به گزارش صدای بورس,در روزهای اخیر، صحبت مصباحی مقدم در باره وعدههای کم غذایی چینیها و بحث صرفهجویی در مصرف، در راه توسعه این کشور بحثبرانگیز شده است.
بررسیهای آماری نشان میدهد که مصرف کالری چینیها بهطور متوسط از ایرانیها بالاتر است.
نکته قابل توجه این است که اصولا بر اساس علم اقتصاد کشورهای توسعهیافته و با رفاه بالاتر، از مصرف غذایی بیشتری برخوردار هستند و افزایش مصرف خانوار، یکی از عوامل بهبود وضعیت رشد اقتصادی است. بنابراین راز توسعه اقتصادی و افزایش رفاه چین، رفتار و تعداد وعده غذایی مردم این کشور نیست، بلکه از سیاستگذاری درست مسوولان این کشور ناشی میشود که توانسته حدود ۸۰۰میلیون نفر را از فقر مطلق برهاند.
از نگاه کارشناسان، هدفگذاری برای توسعه اقتصادی با محوریت قدرتگیری بخش خصوصی، بهبود روابط تجاری با دیگر کشورها و بهبود روابط سیاسی برای حمایت از اقتصاد کشور باعث پیشرفت اژدهای زرد در حداقل سه دهه اخیر شده است. این در حالی است که پیش از شروع توسعه اقتصادی چین، این کشور با فقر گسترده و پایین بودن مصرف غذایی خانوارها دست و پنجه نرم میکرد
بازتاب گسترده سخنان اخیر یکی از مسوولان کشور درباره رفتار و سبک زندگی شهروندان چینی و تاثیر مثبت آن در پیشرفت اقتصاد این کشور موجب شده بار دیگر اقتصاد چین و نظریههای رشد اقتصادی روی میز قرار بگیرند. به نظر میرسد فارغ از واکنشهای ریز و درشت رسانهای، باید به این مساله پاسخ داد که آیا کممصرف کردن میتواند آثار مثبتی بر توسعه اقتصادی داشته باشد یا خیر و این کاهش مصرف چه نسبتی با وضعیت امروز اقتصاد ایران دارد. به طور خاص، رویکرد اقتصادی متمرکز بر سمت عرضه میتواند طی شرایطی طرفدار کاهش مصرف باشد اما به طور واضح کاهش مصرف در اقتصاد متمرکز بر سمت عرضه امر نامطلوبی تلقی میشود. بااینحال کاهش مداوم تولید در اقتصاد ایران و تورمهای مزمن پیدرپی موجب شده همین حالا نیز کالری دریافتی دهکهای پایینتر جامعه دچار کاهش محسوسی شود. به عبارت دیگر، توسعه چین درسهای زیادی برای فراگرفتن دارد که حتی در صورت صحت مساله کاهش مصرف شهروندان، این موضوع را در اولویتهای کماهمیت قرار میدهد.
اظهارات پربازخورد
مصباحی مقدم که در سخنانش به بررسی عملکرد دولت سیزدهم پرداخته است، در میانه راه به رشد سریع اقتصاد چین و لزوم ثروتآفرینی در اقتصاد ایران گریزی زده و اعلام کرد مسیری که اقتصاد ایران باید برود مسیری مشابه چین است. او ضمن اشاره به رشد مداوم اقتصاد چین به مدت 4 دهه، به این نکته اشاره کرد که موقعیت ما در برخی موارد از چین هم بهتر است.
بااینحال او در میانه سخنانش به این نکته اشاره میکند که چین جمعیت بالایی دارد و این جمعیت قانع است و به یک یا دو وعده غذا در شبانهروز اکتفا میکند و این فرهنگ متفاوتی است که ما از آن برخوردار نیستیم. این سخنان موجب شد واکنشهای منفی زیادی ابراز شود. جدا از واکنشهای احساسی و کوتاه به این سخنان، میتوان چند نکته را در این باره مطرح کرد. در وهله اول صحتسنجی این ماجراست. دومین نکته تاثیر مصرف در رشد اقتصادی است. سومین مساله به این نکته بازمیگردد که رشد اقتصادی چین تا چه حد از این عادت ادعایی پیروی کرده و تا چه حد متاثر از دیگر سیاستها بوده و آن سیاستها چیست؟
در آخر میتوان به اینجا رسید که آیا درحالحاضر و در سالهای اخیر مصرف در خانوار ایرانی روبهرشد بوده است که قناعت به مصرف کم بتواند به عنوان یک گزینه برای رشد و توسعه مطرح شود؟ رئیس اتاق ایران و چین در توییتی نسبت به قناعت مردم چین در مصرف واکنش نشان داد و در حساب کاربری خود در شبکههای اجتماعی نوشت که وعده غذایی رایج در چین چهار وعده در روز است. عبدالناصر همتی، رئیسکل سابق بانک مرکزی، نیز به این اظهارات عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام واکنش نشان داد و دلایل دیگری را برای رشد اقتصادی چین نام برد. با وجود اینکه اظهارات پربازخورد اخیر نظر به گذشته دارد اما به نظر میرسد عامل یادشده نمیتواند وزن زیادی داشته باشد؛ چرا که فقر و مصرف کم وضعیت غالب کشورهای توسعهنیافته است و در صورت صحت آثار مثبت این سیاست، باید شاهد خروج این کشورها از وضعیت فلاکتبار خود میبودیم.
