به گزارش صدای بورس،با اعلام خبر تولد او بار دیگر به انقلاب ایران و پس از آن بحران گروگان گیری ۴۴۴ روزه کارکنان سفارت آمریکا در تهران به عنوان مهمترین چالشهای دوران ریاست جمهوری کارتر اشاره میشود.
زیرا نمی توان از کارتر گفت و به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و ناکام ماندن رییس جمهوری وقت آمریکا در حل بحران گروگانها و آزادی آنها قبل از آن که مبارزات انتخاباتی را واگذار کند، نپرداخت و این که درست در روزی که رقیب جمهوریخواه او – رونالد ریگان- سوگند یاد میکرد گروگانها آزاد شدند تا حسرتی دایمی بر دل کارتر بماند و بازماندن از انتخاب دوباره را ناشی از این موضوع بداند.
جیمی کارتر اکنون ۱۰۰ سال دارد و با این که سرطان در خانواده او موروثی است و پدر، مادر، دو خواهر و برادر کوچکتر همه از این بیماری درگذشتهاند روحیه خود را حفظ کرده و میگوید: «من با اعضای درگذشته خانوادهام یک تفاوت مهم دارم و همان برگ برنده من در جدال با مرگ است: این که آنان بسیار سیگار میکشیدند ولی من سیگار نمیکشم!»
او که یکی از ۴ رییس جمهوری پیشینِ در قید حیات ایالات متحده به حساب میآید از دی ماه ۱۳۵۵ تا دی ماه ۱۳۵۹ خورشیدی به عنوان سی و نهمین رییس جمهوری آمریکا در کاخ سفید بود و در تمام این چهار سال ذهن او را بیش از هر موضوع دیگری مباحث مربوط به ایران به خود اختصاص داد و درست نیمی از دوران ریاست جمهوری او با دو سال آخر حکومت شاه و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ مقارن بود و دو سال بعد با سال های پس از سقوط شاه و با جمهوری اسلامی همزمان شد.
شاه دلِ خوشی از دموکراتها نداشت و دو شعار محوری جیمی کارتر در مبارزات انتخاباتی و در رقابت با جرالد فورد او را عمیقا نگران ساخته بود و این نکته از خلال خاطرات امیر اسدالله علم کاملا هویداست. تاکید اول کارتر بر رعایت حقوق بشر بود و دومی «انتقاد از فروش بی رویه سلاح به کشورهای دیکتاتوری» و شاه، خود را مخاطب هر دو احساس میکرد هر چند در گفت و گوهای خصوصی با عَلَم و از خاطرات وزیر دربار مشهود است که میکوشد سخنان کارتر در مقام کاندیدا را را جدی نینگارد و با تعبیر تحقیر آمیز «بادام زمینی فروش» از او یاد میکند.
کارتر در یکی از نطقهای پیش از ریاست جمهوری گفته بود:«چگونه میتوانیم هم قهرمان صلح باشیم و هم فروشنده عمده تسلیحات؟» این پرسشی روشنفکرانه بود و فراتر ازموضوعاتی که سیاستمداران به آنها می پرداختند.
درمراسم تحلیف خود در ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷ (۹ دی ۱۳۵۵ خورشیدی) نیز تصریح کرده بود:« اخلاق، ایجاب میکند که برای جوامعی ارجحیت قایل شویم که در رعایت حقوق بشر با ما سهیم هستند.»
تاخیر در معرفی سفیر جدید شاه را نگران کرد. از آذر ۵۵ ریچارد هلمز رفته بود و در خرداد ۵۶ ویلیام سولیوان به عنوان سفیر جدید معرفی شد و اطمینان داد کارتر روابط را عمیقتر می کندو شاه، ۲۲ آبان همان سال تهران را به مقصد واشینگتن ترک کرد و این حدس دشوار نیست که هرگز تصور نمی کرد دوازدهمین سفر رسمی او به آمریکا واپسین سفر رسمی او باشد.
