تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۰

نکته‌ای که درمورد برنامه هفتم توسعه و جایگاه بورس در آن وجود دارد اینکه بورس از جهتی در حال ایفای نقش خود در جهت تامین مالی پروژه‌ها بود.

یعنی در بازار اولیه و سپس در بازار ثانویه در حال تامین مالی پروژه و شرکت‌ها بود. درواقع اصل بورس قسمت اول و بازار اولیه آن است. به این صورت که سهام جدید ایجاد شود، عمق بازار افزایش پیدا کند، نوسان بازار کمتر شده و ارزشمندی آن باقی بماند.

سپس سهم وارد بازار دوم شده و مالکیت درواقع جا به جا می‌شود. در غیر این صورت نه کارخانه از بین می‌رود و نه تعداد سهام تغییر می‌کند؛ صرفا تنها قیمت‌گذاری است که در صف خرید و فروش به اقتضای نیاز افراد ایجاد می‌شود. بنابراین کاهش سقوط بورس در کل لطمه‌ای نمی‌زند.
بر این اساس انتظار از برنامه هفتم توسعه این است که در تامین مالی پروژه‌ها نقش خود را ایفا کند. در رابطه با اینکه گفته شود از سهامداران خرد حمایت می‌شود، درواقع هیچ جایی از دنیا به این صورت حمایت کردن وجود ندارد مگر در مواقعی که هیجان کاذبی به وجود آید که آن هم بیشتر در سقوط‌ها اتفاق می‌افتد که بتوانند به نوعی زیان‌ها را بپوشانند.
در رابطه با بازار ما به دلیل اینکه چندین بار مردم از سمت بازار سرمایه گزیده شدند، عملا صحبت از حمایت و جمع کردن صف خرید و فروش و سپس تنها ایجاد یک صندوق برای حمایت از سهامداران خرد درواقع عملی نخواهد شد. همچنین اختصاص مبلغی برای مدیریت بازار سهام هم عملی نمی‌شود چون محدود است بنابراین صرفا چیزی که در این فاصله زمانی در برنامه‌ها باید پیاده شود، اینکه نقش دولت در تامین سرمایه برای تامین مالی پروژه‌ها پر رنگ شود، بیشتر با آشنا کردن افراد یا کارخانه‌ها نسبت به این قضیه که تامین مالی است اتفاق می‌افتد. همچنین با معرفی ابزارها به دارنده‌های آن در فاصله‌ای که هنوز بازخرید نشده برای اینکه بتوانند خرید و فروش کنند و نیاز خود را برطرف کنند، می‌تواند نقش تامین مالی را پر رنگ کرد.
نکته دیگر اینکه این برنامه‌ها بیشتر چشم‌انداز هستند و تا به حال برنامه‌ای در کشور ما کامل اجرا نشده است برای مثال برنامه چهارم توسعه که برنامه کاملی بود اما اجرا نشد چون دولت‌ها به این برنامه‌ها اعتقاد زیادی ندارند. همچنین هر دولتی که روی کار می‌آید چون این برنامه در دوره خودش نوشته نشده و یا در دوره آن تمام نمی‌شود؛ بنابراین معمولا این برنامه‌ها اجرا نشده‌اند. همچنین در کشوری که تحت تحریم بوده و ثبات اقتصادی هم ندارد، صحبت از برنامه آن هم برای چندین سال آینده به نظر می‌رسد خیلی آرمان گرایی به حساب می‌آید و صرفا برای رفع تکلیف انجام می‌شود.
بنابراین برنامه ششم هم در نوع خود منحصر به فرد و بی‌نظیر بوده و برنامه هفتم توسعه هم در نوع خود خوب است چون شعارها و آرمان‌های قشنگی در آن نوشته شده است. اما به دلیل اینکه شرایط تثبیت نشده است، تحقق اهداف کمی در هیچ برنامه‌ای حتی قبل از انقلاب هم وجود نداشته است. برای مثال در دوره‌ای گرانی نفت باعث شد که عملا ارقام نسبت به هزینه و درآمدهای دولت جلوتر افتادند که در این صورت به طور مسلم ثبات اقتصادی بیشتر است. اما پس از انقلاب ما در کل دارای تلاطم‌های زیادی بودیم که دولت‌ها و برنامه‌ها آمده و رفته‌اند و برنامه‌ای وجود نداشته که اجرایی شده باشد.

  • آلبرت بغزیان - اقتصاددان
  • شماره ۴۹۵ هفته نامه اطلاعات بورس