در باب بررسی عملکرد خصوصیسازی بر بازار سرمایه ذکر چند نکته ضروری است؛ خصوصیسازی به معنای واگذاری شرکتهای متعلق به دولت در قالب تکلیف خصوصیسازی از طریق پذیرش در بورس تاثیر قابل توجهی بر بازار سرمایه داشته است.
طبیعتا خصوصیسازی باعث شده حجم و اندازه معاملات بازار سهام افزایش یابد اما سئوال مهمی که در این باره مطرح میشود این است که آیا خصوصیسازی آنطور که انتظار میرفت، توانسته تاثیرگذار باشد؟ هر چند پاسخ به این سئوال فرضی سخت است اما به نظر میرسد مشکل اصلی در این راه، نه بازار سرمایه بلکه پدیده خصوصیسازی است چرا که این پدیده آنطور که باید و شاید شکل نگرفته است.
واقعیت مهم قابل درک این است که علیرغم تمامی شعارها و گفتارهای دولت و حاکمیت درباره خصوصیسازی، همچنان بعد از گذشت سالها، در این باره جریان های مخالف و بازدارندهای وجود دارد که به نظر میرسد باور ندارند، خصوصیسازی در درازمدت به نفع اقتصاد است به همین دلیل با آن مقابله میشود. اما به اعتقاد بنده، مشکل اصلی همانطور که گفته شد، نه بورس بلکه پیاده نشدن اصولی و درست خصوصیسازی است. در حالی که اگر این سیاست به درستی پیاده شود و از طریق بازار سرمایه تکلیف شود، قطعا بورس بستر مناسب و موثری خواهد بود و این بازار به صورت رسمی میتواند، شکوفایی و رشد خود را نشان دهد اما موتور محرک بورس، اعمال سیاستهای خصوصیسازی به شکل درست و اصولی است.
بنابراین، راهکار برای عملکرد بهتر این پدیده این است که خصوصیسازی به معنای واقعی انجام شود. مشکل اصلی در نظام فکری این است که همیشه نسبت به سرمایهگذار خارجی و حتی سرمایهگذار غیر دولتی، با ظن و شک نگاه میشود که گویی تمامی سرمایهگذاریها باید توسط دولت و شبه دولتی انجام شود. تفکری که از ۳۰ سال گذشته بر کشور حاکم است و عمل کردن به چنین تفکری، مانع بزرگی برای خصوصیسازی است. در واقع خصوصیسازی به معنای غیر دولتی شدن است و غیر دولتی شدن یعنی نظام فکری مدیریت، غیردولتی شود که میتواند اعم از سرمایهگذاری خارجی و داخلی باشد که در حوزه غیر دولتی شدن تفکر بازدارنده وجود دارد و مناسب نیست. تمامی این موارد مشکلات موجود در مسیرخصوصیسازی را تشدید کرده است.
دولتی که بودجه اش همیشه کسری دارد و عامل تورم است یک دلیل مهم دارد و آن این است که دولت، عملیات و شرکت های وابسته به دولت بزرگ است وتفکر موجود مانع از واگذاری شرکتها به بخش خصوصی میشود؛ تفکری که در همه جای دنیا بوده و هست و در ایران شدت آن بسیار بالاست. این در حالی است که دولتی بودن دال بر درست بودن و پاک بودن است و غیر دولتی بودن فعالیتها را به سمت انحراف سوق میدهد؛ تفکر اشتباهی که به هر حال در اقتصاد وجود دارد.
در تمامی کشورهای پیشرفته دنیا مثل انگلیس، آلمان و فرانسه پدیده خصوصیسازی همیشه با اصطکاک جدی روبهرو بوده است چرا که همان افرادی که مالکیت شرکتهای دولتی را عهده داشته و دولت زده بودند، اجازه خصوصیسازی واقعی را نمی دهند. وقتی فعالیت اقتصادی، غیردولتی شود یعنی قدرت اقتصادی را پخش میکنند و دست مردم میدهند. بر این اساس، بیشتر کشورهایی که توانستند این مانع را بردارند، قهرمان اقتصادی داشتند. در واقع قهرمانی سیاسی و اقتصادی که بتواند پدیده خصوصیسازی را به معنای واقعی اجرایی کند. در کشور ایران نیز به چنین قهرمانی نیاز داریم. البته این در حالی است که در دورهای که حرکت خصوصیسازی در کشور آغاز شد، از حضور چنین قهرمانی بهرهمند بودیم اما به هر حال، برای این که این پدیده به درستی پیاده شود، نیازمند قهرمان اقتصادی هستیم. با این تفاسیر، اولین و مهمترین راهکار این است که قهرمانی به عنوان رهبر سیاسی و اقتصادی، اهمیت و لزوم خصوصیسازی را درک و بتواند آن را به شکل درست و اصولی پیاده کند.
- شاهین شایان آرانی - کارشناس بازار سرمایه
- شماره ۵۳۴ هفته نامه اطلاعات بورس