجود مدیریت حرفهای میتوانند برای سرمایهگذاران حقیقی بسیار مفیدتر و سودآورتر باشند.
- هدیه محمودآبادی - روزنامهنگار
-
منبع: هفتهنامه اطلاعات بورس