به گزارش صدای بورس سیاستگذاری چه جایگاهی در این روزهای ایران دارد؟ نقش این موضوع در نارضایتیها و ناآرامیهایی و اعتراضاتی که شاهد آن هستیم چیست؟ آیا میتوانیم میان سیاستهایی که در عرصه اجتماعی خشم بسیاری را برانگیخته نکته مشترکی با سیاستهای اقتصادی پیدا کنیم. گفتوگوی پیش رو با پسزمینه چنین سؤالاتی با امیرحسین خالقی فارغالتحصیل دکتری سیاستگذاری عمومیانجام شده است. خالقی اعتقاد دارد ایران اکنون در وضعیت امتناع سیاستگذاری قرار گرفته است و «سردرگمی» و «عدم انعطاف» فصل مشترک سیاستهای تمامیحوزههاست. این مؤلف کتب حوزههای مدیریت، بر این باور است که در فقدان فضایی سیاسی که صداهای مختلف در آن شنیده شوند، رانتها روی هم انباشته میشود و این وضعیت بهویژه در کشورهای نفتخیز مانند ایران بیشتر امکان شدت یافتن دارد. از دیدگاه خالقی، سیاستمدار قدرتمند و باورپذیر چیزی است که امروز ایران برای انجام تغییر در بسیاری از عرصهها ازجمله سیاستهای اقتصادی به آن احتیاج دارد.
اگر بخواهیم به وضعیت این روزهای ایران نگاه کنیم سیاستگذار در چه وضعیتی قرار دارد، معنای ابراز نارضایتیها و فضای بهوجودآمده برای سیاستگذار چیست و چطور حرکت خواهد کرد؟
اکنون در وضعیت امتناع سیاستگذاری قرار داریم. در حوزههای مختلف اقتصادی یا بعضاً اجتماعی سردرگمی، عدم انعطاف، نداشتن منطق پایه و مواردی از این دست هر روز پررنگ میشود. در فضای سیاستگذاری، مقوله کاملاً سیاسی است و فنی نیست. شاید در این زمینه بتوان از ابزارهای فنی استفاده کرد اما پیش از آن خود سیاست مطرح است. در ایران بسیاری اعتقاد دارند صدای برخی شنیده نمیشود و تصمیمها یکسویه است. طبیعی است از دل این فضا سیاست درستی هم خارج نخواهد شد. وضعیتی که امروز میبینیم و موجب نارضایتی شده است باید با غیاب سیاست به معنای سیاستگذاری حل شود.
سبقه سیاستهایی که در عرصههای مختلف ایجاد رانت میکنند کجاست؟
این موضوع در دینامیک سیاست وجود دارد، وقتی قانونی وضع میشود پرواضح است که ذینفعانی پیدا میشود. گروههای ذینفعی که سازمانیافته هستند و صدایشان بهتر میرسد دستورکاری را که شاید به مذاق بسیاری نیز خوش نیاید دنبال کرده و آن را به نتیجه برسانند. اما وقتی این فرایند کاملاً یکسویه شود و بسیاری در این سیاست شرکت نداشته و صدای سیاست صدای خیلی از گروهها نباشد، طبیعی است که میبینیم گروههای زیادی پروارتر میشوند و تثبیت میشوند.
در سیاستگذاری اثری داریم به این مفهوم که حتی کسانی که در ظاهر مخالف یک سیاست هستند از منتفعان به حساب میآیند. اگر مسئله ایجاد رانت به وسیله سیاست را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم در ایران هم باید انتظارش را داشت. مشکل اما در اینجاست که تعریف درستی از سیاست در اینجا وجود ندارد. در فقدان فضای سیاسی به شکل درست که صداهای مختلف در آن وجود داشته باشد، انبوه رانتها روی هم انباشته میشود، اتفاقی که در تمامیسالهای اخیر تشدید شده است.
به صورت تاریخی هم قبل از انقلاب در دهه ۵۰ و رشد درآمدهای نفتی این فضا شدت گرفت و در ادامه در سال ۸۴ هم همگام با افزایش قیمت نفت شاهد آن بودیم. این پدیدهای است که در بسیاری از کشورهای نفتخیز که ناگهان انبوهی از درآمد نفت تزریق میشود شاهد آن هستیم. اقتصاد در این شرایط توان کافی ندارد و طبیعی است کسانی که صدای بلندتری دارند بخش مهمی از درآمد را از آن خود کنند.
