رشد شاخص بورس در چند ماه اخیر بار دیگر توجه همگان را برای سرمایهگذاری در آن جلب کرده است اما با توجه به سابقه ریزش شدید بورس در سال ۹۹ بسیاری همچنان نسبت به بازار سرمایه احساس ناامنی میکنند.
بسیاری از کارشناسان رشد بورس را طبیعی و حاصل رشد فزاینده تورم، دلار و همچنین عقب ماندگی بورس از سایر بازارها دانسته و رشد شاخص را ادامهدار میدانند، به همین منظور هفتهنامه اطلاعات بورس در گفتوگویی با امیرعلی امیرباقری، کارشناس بازار سرمایه به بررسی وضعیت رشد شاخص کل، صنایع پیشتاز و سایر مسائل مربوط به بورس اوراق بهادار پرداخته است.
* شاخص کل در یک سال منتهی به پایان فروردین ماه حدود ۵۷ درصد رشد کرده است؛ دلایل این رشد و عوامل موثر بر آن چه بوده است؟
یکی از مهمترین مباحث، عقب ماندگی بازار سرمایه نسبت به باقی بازارها و فضای تورمی است که در حال حاضر در کشور وجود دارد چه از بعد تورم موجود و چه از نظر تورم انتظاری. به هر حال هم تاثیر ترازنامهای و هم تاثیر سود و زیانی برای شرکتها میتواند
داشته باشد.
از طرفی با توجه به ریزش سال ۹۹ بسیاری از سرمایهگذاران از ترس مواجهه با ریزش مجدد اقدام به سرمایهگذاری در بازار سرمایه نمیکردند و جریان نقدینگی عمدتاً وارد بازارهای رقیب میشد تا جایی که دیدیم حباب بسیار بزرگی در بازار خودرو ایجاد شد، فضای ملک متورم شد و تنها بازار جامانده از این قافله بازار سرمایه بود که ضمن ارزندگی نسبی توانست به مرور پولها را به سمت خود جذب کند، ابتدا پولهای هوشمند و سپس پولهای خرد روانه بازار سرمایه شدند که طبیعتاً باعث رشد بازار سرمایه و اقبال نسبی به این فضا شد.
* آیا رشد بازار سرمایه پایدار خواهد بود؟ چه چیزی آن را متوقف میکند؟
ما نباید رشد حال حاضر بازار سرمایه را رشد علیحده و نامتعارفی علاوه بر فضای اقتصادی در نظر بگیریم. فضای اقتصادی فضای متورمی است و چیزی که به عنوان رشد بورس از آن یاد میشود عقب ماندگی و جبرانی است که نسبت به فضای تورمی وجود دارد و اگر بخواهیم بازدهیها را ابتدا به تورم نرمال کنیم و بازدهیهای واقعی را در نظر بگیریم نتیجه حاصله این است که بازار سرمایه حتی با درنظر گرفتن بازدهیهای واقعی یعنی حتی در صورتی که تورم را از آن خارج کنیم کماکان به نسبت بقیه بازارها جای رشد و توسعه دارد، مضاف بر این که باید در نظر داشت نیمه دوم سال ۹۹ که کلیت بازار سرمایه وارد فضای حباب مثبت شد و (به هر دلیلی) زمانی که این حباب ترکید و بازار وارد فضای اصلاحی و بعد ریزشی شد، این اتفاق باعث تبلیغ گسترده در اذهان عمومی بر ضد بازار سرمایه شد و شاهد بودیم در حالی که قیمت سهام شرکتها به رقمهای معقول و مطلوب جهت سرمایهگذاری رسید، کماکان جریان نقدینگی به این سمت وجود نداشت و به مرور زمان و به تدریج که روند شکل گرفت جریان نقدینگی به سمت بازار سرمایه روانه شد.
نکته مهم این که باید فضای اصلاحی را از فضای ریزشی جدا کنیم؛ فضای ریزشی در دو حالت اتفاق میافتد، یک اینکه بازار وارد فاز بیش خرید شده، قیمتها به شدت حبابی شده باشند و P/E ها بسیار بالا باشد، دوم این که پارادایمهای اقتصادی تغییر کرده باشد که در حال حاضر هیچکدام از این دو حالت را در اتمسفر اقتصادی نداریم و چشماندازی برای آن موجود نیست. بحثی که در حال حاضر وجود دارد احتمال اصلاح درون کانالی، اصلاح قیمتی یا زمانی و چرخش نقدینگی بین سهام و صنایع است و این که ریزشی در شرایط حاضر داشته باشیم با توجه به رشد نقدینگی، نسبت پول به شبهپول، انتظارات تورمی و تورم موجود بسیار بعید به نظر میرسد اما اصلاح ذات و سرشت بازارهاست.
