به گزارش صدای بورس بیش از ۱۵ ماه از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم می گذرد و بسیاری از شاخص های اقتصادی در مقایسه با دولت قبل یا بدتر شده و یا لااقل تغییر جدی نداشته است. کارشناسان معتقدند تغییر این متغیرها نیازمند اصلاح در روش ها و بهبود در شرایط بین الملل است، اما به نظر م رسد موانع زیادی در این مسیر وجود دارد. در این مطلب در گفتگو با دکتر حسین عباسی، اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند به بررسی چالش های موجود در مسیر اقتصاد کشور در این یک سال و آینده پرداخته ایم.
اگر بخواهیم به آنچه در مدت روی کار آمدن دولت سیزدهم در عرصه اقتصاد گذشته است نگاه کنیم، کدام یک از متغیرها بیش از بقیه بیانگر وضعیت و نتیجه سیاستهای اقتصادی دولت در این مدت است. انتقادهایی که بعضاً از سوی چهرههای کابینه همین دولت به سیاستهای اقتصادی دولت روحانی وارد میشد وارد بود و آیا اکنون سیاست متفاوتی را شاهد هستیم؟
ابتدا باید در نظر گرفت که یک سال، وقت کافی برای قضاوت کامل عملکرد اقتصادی دولت نیست بهخصوص که دولت جدید در شرایط کرونایی و تحریمی قرار گرفته است و جدا کردن اثرات تحریم و کرونا از اثرات سیاستهای دولت آسان نیست. وقتی که دولتی را تحویل میگیرید تا مدتی حتی بیشتر از یک سال، اثرات سیاست دولت قبل بسته به اینکه چه سیاستهایی را اتخاذ کرده باشید باقی خواهد ماند. بعضی اثرات، کوتاهمدت رفع میشود و بعضی سیاستها اثرات بلندمدت دارد. بعضی سیاستهای دولت قبلی که سیاست ارزی دولت در صدر آنها قرار دارد هنوز در حال اثرگذاری هستند. این سیاست را باید در صدر فهرست سیاستهای مطلقاً اشتباه ۵۰ سال اخیر در اقتصاد ایران قرار داد. سیاست ارز ۴۲۰۰تومانی تخریبی را در سیاست و برنامهریزی و تصمیمگیری ایجاد کرد که در یک سال قابل رفع نیست.
با چنین مقدمهای مایل هستم خوشبینانه قضاوت کرده و بر مبنای صحبتها و بعضی کارهایی که میشود فعلاً از ناامیدی پرهیز کرده و بگویم صحبت و اقدام در جهت تصحیح نرخ ارز و بعضی سیاستهای دیگر را که دولت اعلام کرده و به نظر میرسد بعضی را اجرا میکند مثبت ارزیابی میکنم. مستقل از اینکه شما اسم این سیاستها را چه نوع سیاستی بگذارید درباره بعضی سیاستهای درست صحبت میشود و شواهدی هم مبنی بر اینکه مجموعهای از این نوع تصمیمگیریها در حال اجرا شدن است وجود دارد. به نظرم باید بیشتر صبر کرد و دید آیا این سیاستها تداوم مییابد؟
به نرخ بهره و سیاستهای بانکی اشارهای شد و به آن هم خواهیم پرداخت، اما قبل از آن علاقهمند هستم نظر دکتر عباسی را از آنجا که نگاهی خوشبینانه به سیاستگذاری فعلی دارند در خصوص موضوعی جویا شوم. آیا در همین صحبتهای مبتنی بر سیاستهای اقتصادی که دولت در یک سال اخیر مطرح کرده است شاهد وحدت رویه بودهایم؟
امیدوار هستم اما این امیدواری به میزانی نیست که انتظار داشته باشم سیاست منسجم درست اقتصادی با در نظر گرفتن عواقب و نتایج بلندمدت سیاستها دیده شود. صحبت من در تأیید داشتن برنامه منسجم و حسابشده و با در نظر گرفتن عواقب بلندمدت نیست. این را به هیچوجه شاهد نیستیم. در برنامههای سیاست اقتصادی که در تجربه سایر کشورها میبینیم مواقعی است که خیلی هم زیاد نیست و گاهگاهی کشورهایی مجموعه منسجمی از اصلاح اقتصادی را به دست گرفتند که اگر بخواهیم نمونهای را در نظر بگیریم ترکیه سال ۲۰۰۱ در دوران نخستوزیری کمال درویش که سکان اقتصادی را در دست گرفت برنامهای منسجم بود. او بعدها مقالاتی در این مورد نوشت و چارچوب اصلاحاتی را که در نظر داشت و اجرا کرد توضیح داد. ما چنین چیزی را در ایران نداریم.
