واقعیت موضوع این است که اساسا همه پژوهشها و بررسیها و مطالعات نشان میدهد که افزایش صادرات در کشورها همیشه با گران شدن دلار یا کاهش ارزش پول ملی یک رابطه معناداری دارد، یعنی با کاهش ارزش پول ملی یا گران شدن دلار شاهد افزایش چشمگیر صادرات در کشورها خواهیم بود. قاعدتا در بازار سرمایهای که بنگاهها و شرکتهای آن صادراتی باشند افزایش قیمت دلار میتواند بر فروش و میزان صادرات از دو جهت تاثیر بگذارد؛ یعنی هم درآمد ناشی از صادرات آنها و هم اینکه میزان صادرات آنها افزایش پیدا کند.
در ایران هم به این واسطه که شرکتها و نمادهای شاخصساز همین شرکتهای بزرگ صادرات ما هستند لذا باید این اتفاق بیفتد، ولی چرا نمیافتد؟ یعنی علیرغم گران شدن دلار باعث نمیشود که شاخص و بازار سرمایه تقویت شود؟ دلیل عمده آن این است که اولا در آن توضیح اولی که دادم به واسطه مجموع سیاستگذاریها و مداخلاتی که چه در حوزه تجاری و ارزی در داخل کشور میشود، عملا این اثر افزایش قیمت ارز صادرات را خنثی میکند خود دولت و سیاست گذار، نمونه بارز آن هم همین بحث پیمانسپاری و ضرورت رفع تعهد ارزی که شرکتهای صادراتی را الزام کنند که ارز حاصل از صادرات خود را به قیمتی خیلی پایینتر از قیمت واقعی ارز در بازار به بانک مرکزی بفروشند، مثلا به قیمت نیما این عملا اثر مثبت افزایش قیمت ارز روی درآمد این شرکت صادراتی را از بین میبرد، ضمن اینکه به واسطه تحریمها و برخی از سیاستهای تنظیم بازار و به واسطه برخی سیاستهای عوارضی که روی محصولات صادراتی میگذارند باعث میشود عملا ما اثر مثبت ناشی از افزایش قیمت ارز را در بازار سرمایه نبینیم، یا به عبارتی شاخص سهام همجهت با قیمت دلار رشد نکند.
آخرین اقدامی هم که دیدید بیش از ۱۰ تشکل بزرگ کشور نامهای را به رهبری نوشتند و سیاستهای ارزی و آنچه که پیمانگذاری ارزی گفته میشود به شدت انتقاد کردند و گفتند که چه اثرات زیانباری روی بنگاهها دارد.
اینکه چرا از سایر بازارها عقب مانده است، اساسا یک بخشی از بازار سرمایه ما از قیمت ارز متاثر میشود، بخش دیگر آن به برخی از اتفاقات در حوزه اقتصاد کلان کشور و مسائل بینالمللی و مسائل سیاسی داخل کشور واکنش نشان میدهد. در شرایطی که یک از نظر بیرونی ما همچنان نااطمینانی ناشی از موضوع تحریمها و سختگیریهایی که برای صادرات کالا و بازگشت منابع مالی حاصل از صادرات وجود دارد این نااطمینانی وجود دارد. نکته دیگر هم اینکه در داخل کشور هم سیاست گذار نشان داده است که تصمیمات یک شبه و تعجب برانگیز و ناگهانی زیادی میگیرد و ممنوعیتها و محدودیتهایی را معمولا اعمال میکند که عملا امکان برنامهریزی و پیشبینی را برای شرکتهای موجود در بازار سرمایه سخت میکند و این اثراتی است که باعث میشود عملا قیمت ارز نتواند اثر مثبتی داشته باشد؛ حالا به واسطه دخالت دولت چه از حیث قیمتگذاری و چه از حیث مقرراتگذاری برای شرکتها و سیاستهای ارزی تجاری. یعنی دست دولت را باز میگذارد که بازار سرمایه تبدیل به یک بازاری شود که ناشی از دخالتها و کنترل دولت شود و همان شکل واقعی بازار عمل نکند.
عملا دولتی که قرار بود سه روزه مسائل و مشکلات بازار سرمایه را رفع کند و رونق را به این بخش مهم اقتصادی برگرداند میبینیم که بعد از سه سال فقط کار او دخالت و کنترل قیمتها و اثر منفی گذاشتن روی شاخص بازار سرمایه است.
- حسین سلاح ورزی - تحلیلگر بازار
- شماره ۵۴۰ هفته نامه اطلاعات بورس