* در فعالیتهای بازار سهام به نوسان قیمت ارز چه وزنی میدهید؟
یکی از موتورهای محرک بازار سرمایه چه مستقیم، چه غیرمستقیم نرخ ارز است. به این معنی که نرخ ارز منعکس کننده انتظارات تورمی و تورم موجود در کلیت اقتصاد است، از طرفی نرخ ارز تاثیر اهرمی در EPS شرکتهای شاخص ساز و بزرگ دارد و از همه مهمتر نرخ ارز بازار آزاد واقعیترین دماسنج برای سنجش اقتصاد ماست؛ وقتی کسر بودجه داریم طبیعی است که تورم تاثیرش را روی نرخ ارز نشان میدهد و نرخ ارز هم چه داراییها را در سمت ترازنامه و چه درآمدها را در سمت سود و زیان متاثر خواهد کرد و طبیعی است که به هر حال نرخ ارز یکی از موتورهای محرک برای بازار سرمایه باشد، البته باید این نکته را در نظر بگیریم که نرخ ارز زائیده فضای تورمی است و این تورم موجود و تورم انتظاری مهمترین عامل حرکت بازارها بهویژه بازار سرمایه هستند.
* در سال ۹۹ اعتماد بسیاری از سرمایهگذاران به طور کامل از بین رفت. آیا این اعتماد احیا شده است؟
به طور کلی ایجاد حبابهای مثبت و منفی در بازارها همواره موجود بوده و اتفاق عجیب و جدیدی نیست. در تمام بازارها و زمانها و در طول تاریخ و جغرافیا و همه دنیا موجود بوده است. بی انصافی است اگر آن را فقط منتسب به بازار سرمایه کنیم. اینطور نیست که بگوییم اعتماد از بازار سرمایه رفته است. فعالان بازارها همواره مقوله هزینه فرصت و منفعت را مد نظر قرار میدهند و طبیعی است که به هر حال وقتی وارد فضای حباب مثبت شوید این حباب میل به تخلیه پیدا کند و در فضای حباب منفی که قیمتها زیر ارزش ذاتی خود هستند طبیعتاً سرمایهگذاران به مرور وارد بازار سهام میشوند و در نهایت چیزی که میتواند اعتماد را به بازار سرمایه بازگرداند پرهیز از نوسانات افسارگسیخته شاخصها به ویژه در بدنه بازار سرمایه است؛ ثبات و رشد با ثبات معقول و متناسب، مهمترین عاملی است که افراد را مصمم به سرمایهگذاری در این بازار میکند. اگر تصورغالب این باشد امروز مبلغی را سرمایهگذاری کرده و فردا چند برابر شود یا چند ماه بعد مقدار زیادی از این مبلغ از دست رود این بی ثباتی آفت بازارها بوده و انتظار میرود که روند رو به رشد صعودی با یک شیب و نوسان معقول در بازار سرمایه، حداقل در چشمانداز میانمدت موجود باشد که منجر به جذب نقدینگیهای خرد به بدنه بازار سرمایه خواهد شد. جریان نقدینگی یک جریان پیوستار است، اینطور نیست که در یک روز وارد شده و تمام شود، هرچقدر روندها قوام و دوام بیشتری داشته باشند طبعا جریان نقدینگی هم در همراهی با این روندها بهتر میتواند تصمیمگیری کند، بنابراین اگر ما یک روند با ثبات میانمدت غیر هیجانی اعم از هیجانات مثبت و منفی را در نظر بگیریم، طبیعتاً این جریان خود را با بازار همراه کرده و ممتد خواهد شد.