شاید نزدیکترین چیز به این داستان، البته با فاصله، برنامه سوم توسعه است. داستان ما همیشه این داستان بوده است. این منحصر به ایران هم نیست، بسیاری از روندهای اصلاحی که در اقتصادهای مختلف جهان شاهد آن هستیم به اجبار صورت گرفته است. به طور مثال؛ ارز ۴۲۰۰ را به اجبار این دولت حذف کرد. قطعاً انجام آن به شکل حسابشده و با برنامه فکرشده و جایگزینی سیستم ارزی شناور صورت نگرفت اما وقتی به این ایدهآلها دسترسی نداریم از همین اقدام حذف ارز ۴۲۰۰ استقبال میکنم.
اتلاف منابعی که این سیاست ارزی ایجاد کرده بود با حذف آن در جهت کم شدن خواهد رفت. البته بعضی از سیاستهای دیگر مثل سیاست قیمتگذاری یا تصمیمات در زمینه نرخ بهره شلختگی و آشفتگی را تأیید میکند. واقعیت این است که هیچ ساختاری که با استفاده بهینه از منابع سازگار باشد نمیتوان یافت که نرخ بهره در آن به زیر نرخ تورم بیاید. در چنین چیزی تردیدی نیست اما من با اینکه مایلم در اینجا درباره بعضی از این سیاستها خوشبین باشم از اینکه انتظار زیادی از سیستم تصمیمگیری اقتصادی ایران داشته باشم پرهیز میکنم. پس صحبت از اینکه مجموعه منسجم علمی، سیاستهای سازگاری را تنظیم کرده باشد چیزی نیست که برنامه دولت جدید را بر مبنای آن قضاوت کنیم.
استنباط من از صحبتهای ابتدایی شما این بود که لزومی ندارد سیاستگذار برای ایجاد اصلاحات تمایلی داشته باشد و گاهی اجباراً تن به این سیاستها میدهد. اگر اقتصاد ایران بخواهد خود را در زنجیره اقتصاد جهانی قرار دهد سیاستهای کمشماری که در این یک سال دیدیم و شما بعضی را سیاستهای خوبی میبینید میتواند ایران را به نقطهای برساند که با پیشفرض عادیسازی روابط بتواند بخشی از اقتصاد جهانی شده و مشارکت قابلتوجهی در اقتصاد جهانی داشته باشد؟
ساختار اقتصاد ایران با پیوستن به اقتصاد جهانی نه در نظر نه در عمل مطابقت ندارد و به آن سمت نمیرود. اقتصاد سیاسی ایران بر مبنای انحصار سیاسی و اقتصادی بنا شده است. کلیدواژهای که من اقتصاد ایران را با آن دنبال میکنم انحصار است. رفع تحریمها صرفاً ایران را به تعادلی که قبل از تحریم داشتیم برمیگرداند. این تعادلی بود که در آن نفت میفروختیم و یکسری کالاهای سرمایهای و یکسری کالاهای واسطهای و کالاهای مصرفی وارد میکردیم. این فرآیند سبب میشد دولت بتواند با چاپ پول حدود ۲۰ درصدی، به طور متوسط در طول دههها تورمی حولوحوش متوسط ۱۵ تا ۲۰ درصدی را درست کند و یکسری کالاهای اساسی را با قیمت ارزان در اختیار همگان بگذارد. این تعریف اقتصاد ایران است.
