تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۰

با توجه به نقدینگی کل کشور و رشد اقتصادی و تورم حاکم قیمت 43 هزار تومان برای دلار تا پایان سال طبیعی است.

نقدینگی کل کشور در حال حاضر در حدود ۵۷۰۰ هزار میلیارد تومان است و طبق بررسی‌ها در سال پایه ۱۳۸۱ ارزش واقعی دلار در حدود ۴۰ هزار تومان است. ارزش ۴۰ هزار تومانی دلار را نه می‌توان گفت پر و نه می‌توان گفت خالی است بلکه قیمت و ارزش آن در یک راستا قرار دارد. می‌توان پیش‌بینی کرد که نقدینگی کل کشور تا پایان سال به ۶۳۰۰ همت برسد و رشد اقتصادی ناپایدار هم در حالت خوشبینانه در حدود ۴ درصد باشد، همچنین ارزش دلار به ۴۳ هزار تومان برسد. قیمتی که در بازار و در اینجا دلار نیمایی نرخ می‌خورد بسیار حائز اهمیت است که یک فاصله بین ۲۵ تا ۳۰ درصدی با دلار بازار آزاد دارد.
در هر جایی که دونرخ بودن کالاها و خدمات به وجود بیاید رانت نیز ایجاد می‌شود بنابراین باید پذیرفت زمانی که ارز ۴۲۰۰ حذف شده، باید به مسیری رفت که ارز تک نرخی شود. به نظر می‌رسد تا یک سال آینده به سمتی خواهیم رفت که دلار نیمایی با دلار بازار آزاد منطبق شود در غیر این صورت باعث ایجاد رانتی می‌شود که تنها به سود دلال است. در این شرایط دلار نیمایی در حال رشد است و خود را به سمت دلار بازار آزاد نزدیک می‌کند که عاملی مثبت برای بازار تلقی می‌شود اما برای تحلیل بازار نیاز داریم که سه عامل مهم بررسی شود، عامل اول دلار است و عامل مهم بعدی قیمت کامودیتی در دنیا و عامل آخر هم که بسیار پررنگ است، ورود پول به بازار است. ورود پول به بازار اتفاقی است که در سال ۱۳۹۹ نیز رخ داد و باعث شد تا بازار جامپی را به خود ببیند.
با بررسی صورت‌های مالی شرکت‌هایی همچون فملی، فولاد و زاگرس و... درمی‌یابیم که حاشیه سود خالص آنها به شدت نسبت به سال ۱۳۹۹ و حتی سال ۱۴۰۰ با افت همراه بوده است. همچنین گفته می‌شود، شرکتی خوب است که بتواند بازدهی سال گذشته خود را جبران کند و حتی با یک شیب ملایم به سمت بالا برود و بدین صورت انگیزه ایجاد می‌شود که پول وارد بازار شود و تا زمانی که نرخ گاز خوراک افزایش پیدا کرده و حقوق و دستمزد نیز بالا رفته است، مالیات‌ها نیز به راحتی بالا می‌رود چرا که بازارها پولی ندارند و این تصمیمات خلق‌الساعه‌ای که گرفته می‌شود اعتماد را از بورس سلب می‌کند و این که دوباره یک نشتی ایجاد شود که پول از بازارهای موازی خارج و معطوف به بازارسرمایه شود، امری است که بعید به نظر می‌رسد.
در ابتدای سال جاری شاخص در محدوده یک میلیون و ۳۷۰ هزار واحد بوده و در این میان، شرکت‌هایی بوده‌اند که بسیار خوب عمل کرده‌اند. در کلیت بازار، می‌توان شاخص را به عنوان ذره‌بین خوبی در نظر گرفت. اما حتی اگر در حال حاضر شاخص به یک میلیون و ۸۰۰ هزار واحد نیز برسد، با توجه به اینکه تورم موجود در کشور بالای ۴۰ درصد است، بنابراین بورس باز هم از تورم جاری در کشور عقب مانده است.
حال اگر بخواهیم کامودیتی‌ها را در نظر بگیریم، نباید به این توجه کنیم که سرنوشت دلار آمریکا چه می‌شود و اینکه نرخ بهره در این کشور با یک شیب ملایمی افزایش پیدا می‌کند و یا همین محدوده نقطه پایانی نرخ بهره است، نباید اینگونه دید چرا که ۷۰ درصد اقتصاد آمریکا خدمات محور است و حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد آن تولید است. این عوامل می‌توانند تا حدی خنثی‌کننده باشند اما افق پیش‌روی بورس قطعا افق روشنی نخواهد بود هر چند این به آن معنا نیست که افت خواهد داشت.

  • سجاد بوربور - کارشناس بازار ارز
  • منبع: هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۴۷۶