* در یک سال گذشته کدام صنایع پیشتاز بودند؟
مقوله ریسک و بازده همیشه مورد نظر سرمایهگذاران است، بحث ریسک و بازده که در بازار وجود دارد یک تناقض ذاتی هم دارد چرا که سرمایهگذار همواره دنبال تحمل ریسک پایینتر و کسب بازده بالاتر است. طبعا در سهام بنیادی که P/E فوروارد معقول و تقسیم سود مناسبی دارند، در ابتدا مورد توجه بازار قرار میگیرند. در بسیاری از این دست سهام ما بازدهی واقعی مثبت داشتیم یعنی بازده مازاد بر تورم را شاهد بودیم. انتظار میرود سهام بنیادی که از سود هموار و از P/E های معقول تبعیت میکنند نه تنها در کوتاهمدت بلکه در میانمدت و بلندمدت بازدهی معقولی را نصیب سرمایهگذارانشان کنند چرا که یک مطالعه تطبیقی و گذشته نگر هم میتواند این ادعا را تایید کند.
* کدام صنایع را در سال جاری و تا پایان سال پیشتاز و پیشرو میدانید؟
به طور کلی هر سهم و صنعتی که P/E فوروارد معقولی داشته باشد، تقسیم سود مناسبی داشته باشد، سهامداران عمده معقولی داشته باشد، سهمی که از هیجانات به دور بوده و شناوری در ابعاد و اندازهای باشد که قیمت توسط گروه یا گروههایی نتواند جابجا شود، میتواند صنعت مناسبی باشد. صنایع معدنی، فلزی، پتروشیمی و پالایشگاهی و در حال حاضر با تغییر چشماندازی که برای صنعت خودروسازی در حال وقوع است، میتواند یکی از کاندیداهای رشد برای سال جاری باشد، البته نباید تک سهمها و تک گروهها را از یاد برد و نباید تصور کنیم که فقط سهامهایی که در گروههای اخیر عنوان شد سهام بنیادی هستند و سهامی که در گروههای دیگری هستند و شناوری کمی دارند از بنیاد مناسبی برخوردار نیستند. ولی همواره باید بازار پایش شود و سهام معقول با EPS مناسب و با چشمانداز سود آور رشدی شناسایی و در پرتفوی متوازن از منظر مدیریت ریسک قرار بگیرد.
*اخیرا موضوع کنترل تورم از طریق بورس مطرح شده است. این موضوع تا چه اندازه درست است؟
بهتر از کنترل تورم میتوان عنوان تامین کسر بودجه را از طریق بازار سرمایه مدنظر قرار داد که عمدتاً از دو مسیر رخ میدهد؛ یکی از طریق فروش اوراق و دیگری فروش داراییهای سرمایهای، وقتی بخواهید داراییهای سرمایهای را واگذار کنید طبیعتاً باید بازار ثانویه شادابی داشته باشید که آن داراییها را جذب کند، در مقوله فروش اوراق هم اگر بخواهید بیش از حد در بازار عرضه کنید با افزایش نرخ بازده مورد انتظار، این عمل طبیعتا میتواند به بازار ثانویه فشار بیاورد و این دو مقوله در یک تناقض ذاتی با هم قرار میگیرند. در شرایط حاضر به نظر میرسد دولت به یک تجمیع و توازنی بین این دو قلم رسیده و از هر دو طریق قصد ترمیم کسری بودجه را دارد. ترمیم کسری بودجه با وقفه زمانی مستقیما بر تورم ساختاری موثر خواهد بود. تصور سیاست انقباضی مالی و سوزاندن نقدینگی از طریق هیجانی کردن بازار و عرضه سنگین سهام هم منتفی است، چراکه اولا بازار تا فاز هیجانی راه درازی در پیش دارد، ثانیا تجربه سال ۹۹ و سالهای قبل در بازار وجود دارد و ثالثا همانطور که عنوان شد بازار درون زا و بنابر ارزندگی روندکنونی را گرفته است.
* طبق پیشبینیها امسال ما رشد تورم و نقدینگی داریم. این موضوع چه تاثیری بر بورس میتواند داشته باشد؟
تورم در کشور ما تورم بودجهای است و کسری در بودجه ما به صورت جایگزیده وجود دارد. هرچقدر شکاف بودجه عمیقتر شود به تورم بیشتر دامن میزند. تورم ما ریشه پولی داشته و این تورم خواه ناخواه به عنوان موتور محرک بازار سرمایه وارد عمل خواهد شد و نه فقط بازار سرمایه، بلکه همه بازارها را طبق نظریه مقداری پول متاثر خواهد کرد. این تاثیر با اختلاف زمانی که در هر دوره کوتاهتر می شود کلیه بازارها را در بر میگیرد.
