در ابتدا باید گفت که نمیتوان بازارسرمایه را در دورههای مختلف ریاست جمهوری مقایسه کرد چون این بازار حداقل در دولت خاتمی و بخش زیادی از دولت احمدی نژاد، بازاری نبود که عامه مردم به آن توجه داشته باشند. هرچند افرادی که آن زمان در بازار حضور داشتند، Gain های خوبی میگرفتند اما درمجموع قوانین و مقررات به پختگی شرایط فعلی نبود و بازار هم پختگی لازم را نداشت. بنابراین نمیتوان مقایسه کرد، از نظر حجمی که اصلا قابل مقایسه نیست ضمن آنکه در حال حاضر تکنولوژی هم با آن زمان فرق کرده است.
موضوع قابل اهمیت این است که باید دید در هر کدام از دولتها تفکری که نسبت به بازارهای مختلف وجود داشت، چگونه بوده است. در زمان خاتمی فضای خاصی داشتیم و در یک سری از سالها درآمد ۸ دلاری بشکه نفت را داشتیم ولی به خاطر نظمی که در شرایط اقتصادی وجود داشت، تحریم نبودن و رشد اقتصادی خوبی که در آن سالها وجود داشت، اکثر بازارهایی که به رشد اقتصادی وابسته بودند Gain های خوبی داشتند. در این میان اما بازار ملک، جزو بازارهایی بود که نوسان داشت و روز به روز شرایط سخت میشد. در آن سالها طلا به عنوان بازار سرمایهای شناخته نمیشد، اتفاقا در زمان خاتمی به ویژه از اوایل ۸۰ تا ۸۴ یک سری از تفکراتی که در بحثهای بازارهای سرمایهای وجود داشت، عوض شده بود یعنی مثلا در دوره هاشمی رفسنجانی بازارهایی مثل خودرو یک بازار سرمایهای بود. در زمان خاتمی شرایط عوض شد و در زمان احمدی نژاد هم خودرو کاملا از کالای سرمایهای که بود خارج شد. بنابراین در شرایطی که رشد اقتصادی وجود داشته باشد، یک سری کالاهایی مثل املاک، طلا و بورس میتواند رونقهای خاص خود را داشته باشد ولی کالاهایی که سرمایهای نیستند، به عنوان کالای مصرفی که استهلاک میخورد و مردم بابت نیازشان میگیرند، دیده میشود.
نکته دیگری که در دوره خاتمی بهویژه دوره دوم آن با آن مواجه بودیم، نظمی بود که در شرایط اقتصادی وجود داشت در کنار رشد اقتصادی خوبی که موجود بود. ضمن آنکه تفکر علمی هم در بازارها می دیدیم که این هم نکته خوبی بود و از دل آن صندوق توسعه ملی تأسیس شد تا بتوانیم در سالهایی که درآمد نفتی خوبی داریم برای سالهایی که درآمد پایینی داریم، پس انداز داشته باشیم تا برای توسعه و عمران کشور استفاده کنیم.
از اواخر آن دوره تفکر در فضای اقتصادی کشور تغییر پیدا کرد، سال ۸۴ قوانین و مقررات سازمان بورس عوض شد و یک سری ابزارهای جدید شکل گرفت که نتایج آن از سالهای ۹۳ به بعد در بازار دیده میشود.
همچنین در سال ۸۶ یکی از بالاترین رشدهای مسکنی را داشتیم که فشار زیادی را به خانوادهها وارد کرد. ضمن آنکه سال ۹۰ هم با تورمهای دلاری مواجه شدیم. گفتنی است از سال ۸۱ که تک نرخی شدن ارز داشتیم تا سال ۹۰ هیچ رشدی در بازار ارز تجربه نکردیم و میتوان گفت به نحوی سرکوب ارزی داشتیم، این سرکوب تأثیر خود را در شرکتهای تولیدی که در بازارسرمایه حضور داشتند، گذاشت چون شرکتهای جذابی نبودند و همچنین به خاطر تورمها هزینههایشان هم افزایش پیدا میکرد. ضمن آنکه از سوی دیگر کالاهای خارجی که وارد کشور میشد، قدرت رقابتی را از شرکتهای تولیدی در بازار سرمایه میگرفت. از سال ۹۰،۹۱ بازار سرمایه رونقی را تجربه کرد اما رونق واقعی اقتصادی نبود و بیشتر بر اساس شرایط ارزی بود. از سال ۹۲ تا ۹۶ ما بازار رکودی خاص را داشتیم و یکی از دلایل آن برمیگشت به این موضوع که در سال ۸۶ رشد شدید بازار ملک را داشتیم. درمجموع معمولا دولتهای اول هر کدام از رؤسای جمهور سرکوب ارزی بوده و دولتهای دومشان، دولتهایی بوده که مجبور شدند با واقعیتهای جامعه کنار بیایند. بنابراین دوره اولشان معمولاً بازارهای راکدی داشتیم و دورههای دوم آنها بهخاطر افزایش نرخها مخصوصا از جانب ارز، بازارها رشدهای خاصی داشتند.
- حمید یاری - اقتصاددان