در این میان اگر ما با دنیا جنگ نداشته باشیم و سر دعوا نداشته باشیم بعضی از فعالان اقتصادی ایران کالاهایی ساخته و به بعضی بازارهای جهانی عرضه میکنند که معمولاً هیچکدام کالاهای با ارزش افزوده بالا یا کالاهای تکنولوژیک نیستند اما مردم بالاخره تجارتی شکل میدهند و درآمدی از آن طریق حاصل میشود. این ساختار اقتصاد ایران بود و این اقتصاد حتی پیش از تحریم در اقتصاد جهانی اثر قابلاغماضی داشته است. داستانی که در تحریم اتفاق افتاد این بود که پول نفت قطع شد. اگر با رفع تحریم پول نفت دوباره وارد ایران شود عملکرد بودجهای دولت مقداری به سطوح قبلی خود برمیگردد و فشار اقتصادی دولت کم میشود. اما ما هیچ وقت شاهد اصلاحاتی که منجر به وارد شدن اقتصاد ایران به چرخه اقتصاد جهانی و اتصال به این زنجیره بوده است نبودهایم، اصلاً دنبالش هم نبودیم و صحبتش نیز مطرح نمیشود. گاهی آمال و آرزوها بیان میشود اما هیچوقت اینطور نبوده و به آن سمت هم نرفتیم.
با در نظر گرفتن تمام این مسائل در این سالها مشکلی که پیدا کرده بودیم این بود که بعضی از بده بستانهای طبیعی با همسایگان و اینسو و آنسو هم مختل شده بود و بازرگانی که بالاخره یک کامیون بار به تاجیکستان میبرد هم به در بسته میخورد. اینها گشایشهای خرد کوچکی است که اتفاق میافتد و مثبت است. امیدوارم این داستان تحریم و دعوای با همسایگان و شرق و غرب که هزینههای هنگفتی به اقتصاد ایران تحمیل کرده این را به ما آموخته باشد که فیتیله دعوا را پایین بکشیم. امیدوارم فعالان اقتصادی در واقع این پیغام را به دولت بدهند که مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان و در نتیجه این موقعیت، گردش مالی امکانپذیر شود. بدون گردش مالی ما ایزوله هستیم. مثل اینکه دورمان دیوار کشیدهاند و این خیلی مضر است.
اگر این تحریمها برداشته شود امکان سه اتفاق که با روابط بینالملل شکل میگیرد فراهم میشود. نخست اینکه ما از بقیه یاد میگیریم. وقتی قطر از سوی عربستان تحریم شد ما نتوانستیم وارد قطر شویم، چون اصلاً بلد نبودیم با مدیر فروشگاه زنجیرهای قطری صحبت کنیم که کالای ما از کالای ترکیه بهتر است، اما ترکیه وارد شد. اکنون که اصلاً به خاطر تحریم امکان رفتن وجود ندارد اما وقتی تحریم برداشته شود ما آنجا میرویم و سهبار سرمان به سنگ میخورد و بار چهارم ممکن است ما هم کنار ترکیه بتوانیم یک خودکار به قطر بفروشیم. سایز بازار منفعت دوم است بالاخره مقداری از آنچه سبب شد تجار بتوانند در شرایط سالهای اخیر به فعالیت ادامه دهند این بود که کالایی را با زحمت فراوان به عراق یا هرات میفروختند. برداشته شدن تحریم سایز بازار را برای این نوع صادرات بعضی کالاها بزرگتر میکند. نفع سوم این است که ممکن است منابعی هم وارد ایران شود. به صحبتهای بیژن زنگنه در مجلس شورای اسلامی ارجاع میدهم که گفته بود اگر آن سنگهایی که جلو صنعت نفت ما میانداختید نمیانداختید و ما چهار قرارداد با کشورهای دیگر داشتیم، همانطور که امریکا صادرات گاز ایران به عراق را مستثنی از تحریم کرد، دیگر موارد را نیز مستثنی میکرد. اینها مواردی است که اگر شما تغییرات خیلی بزرگ را انتظار نداشته باشید و نخواهید هم ناامیدانه قضاوت کنید بالاخره چیزهای مثبتی هستند که تغییر کوچک را ایجاد میکند. من امیدوار هستم اما امید بستن به اینکه مجموعه ایدهآلی در ایران اجرا شود را بعد از این همه سال کنار میگذارم. با همه این آشفتگیها وقتی یک جایی میبینم که اصلاحی انجام شده که بعد از آن تخریب بزرگی نیست ترجیح میدهم مقداری امیدوارانهتر نگاه کنم.
