به گزارش صدای بورس، باید تاکید کرد، مفروضاتی که پژوهشهای اقتصادی را هدایت میکنند، در طول زمان با تغییرات چشمگیری روبهرو بودهاند که نتیجه آنها، شکلگیری مکتبهای اقتصادی بوده است. آشنایی با مکاتب و تئوریهای اقتصادی، خاستگاه و پیشوایان اصلی آنها، ما را در فهم بهتر شرایط امروز اقتصاد جهان یاری خواهد کرد. از این شماره به معرفی کوتاه مکاتب و تئوریهای اقتصادی میپردازیم.
اقتصاد باستان
در تاریخ اندیشههای اقتصادی، اندیشه اقتصاد باستان به دورههای پیش از قرون وسطی اطلاق میشود. در تحلیلهای مدرن، اقتصاد دوره کلاسیک را به عنوان عاملی برای اخلاق و سیاست توصیف میکنند که تنها در سده ۱۸ میلادی به عنوان یک رشته تحصیلی جداگانه به موضوعی برای مطالعه تبدیل شد.
اقتصادهای خرد و کلان امروز، علوم جوانی به شمار میروند. اما در گذشتههای دور، بسیاری از افراد به مفاهیمی همچون روابط ارزش، تولید و... اندیشیدهاند و این تاخت و تاز به اندیشههای اقتصادی، به فهم مدرن از علم اقتصاد کمک کرده است. با نگاه به تاریخ درمییابیم که این اندیشهها از مفاهیمی همچون نقش خانوارها و انتخاب آنها در یونان باستان تا مرکانتیلیسم (سیاست اقتصادی ملیگرایانه که برای افزایش حداکثری صادرات و کاهش شدید واردات طراحی شده است) و تاکید آن بر انباشت فلزات ارزشمند گسترش یافته است. در میان اندیشههای اقتصادی دوران باستان، اسناد به جا مانده از تمدنهای بابل، یونان، روم، هند، چین و دوره اسلامی قابل توجه است.
در تمدنهای اولیه که در منطقه موسوم به «هلال حاصلخیر» حضور داشتند، نهادهای اقتصادی به دلیل نیاز به افزایش تولید غلات در کنار رودخانهها شکل گرفتند. سرزمینهای اطراف رودهای دجله، فرات و نیل، بستر شکلگیری این نهادها بودند. سنگنبشتههای سومریان (۲۱۰۰ پیش از میلاد) تصویر روشنی از فهم مردمان آن روزگار نسبت به وجود ارتباط بین میزان تولید غله با تعداد کارگران ارائه میکنند. توسعه نهادهای اقتصادی در امپراتوریهای بابل و مصر ادامه یافت و با خلق واحدهای مبادله کالا، نوعی از سیستم پولی پدیدار شد. دولت-شهرهای سومر بر همین مبنا و خلق پول کالایی به نام «شکل» اقدام به توسعه اقتصاد مبتنی بر تجارت و بازار کردند. همسایه آنها یعنی بابلیان نیز با استفاده از کالاهای متعدد به عنوان معیار، اولین سیستم اقتصادی و قوانین مربوطه را توسعه دادند.
در تمدنهای یونان و روم نیز برخی اندیشمندان اقدام به ارائه تئوریهای اقتصادی کردند که به فهم مدرن از اقتصاد در سده ۱۸ میلادی و عصر روشنگری شباهت داشت. برخی از این متفکران همچون هزیود، ارسطو و گزنفون، مشاهدات اقتصادی خود را به رشته تحریر درآوردند. برخی دیگر، همچون آریستوفان و افلاطون، درک خود از مفاهیم پیچیده اقتصادی را ارائه کردند. از نظر پیروان مکتب اقتصادی اتریش، هزیود نخستین اقتصاددان تاریخ است.
در هند، چاناکیا (۲۷۵ پیش از میلاد) به عنوان نخستین کسی که مفاهیم اقتصادی را مورد توجه قرار داد، شهرت دارد. او که استاد علوم سیاسی در دانشگاه «تاکشاشیلا» و نخستوزیر امپراتور مواریان بود، در کتاب «آرتاشاسترا» که به زبان سانسکریت نوشته شده، مسائل اقتصادی را مورد توجه و بررسی قرار داده است. راجر بوشه، تئوریسین سیاسی آمریکایی این کتاب را بزرگترین کتاب سیاسی جهان باستان نامیده است. چاناکیا در این کتاب قوانین اقتصادی را مورد بحث قرار داده و برای نظارت و حل مشاجرات اقتصادی و اختلافات مربوط به قراردادهای تجاری، تشکیل یک دادگاه را پیشنهاد کرده است.
در چین باستان نیز افرادی همچون فان لی (۵۱۷ پیش از میلاد)، بازرگان، سیاستمدار و تحلیلگر چینی اقدام به نگارش مطالبی درباره مسائل اقتصاد کرد. او همچنین قوانین «طلایی» را برای بازرگانی پایهگذاری کرد و درباره تاثیر تغییر فصول سال بر فعالیت بازارها به روشنگری پرداخت. برخی قوانین مهم اقتصادی و تجاری در دوره حکمرانی امپراتوران قدرتمند چینی به تصویب رسید که اثرات آنها را در اقتصاد مهم میتوان مشاهده کرد.