برنامهنویسی و برنامهریزی در کشور مسئله حاشیهای شده است چون زمان زیادی به صورت تخصصی و غیرتخصصی در دولت و مجلس صرف آن میشود اما عملا گویا هنوز عادت نکردیم که طبق برنامه به آن عمل کنیم یا اینکه تحولات و حوادث بیرونی مانع از تحقق کامل آن میشود و میتوان گفت تقریباً هیچ برنامهای بیش از ۴۰ تا ۵۰ درصد محقق نشده است به ویژه متغیرهای اصلی مثل تورم و نرخ رشد که تحت تاثیر برنامهریزیهای داخلی نیست و بیشتر متغیرهای بیرونی بر آن تاثیرگذار بودند، بنابراین اگر بخواهیم به همین شکل روند حکمرانی یا اداره مملکت را ادامه دهیم نوشتن برنامه مشکلی از مشکلات را حل نمیکند.
اصل برنامه به ویژه برای کشوری در حال توسعه از جمله ایران که منابع محدود هستند و فرصت آزمون و خطا از طریق مکانیسم بازار آزاد وجود ندارد، هنوز ضروری است. شاید حتی همین ۴۰ یا ۵۰ درصدی که انجام میشود اگر آن سویش بازار آزاد باشد باز هم بهتر باشد تا بازار آزادی که اتلاف منابع بیشتری دارد. اصل این برنامهریزی خوب است و انتقادی که وجود دارد در راستای این است که مقداری واقع بینانهتر نوشته شود و مثل چشمانداز نباشد. برای نیل به اهداف برای ما که به دلیل وابستگی به نفت کشوری وابسته به مبادلات خارجی هستیم، باید وقتی اهداف در برنامه تعیین میشود، پیشبینی شود که به لحاظ روابط سیاسی چگونه باشد تا در طول برنامه دچار تحولات خارج از اختیارات حاکمیت نشود.
به نظر میرسد محور پیشرفت که همان محور برنامههاست، محور توسعه تولید است و بنابراین باید در مرکز توجه برنامهریزان باشد، حتی بخشهای غیراقتصادی مثل بخشهای فرهنگی و سیاست خارجی هم باید با محوریت افزایش تولید باشد. اما تولید باید اشتغالزا و مبتنی بر توزیع درآمد باشد که به آن رشد فقرزدا میگویند و نه رشد مطلق، زیرا الان کشورها میتوانند با توجه به تکنولوژیهای پیشرفته رشدهای بالا را تجربه کنند بدون اینکه منافع آن به توده مردم برسد. همچنین اگر مانند برنامههای قبل برای هر کدام جدا برنامه نوشته شود یعنی برنامهای جدا برای سیاست خارجه و برنامهای جدا برای فرهنگ و... این برنامه الزاما کمکی به تولید نمیکند.
برنامه قبلی همچنان در حال ادامه است زیرا برنامه جدید هنوز تدوین نشده، ضمن اینکه باز هم رشدی که پیشبینی شده عملا محقق نشد، نرخ تورم و نرخ اشتغال هم همینطور بود، برنامه قبل نسبت به برنامههای دیگر کمتر اجرا شد چون با تغییر و تحولات سیاسی بعد از تحریم مصادف شد و این مساله از پیشبینی برنامهنویسان خارج بود به ویژه که آن برنامه زمانی پیشبینی شده بود که برجام پا برجا بود و پیشبینیها عمدتاً بر اساس آن نوشته شده بودند.
تاکید میشود برنامهریزی واقع بینانه باشد و نه بر اساس ایدهآلها و آرزوها، ضمن این که بهبود شاخصهای اقتصادی و متغیرهای اقتصادی ریشه در اصلاح ساختارهای غیراقتصادی مثل فرهنگ، سیاست، دستگاه قضایی و... دارد و باید به گونهای برنامهریزی و هدفگذاری شوند که نهایتاً منجر به افزایش تولید و رفاه شوند.
- مرتضی افقه - اقتصاددان
- شماره ۴۹۰ هفته نامه اطلاعات بورس