اشاره کردید به نداشتن دعوا که برای تجارت واجب است و به صحبتهای بیژن زنگنه وزیر سابق نفت ارجاع دادید. بخش مهمی از سنگاندازیهای مورداشاره آقای زنگنه از طرف گروههایی صورت میگرفت که به نوعی به دولت آقای ابراهیم رئیسی نزدیک هستند. درباره چنین دولتی با این کابینه صحبت میکنیم که تعدادی از آنها کسانی بودند که از گشایشهای بعد از برجام حمایتی نمیکردند و مخالف با آمدن توتال به ایران بودند. در حالی که این گروهها به دولت نزدیک هستند میتوان انتظار خاصی از تأثیر گشایشهای بینالملل بر اقتصاد داشت؟
به نظر من آنها نگران انحصارات خودشان بودند و هنوز هم گروههایی هستند که نگران انحصاراتشان هستند. این امکان همیشه وجود دارد که زیر توافق بزنند و انحصارات و امتیازات فعلی برایشان به اندازه کافی دلچسب باشد. خیلیها همین حالا سعی میکنند که چنین کاری را انجام بدهند و این در اروپا و امریکا هم همینطور است و اسرائیل بزرگترین بازنده مصالحه خواهد بود و سعی میکند آن را به هم بزند. این موضوع وجود دارد اما من ماجرا را اینطور میبینم که الان به نوعی به گروههای مخالف این سیگنال داده شده که انحصار و منفعتت را از دست نمیدهی. مثل اینکه گفته شود منفعت و شیرینی شما پیش ما محفوظ است و خیلی شلوغش نکن. به نظر من این داستان آخرش به اینجا میرسد. من فکر نمیکنم مشابه چیزی که در ترکیه و امارات رخ داده است، در ایران قصدی برای عادیسازی روابط وجود داشته باشد. انتظار این را که ما وارد چرخه اقتصاد و سیاست جهانی شویم مطلقاً ندارم. پایین کشیدن فیتیله جنگ و دعوا نهایت چیزی است که انتظار دارم. دوستی نکتهبین در پاسخ به اینکه امید او درباره سال ۱۴۰۰ برای اقتصاد ایران چیست گفت امید من برای اقتصاد این است که کلمه ایران از صدر خبرگزاریهای دنیا پایین بیاید و حذف شود، چون متأسفانه هرجا که این کلمه هست با نکتهای منفی همراه است. من هم امیدوارم این دعواها کم شود. مثل دهه ۹۰ میلادی که ایران تحت تحریم بود و امریکا در دوره کلینتون تحریمهای شدیدی را وضع کرده بود اما در ایران فیتیله دعواها پایین کشیده شده بود. در آن زمان اگر شرکتی ایتالیایی برای کار به ایران میآمد وزارت خزانهداری امریکا خیلی حساسیتی نشان نمیداد. انتظار و امید من این است که به دوستان همیشه مخالف این اطمینان در خصوص منافعشان داده شده باشد. سیگنالهایی که از جناح تندرو شنیدم این است که مذاکرهکنندگان ما معتقد و باایمان هستند و بگذارید کارشان را بکنند. این سیگنال از سوی کسی که همیشه گفته است برجام را آتش میزنم سیگنالی است که نشان می دهد این گروهها به نوعی اقناع شدهاند که دوره مخالفت تمام شد و حالا باید به اینسو شعار بدهید. تا حالا به آنسو چرخش داشتید و حالا به اینسو. این وضعیت همیشه بوده است اقناع میکنند که حالا دیگر مشکلی نیست.