آیا میتوانیم ارتباطی مشخص میان شکل فضای سیاسی و توزیع رانت در ایران پیدا کنیم؟
تحقیق خوبی در این زمینه انجام شده است. نتیجه این تحقیق حاکی از آن است که وقتی در فضای سیاسی ایران رقابت بیشتر میشود شاهد یک شکل از رانت و انحصار و در زمان یکدست شدن شاهد فرم دیگری از رانت هستیم. وقتی در ایران قدرت تقسیم شود رقابت گروههای مختلف سیاسی باعث نوعی تخریب تولید توان ثروت شده و رانت ایجاد میکند اما همین رقابت باعث میشود در جنبه سرمایهگذاریهای بزرگ دقت بیشتری شود. حال وقتی به دوران یکدست بودن فضای سیاسی نگاه میکنیم درمییابیم که هزینهها کاهش مییابد اما سرمایهگذاریها دقتی را که رقابت تحمیل میکرد ندارد.
این استنباط درست است که با توجه به نیاز اقتصاد ایران به سرمایهگذاریهای بزرگ، یکدست شدن سپهر سیاسی میتواند در این زمینه چالش ایجاد کند؟
ما حتی در یکدست بودن هم چیزی را که در سیاست مدرن وجود دارد نمیتوانیم اینجا ببینیم و مشکل بنیادیتر است. ما در زمینه سرمایهگذاری خارجی نیاز قابل توجهی ازجمله نیازی ۲۰۰ میلیارددلاری در صنعت نفت داریم. سرمایهگذار خارجی به رفتاری که با سرمایهگذار داخلی شده است نگاه میکند. شاخصها به ما میگویند از این نظر ایران در وضعیت خوبی قرار ندارد. به این شرایط وضعیت بینالملل را که اضافه کنیم درمییابیم چالش زیادی پیش رو است.
عنصر خرد یکی از مفاهیم بنیادین و کلیدی در سیاستگذاری است. از طرف دیگر بسیاری اعتقاد دارند در ایران سیاستها حتی وقتی اشتباه بودن آنها محرز میشود یا تغییر نمیکنند یا فرایند تغییر چنان کند است که کسی فواید آن را احساس نمیکند. ازجمله مثالهای متعدد این وضعیت، تداوم سیاست گشت ارشاد است. چرا سیاستگذار نمیتواند در نقطهای اشتباهّهایش را متوقف کند؟
برای پاسخ دادن به چنین پرسشی باید در نظر گرفت که بسیاری مسائل سرمایه نمادین برای ساختارهای حاکمیتی هستند. بنیاد ایجاد ساختارها ممکن است به این سیاستها گره خورده باشد. ممکن است این مسائل بعضاً دستاورد ساختاری به حساب بیاید. بعضی از این موارد میتواند ویژگی به حساب بیاید و ساختارها حاضر نباشند قوه قاهره خود را از دست بدهند. هسته سخت هواداران تفکرهای حاکم ممکن است دقیقاً به همین سیاستها علاقهمند باشند و باید حفظ شوند.
این رویکرد که سیاستگذار در مقابل تغییر امتناع میکند در دوران سلطنت پهلوی نیز دیده شده است. افکار عمومی بعضاً به این نتیجه میرسند که سیاستگذار در دیگر کشورها راحتتر اشتباه را متوقف میکند. آیا سیاستگذار در ایران برای تغییر ترسو است؟
باید میان سیاست و برنامه تفکیک قائل شویم. سیاستگذار تا وقتی در کنش و واکنش قدرت مجبور نشود سمت بعضی مسائل نمیرود. به همین خاطر است که میبینیم بعضی سیاستها با وجود نداشتن هیچگونه کارایی همچنان باقی میمانند. بعضی مسائل که آشکارا از نظر ناظر بیطرف غیرعقلایی هستند همچنان اجرا میشوند. سیاستگذار دید و خرد اجتماعی ما را ندارد. گروههای مختلف تلاش میکنند در کنش و واکنش قدرت به شکلی جاگیری کنند که باعث شود بعضی سیاستها به وجود بیاید. اینجا مسئله حتی تعداد هم نیست بلکه سازمانیافتگی است. وقتی بتوانید توجه سیاستگذار را به خود جلب کنید سیاست موردنظر شما به وجود خواهد آمد. پس بهتر است به دولت و سیاست کمتر مجال بدهیم.