بدون شک اواخر دهه هفتاد میلادی را میتوان نقطهعطف اقتصاد چین تلقی کرد. در این سالها اصلاحات اقتصادی گسترده در دستورکار حاکمان چین قرار گرفت. این اصلاحات با آرام ساختن فضای سیاست خارجه چین همراه بود و چین را به سمت کاهش تنش با رقبای خود سوق داد. ترکیبی از سیاستهای اقتصادی با هدف بهبود تولید و حرکت به سوی رشد صنعتیسازی روزافزون کشور و سیاست خارجی صلحجویانه به منظور گسترش روابط سیاسی و بالتبع تجاری با کشورهای بزرگ جهان باعث شد اقتصاد چین بتواند جریان متداومی از رشد اقتصادی، افزایش سرمایهگذاری، کاهش فقر، افزایش رفاه و رشد تولیدات صنعتی را تجربه کند و امروز به چنین جایگاهی دست پیدا کند.
در واقع میتوان گفت اگر قرار بر الگو برداری از چین است، موارد بسیار پررنگتری وجود دارد که سیاستگذاران ایرانی میتوانند از آنها استفاده کنند و اقتصاد ایران را به سمت رشد پایدار حرکت دهند. در تئوریهای رشد اقتصاد کلان، کاهش مصرف به این دلیل میتواند به رشد اقتصادی منجر شود که پسانداز را افزایش داده و منابع بیشتری را برای سرمایهگذاری فراهم میکند. این افزایش سرمایهگذاری با بالابردن تولید میتواند به توسعه یک اقتصاد کمک کند. بااینحال اقتصاد کلان طرف تقاضا که به دورههای رکود و رونق میپردازد، اعلام میکند کاهش مصرف میتواند به رکود بینجامد و لزوما امر مثبتی به حساب نمیآید.
مصرف در ایران آب رفته است
در نهایت باید به این نکته پرداخت که حتی در صورت صحت اظهارات حساسیتبرانگیز یادشده، اقتصاد ایران در وضعیتی قرار دارد که بر اساس آمارهای رسمی، مصرف در آن با کاهش شدیدی مواجه شده است. خردادماه سال جاری «دنیایاقتصاد» در گزارشی با عنوان «کسری کالری مستاجرها»، به تشریح گزارش کارشناسی مرکز پژوهشهای مجلس با موضوع فقر در دهه 90 پرداخت. بررسی آمارهای رسمی نشان میدهد کالری دریافتی هر دو خانوار مستاجر و غیرمستاجر در طول زمان کاهشی بوده است؛ اما این همه ماجرا نیست و سهم مستاجرها از این کاهش کالری دریافتی به مراتب بیشتر است.
به گزارش دنیای اقتصاد,به بیان دیگر مستاجران بهعلت هزینههای مسکن ناچار شدهاند از خوراک خود چشمپوشی کنند و آن را کاهش دهند. در سال 1400 میانگین کالری دریافتی مستاجران حدود 1990 و برای غیرمستاجران حدود 2100 کیلوکالری بوده است. باید توجه داشت که میزان کالری دریافتی از یک مقداری دیگر نمیتواند کمتر شده و نیازهای یک انسان زنده باید تامین شود. گزارشهای مکمل نشان میدهد در شرایطی که کف کالری موردنیاز انسان زنده در روز به طور متوسط معادل 2100 کیلوکالری است، در سال 1400، میانگین کالری دریافتی خانوارهای مستاجر در روز به کمتر از این میزان یعنی 1990 کالری سقوط کرده است. در حقیقت به نظر میرسد کاهش مصرف اگرچه استراتژی مناسبی برای رشد ایران به حساب نمیرود، اما شرایط نامناسب اقتصاد ایران کاهش مصرف را به خانوارها تحمیل کرده است.