در سالهای اخیر بحث ابرتورم و ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران بسیار داغ بوده است. دکتر عباسی آیا اقتصاد ایران در وضعیت فعلی که شما به بعضی سیاستهای آن هم امیدوار هستید به سمت ابرتورم یا ونزوئلایی شدن حرکت میکند؟ براساس سیاستهای فعلی چه مسیری برای تورم قائل هستید؟
اگر صحبت از امکان باشد بله امکان همهچیز وجود دارد. اما اگر صحبت از احتمال رفتن به شرایط ابرتورمی باشد آن را محتمل نمیدانم. احتمال غیرصفر کوچکی هست که ما به آن سمت برویم. صحبت ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران حدود۷-۶ سال پیش مطرح شد. در همان زمان من مطالعهای روی این اقتصاد کردم و مطلبی نوشتم. برای ونزوئلایی شدن شما به بخشی پول و بخشی محدودیتهای بسیار شدید عرضه نیاز دارید. باید در چنین حالتی تولید بهشدت سرکوب شده باشد، نشانههای سرکوب در آن بخشی از اقتصاد ایران که دولت متولی آن است وجود دارد. ایران با قطعی گاز، قطعی برق و قطعی آب روبهرو بوده است. علت نیز این است که قیمتهای پایین و اتلاف منابع ناشی از این قیمتها در دهههای گذشته و از سوی دیگر کاهش منابع ناشی از درآمدهای نفتی دولت به قدری شدید بوده است که دولتهای قبل نتوانستد یا نخواستند که در این زمینه سرمایهگذاریهای آیندهنگر بکنند. در این قسمت که دولت تأمینکننده است شما با سرکوب تولید روبهرو هستید که نتیجه این همان محدودیت عرضه است. اگر شما در دنیای فرضی، بازار گاز و برق ایران را ناگهان آزاد و بدون قیمتگذاری دولتی تصور کنید، قیمت به خاطر کاهش عرضه سر به فلک خواهد کشید. این در واقع بخشی است که به عرضه مربوط است اما در سایر قسمتها، اقتصاد ایران به فاجعهباری اقتصاد ونزوئلا در بخش عرضه نیست و به همین دلیل است که من این اصطلاح را که ایران به سمت ونزوئلایی شدن پیش میرود همیشه رد کردم. در مورد ابرتورم هم، این بدین معناست که طبق بعضی تعاریف شما باید بالای ۵۰ درصد ماهانه داشته باشید که به نظر من احتمالش در ایران کم است. در اینکه تعادل تورم ایران برای میانمدت از حولوحوش ۱۵ درصد روی تورم ۴۰-۳۵ درصد رفته است این را با دکتر سوری موافق هستم. در سالهای آینده اگر یکسری ترمزها کشیده شود ممکن است تورم از ۴۰ درصد فراتر نرود اما اینکه این شاخص به زیر ۲۰ درصد برسد هم احتمال بسیار کمی دارد.
تورم ریشه پولی دارد و این را باید اقتصاددانها مدام تکرار کنند. چاپ پول در ایران ریشه تورم است، تورمی که حالا میگویند برای حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی ایجاد شده ممکن است وجود داشته باشد اما تداوم نخواهد یافت. در بعضی چیزها که قیمت آن تاکنون سرکوب میشده و دولت اجازه داده قیمت کمی افزایش پیدا کند هم ممکن است تورمی افزایشی داشته باشیم اما اثر این موضوع نیز کوتاهمدت خواهد بود. در نتیجه آنچه باید به آن چشم بدوزیم چاپ پول است و اینکه دولتها از شرکتها از بانکها یا از اینسو و آنسو قرض کنند در نهایت ادامه دادن سیاست پیشین است. قبلاً در دولت محمود احمدینژاد شاهد این بودیم که وقتی یارانه قیمتی به یارانه مستقیم تبدیل شد منابعی را از اینسو و آنسو جمع کردند تا قادر به پرداخت یارانه ماهانه ۴۵ هزار تومان باشند. آخر این داستان در نهایت در اقتصاد ایران به بودجه دولت برمیگردد. دولت شرکتهایی را دارد و ممکن است منابعی جمع کند و بگوید من پول چاپ نمیکنم. اگر امسال نخواهد سال دیگر باید ضرر این شرکت را پرداخت کرده و میپردازد. بانکهایی که بنیادها و شرکتها درست کردند و اینها ضررده شدند آخر در بودجه دولت رفت، شرکتهای دولتی ضررده و ناکارآمد آخرش در بودجه میرود. در نتیجه این راهکارهای زیرمیزی که دولت برای کسب درآمد وضع میکند به نظر من هم آخر در بودجه دولت میرود. در نتیجه چنین وضعیتی در سالهای آینده تورم ایران به احتمال زیاد بالای ۲۰ درصد خواهد بود و به احتمال زیاد از ۵۰ درصد فراتر نخواهد رفت.