درباره ذینفعان سیاستگذاری، برخی اعتقاد دارند به دلیل بیثباتی شدید در وضعیت فعلی ایران، عملاً کسی ذینفع نیست. آیا با این گزاره موافق هستید؟
این وضعیت هم ذینفع دارد، معنی عدم ثبات برای گروههای مختلف ممکن است متفاوت باشد، امکان ندارد گروههایی از ماجرایی ذینفع نباشند و آن وضعیت باقی بماند. درباره تحریم یا مسائل دیگر هم گروههای مختلف جای خودشان را برای کسب نفع پیدا میکنند. وقتی قانونی میآید عملاً بسیاری پیش از آن جاگیری کردند چون قوانین در خلأ تصویب نمیشود و چانهزنی بسیاری در پس آن وجود دارد. فرضاً وقتی صادرات فولاد را دشوارتر میکنید ذینفعانی هستند و ذینفعانی به وجود میآید و از سوی دیگر آنها که در بازار صادراتی فعال هستند زیان میکنند.
آیا میتوان گفت با تداوم سیاستهای فعلی ایران در درازمدت حتی این ذینفعان هم سودی نمیبرند؟ نقش نفع سیاستگذار در این پازل کجاست؟
سیاستمدار ما هم چندان بلندمدت فکر نمیکند. وقتی در مورد سیاستگذار حرف میزنیم از همین آدمّهای آشنا صحبت میکنیم که نسبت به جایگاه خود و وضعیت چندان اطمینان ندارند. اساساً در سیاست نزدیکبینی وجود دارد و در فضای ایران این موضوع شدیدتر است. کسی نمیتواند به بلندمدت فکر کند مثل همان جمله جان مینارد کینز که میگوید در بلندمدت همه مردهایم. این اتفاق باعث کوتاهمدت شدن نگاهها میشود. در کشوری مثل سوئیس که ثبات زیادی وجود دارد میتوان درباره دهه آینده فکر کرد اما در ایران شاید فکر کردن درباره سال آینده هم ممکن نباشد؟
ایران از یکسو در وضعیتی قرار گرفته است که شاخصهای مختلف در زمینههای اجتماعی و اقتصادی وضعیتی نامناسب را نشان میدهند. از سوی دیگر سیاستگذار نیازمند است در زمینههای متعدد بهویژه در عرصه اقتصادی تصمیمگیری کند. با چنین شرایط و سرمایه اجتماعی که برای سیاستگذار وجود دارد اساساً میتواند در سیاستهای اقتصادی مشکلزا تغییری ایجاد کند؟
پاسخ این پرسش منفی است. در این وضعیت امکان موضوعاتی چون بازار آزاد وجود ندارد. اگر هم گاهی شاهد این هستیم که چیزی تغییر میکند این از سر ضرورت و کمیابی طبیعی منابع است که باعث شده سیاستگذار به این سمت برود و با سرمایه سیاسی فعلی آن را تغییر دهد. هر سیاست اقتصادی نیاز به گروه یا فرد (که در ایران اسم فرد را پررنگتر میبینیم) دارد که قدرت کافی و باورپذیری کافی برای انجام کارهای بزرگ را داشته باشد و متأسفانه چنین کسی در افق دیده نمیشود. اکنون ایران نیازمند تحول خیلی جدی در بسیاری از سیاستها و باورهاست. شجاعتی کمنظیر و خردی کمنظیر نیازمند است. تصور شخصی من از وضعیت فعلی این است که اگر بحث بحران جانشینی و قضایای قبل و بعد از جانشینی را هم که برای رژیمهای سیاسی مثل ما خیلی اهمیت دارند در نظر بگیریم باید منتظر معجزه یا اتفاق خیلی خاص بود.
پس ما نمیتوانیم در این شرایط از سیاستگذار توقع اصلاحات اقتصادی برنامهریزیشده را داشته باشیم؟
این تغییرات موضعی است چون تئوری و اعتمادی وجود ندارد. هر سیاستی نیاز به سیاستگذار قدرتمند و باورپذیری موجه دارد که اکنون شاهد آن نیستیم. جامعه هر روز پیچیدهتر میشود و با شکافهای بیشتری روبهرو میشود. هیچ گروه و گفتمانی را که بتواند آن را سامان بدهد و جواب رضایتبخشی برای اکثریت بدهد شاهد نیستیم.
نادی صبوری -روزنامهنگار
منبع: ماهنامه بازار و سرمایه شماره 131