* آیا عرضههای اولیه میتوانند به رونق بیشتر بازار کمک کنند؟ چطور؟
رسالت بازار سرمایه، تامین مالی شرکتهاست. بحث عرضههای اولیه یا IPO اساسا کارکرد بازار سرمایه بوده و نباید آن را صرفا یک ابزار تلقی کنیم تا فقط در زمانی که بازار هیجانی و مثبت است شرکتهای جدید را وارد فضای بازار سرمایه کنیم بلکه این امر جزء رسالت بازار سرمایه طبقهبندی شده است و در روح بازار سرمایه وجود دارد، بنابراین انتظار میرود با گسترش عمودی، افقی و عمقی بازار با راندمان بالاتری به سمت کارایی حرکت کنیم، گرچه عرضههای اولیه هرچه بیشتر باشد فضای بازار سرمایه جذابتر و سالمتر خواهد بود. البته نباید در زمانهایی عرضه اولیه اتفاق بیفتد که اصطلاحاً پول در بازار کم است، طبیعتا اگر عرضه اولیه موکول به زمانی شود که تقاضا مقداری به سمت هیجانی شدن در بازار سرمایه میل کند آثار مثبتتری به همراه خواهد داشت.
* سیاستگذاری و قیمتگذاری دستوری آفت بزرگی برای صنایع و بازار است. این موارد چگونه بازار سهام را تحت تاثیر قرار میدهند؟
به طور کلی قیمتگذاری دستوری یک راه حل اورژانسی فقط برای شرایط و موارد بحرانی است و برای میانمدت و بلندمدت به هیچ عنوان در هیچ اقتصادی تجویز نمیشود. هرچه قیمتها را به سمت دستوری شدن پیش ببرند نه تنها منجر به اضافه رفاه مصرفکننده نمیشود بلکه منجر به توزیع رانت بین عده معدودی خواهد شد و متاسفانه در شرکتهای بورسی مکرر شاهد این بودهایم که به بهانه سیاستها یک سری قیودی بر قیمت برخی از کالاها و محصولات گذاشته میشد و در حقیقت منفعتی بود که از جیب سهامدار میرفت و سهامدار ناچار بود که تبعات آن سیاست را به دوش بکشد. قیمتگذاری دستوری در میانمدت و بلندمدت اساساً پایدار نیست و سیاستمدار چه بخواهد چه نخواهد، نمیتواند قیمت دستوری را حفظ کند، فقط نتیجهاش این است که در این فریم زمانی که این سیاست اجرا شده است هزینهها بیشتر از منافع بوده و بارها تاثیر این سوء سیاستگذاری را بر فضای بازار سرمایه شاهد بودهایم.
* قانون بورس و اوراق بهادار از سال ۸۴ تاکنون بهروز نشده در حالی که خواست بسیاری از فعالان بازار است. در این باره توضیح دهید.
به طور کلی نه تنها درباره قوانین و مقررات بازار، بلکه درباره غالب قوانین و مقررات به ویژه بالادستی که میتواند تاثیری در زنجیره محصول داشته باشد، بهروزآوری و مطالعات تطبیقی واجب موکد است. چراکه اتمسفر سیاست، اقتصاد و سیاست خارجی همواره در حال تغییر بوده و نمیتوان با قوانین و قواعد گذشته به حل مسائل جدید پرداخت. به عنوان مثال یکی از مباحث عنوان شده دوطرفه کردن بازار سرمایه است، اگر بازار سرمایه دوسویه میشد یعنی همانطور که فروش را در بازارهای کالایی داشتیم فروش استقراضی را در بازار سرمایه برقرار میکردیم، با پرداخت هزینههای به مراتب کمتری در فازهای بیشخرید و بیشفروش، در فازهای هیجانی زودتر میتوانستیم بازار را به تعادل برسانیم و این یک مورد از هزاران موردی است که بهروزرسانی آن ضروری است.