شما ارز ۴۲۰۰ را در فهرست بدترین سیاستهای اقتصادی ۵۰ سال اخیر قرار دادید، اگر با همین عینک همینقدر انتقادی به دولت سیزدهم هم نگاه کنید بهطور مشخص کدام سیاست در یک سال اخیر بیشترین انتقاد شما را نصیب خود خواهد کرد و همچنین در مورد سیاستهای پیش رو چه انتظاری دارید؟
من هم در این زمینه با دکتر سوری موافقم که در سیاستهای اقتصادی این دولت در مقایسه با دولتهای دیگر از نظر ساختاری تفاوتی نمیبینم. میتوانم لیست بلندبالایی از ادبیات اقتصادی که سالها تدریس کردم تهیه کرده که اینها مواردی است که نباید انجام شود و در حال انجام است. لیست بزرگی را میتوانم از چیزهایی تهیه کنم که باید انجام شود اما توجه کافی به آنها صورت نمیگیرد.
از زمانی که وارد اقتصاد شدم این مسائل وجود داشته است پس موافق هستم اتفاق بزرگی نخواهد افتاد. امیدوار هستم که چوب بودجه عمل کند. دکتر نیلی گفتند هرکس به سازمان برنامه بیاید با چوب بودجه ادب میشود و مجبور میشود یکسری اصلاحات را انجام دهد و این اجبار خیلی مهم است. به نظر من در ایران کسی از طریق علم و اراده و آگاهی مجموعه اصلاحات ساختاری را انجام نخواهد داد. امیدوارم این چوب اجبار سیاستگذار را به اینسو براند که مقداری اصلاحات را انجام دهند. اگر بخواهم دو مورد را ذکر کنم یک مورد داستان سیستم بانکی و نرخ بهره است. بدون یک ساختار مالی مدرن هیچ اقتصادی نمیتواند حرکت کند. در نتیجه اگر دولت از اینجا و در این زمینه چشم را بر حقایق ببندد ممکن است سیستم بانکداریای را حاکم کند که ضرباتش از ارز ۴۲۰۰ تومانی ده برابر بدتر باشد. سیستم بانکداری مخرب ممکن است نهتنها بودجه بلکه چرخه تأمین مالی اقتصاد را مختل کند و این عدم توجه به اصول بانکداری مدرن میتواند تخریب بسیار بزرگی را ایجاد کند.
مورد دیگری که به ظاهر کسی به آن توجه نمیکند اما به نظر من ریشه مشکلات اقتصادی است این است که اگر دولت میخواهد بهبودی در هر جایی صورت بگیرد باید به این نکته توجه کند که اقتصاد ایران مملو از انحصارها و مملو از امتیازهاست. همهجا باید انحصارها و امتیازها به سمت رقابت عوض شود. این انحصار در واقع انحصار دولت در تعیین قیمت کالایی که من تولید میکنم هم هست. دولت حق ندارد و نباید داشته باشد و باید به طور مؤکد نسبت به دخالتهای بیخودی اینسو و آنسو در جاهایی که به من و مشتری من مربوط میشود، پاسخگو باشد. باید این کلمه را مدام تکرار کنند و چراغ راه خود بگذارند که ممکن است در سطح کلان اقتصاد، موضوع تورم و سیاست مالی و پولی کشور بزرگترین مسئله باشد اما از جنبه دیگر در سطح اقتصاد خرد این انحصارات است که سبب شده اقتصاد اصلاً نتواند حرکت بکند.
نادی صبوری- روزنامهنگار
منبع: ماهنامه بازار و سرمایه شماره ۱۳۰