* برآورد کلی شما از شرایط بازار در پایان سال ۱۴۰۲ چیست؟
در فریم میانمدت و بلندمدت بازار سرمایه ارزندهترین فضای سرمایهگذاری است؛ سرمایهگذاری در بازار سرمایه برخلاف سایر بازارها که تاثیر مستقیمی بر معیشت مردم دارد مانند بازار ملک و ارز و ... حقیقتاً جذب سرمایه در فضای تولید است و انتفاعی که از این محل به دست میآید، انتفاع شیرینی است، ضمن اینکه این فضا از پشتوانه قانونی برخوردار است در حالی که فعالیت در سایر بازارها با محدودیتهای قانونی مواجه است. از آنجا که بنابر تحلیل در میانمدت و بلندمدت فضای بازار سرمایه فضای رشدی معقول و متناسب با پارامترهای بنیادین اقتصاد است، نباید انتظار رشدهای انفجاری را در کوتاهمدت از بازار داشت. اما باید توجه داشت بنابر مطالعات گذشته نگر و تطبیقی بیشترین بازدهی را در بین سایر بازارها در یک فریم بلندمدت بازار سرمایه داشته است. در کوتاهمدت طبیعتاً اخبار و هیجانات بیشتر بر بازارها تاثیرگذار است و اینکه افراد بتوانند به طور مستمر از نوسانات تمامی بازارها استفاده کنند به لحاظ آماری امری بعید است. یعنی آحاد مردم نمیتوانند در کوتاهمدت از یک بازار سود بگیرند و اصطلاحاً بین بازاری حرکت کنند و از آن بازار وارد بازار دیگری شوند. بهتر است که فرهنگ سرمایهگذاری به درستی تبیین شود و بهترین محل سرمایهگذاری نیز همانطور که از نامش مشخص است بازار سرمایه است که باید گسترش عمودی، افقی و عمقی داشته باشد تا جاذب بلندمدت سرمایهها باشد.
* فعالیت سبدگردانها در بازار فعلی را چگونه ارزیابی میکنید؟ چه اقدامی برای بهتر شدن فعالیتشان باید داشته باشند؟
در رابطه با سبدگردانهایی که در حال حاضر مشغول فعالیت در بازار سرمایه هستند مهمترین نکته بحث بازدهی پرتفوهای تحت مدیریتشان است که با تحمل ریسک معقول بیشترین بازدهی را برای پرتفویشان به همرا داشته باشند. اولین نکته گسترش سبدگردانهاست چرا که هرچه تعداد بیشتر شود رقابت جدیتر خواهد شد. به نظر میرسد که فعالیت شرکتهای سبدگردان و صدور مجوزها البته با حفظ ضوابط باید تسهیل شده، تعداد افزایش یابد و طبیعتاً هرچه فضای رقابتیتری داشته باشیم در نهایت منجر به اضافه رفاه سرمایهگذار خواهد شد.
* نظرتان درخصوص صندوقهای سرمایهگذاری چیست؟ آیا در بازار فعلی فعالیت مناسبی دارند؟
برای قضاوت پرتفوی معیارهایی وجود دارد (محاسبه ضرایب، بازدهی صندوقها و...) هر سرمایهگذار با توجه به ریسک و ریوارد مورد انتظارش صندوق مناسب هدف خود را انتخاب خواهد کرد. هرچه تعداد صندوقها بیشتر و فضا رقابتیتر شود، شرکتهای موجود سعی در بهسازی خود داشته و شرکتهای جدیدالورود هم سعی میکنند با کسب بازدهی و انتفاع بیشتر راهی برای خود باز کنند و مجموع همه اینها منجربه اضافه رفاه سرمایهگذار و کسب بازدهی مطلوب برای طیف سرمایهگذاران در کلیت بازار میشود.
* نکته پایانی؟
بازار سرمایه فضای کاملا تخصصی و چندین و چند محصولی است؛ برخلاف سایر بازارها که با چند کالای انگشت شمار روبهرو هستیم در بازار سرمایه مستقیما با نزدیک به ۷۰۰ شرکت مواجهیم، مقوله اختیارات و بحث ابزارهای مالی در آن مطرح است، فضا کاملا تخصصی است. افرادی که تجربه کافی و تخصص لازم ندارند قطعا باید از روشهای غیرمستقیم سرمایهگذاری یا مشاوره افراد خبره دارای مجوزهای قانونی استفاده کرده و مازاد سرمایه مورد نیاز را درگیر بازار کنند تا بازدهی ایمن و مطلوبی از بازار دریافت کنند.
- حمیدرضا شاهوردیلو - خبـرنــگار
- شماره ۴۹۰ هفته نامه اطلاعات بورس