۲۴و ۲۵ آبان ۱۳۵۶ در حالی میهمان کارتر بود که در روز استقبال، بزرگ ترین تظاهرات ضد شاه بیرون کاخ سفید برپا شد و هنگامی که پلیس دخالت کرد و با شلیک گازهای اشک آور درصدد پراکنده کردن آنان برآمد، بادی شدید هم وزیدن گرفت و کارتر و همسرش (روزالین) و شاه و همسرش(فرح) نیز از گازهای اشک آور درامان نماندند و یک رسوایی درمیزبانی شکل گرفت.
کارتر در کتاب خاطرات خود از آن هنگام به عنوان «لحظهای به یاد ماندنی» یاد کرد و روزالین هم آن را«رویدادی فراموش ناشدنی» خوانده است.
کارتر در ملاقات و مذاکره با شاه بیشتر درباره قیمت نفت، خرید سلاح، نیروگاه اتمی، اعراب و اسراییل و نفوذ شوروی در کشورهای دیگر و نقش ایران گفت و گو کرد و برای این که خاطره آن اتفاق در میزبانی و نگرانی های شاه از تاکید بر حقوق بشر را بزداید، پذیرفت در اولین زمان ممکن به تهران سفر کند و کمتر از دو ماه بعد و شب ژانویه به ایران آمد در حالی که معمولا هیچ رییس جمهوری آمریکا تعطیلات ژانویه را به سفر رسمی به خارج از کشور اختصاص نمیدهد.
دهم دی ماه ۱۳۵۶ کارتر میهمان شاه بود و به جای انتقادات غیر مستقیم قبلی چنان به ستایش محمدرضا پهلوی پرداخت که شاه از آن پس خود را بیشتر از همیشه پشتگرم به آمریکا احساس کرد.
سی و نهمین رییس جمهوری آمریکا در کاخ نیاوران گفت: «ایران، مرهون شایستگی شاه در اداره امور کشور است.او توانسته ایران را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط دنیا درآورد.این تجلیلی است از شما اعلی حضرت و رهبری شما و احترام و ستایش عمیقی که ملت به شما دارد. نظر ما در مسایل مربوط به امنیت نظامی متقابل با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم.»
شاید سرمستی استظهار به همین حمایت بود که شاه را به احمقانه ترین اقدام همه عمر سیاسی خود سوق داد و با اصرار بر درج مقاله ای اهانتبار به امام خمینی در روزنامه اطلاعات که در تاریخ مطبوعات ایران بیسابقه بود به دست خود آتشی را روشن کرد که لهیب آن کل سلطنت را سوزاند. از ۱۰ دی ۵۶ که کارتر میهمان شاه بود تا ۱۹ دی ۵۶ که قم کانون اعتراض شد تنها ۹ روز فاصله است وبعد از آن شعله های انقلاب مدام بر افروختهتر شد.
همه امید شاه به دخالت آمریکایی ها بود اما از سفر ژنرال هویزر در دی ماه ۵۷ نیز آبی برای او گرم نشد و در حالی به گزینه بختیار تن داد که دیر شده بود و چه بسا اگر این سیاست را در دی ماه ۵۶ به کار میبست نتیجه میداد اما دی ماه ۵۷ دیر شده بود. خیلی دیر و بختیار دُن کیشوتوار درصدد مقابله با توفانی برآمد که همه ایران را فراگرفته بود.
انقلاب، پیروز و حکومت سلطنتی سرنگون شد اما دولت انقلابی روابط خود را با ایالات متحده قطع نکرد و اشغال کنندگان اولیه سفارت آمریکا را هم از ساختمان تهران و کنسولگری تبریز بیرون راند. سفیر اما رفته بود و کارتر در قبال جمهوری اسلامی سیاست صریحی نداشت و بیشتر در شوک سقوط شاه به سر میبرد و از فرصت استثنایی دیدار با هیات اعزامی ایران در حاشیه جشن های انقلاب الجزایر نیز بهره نبردند.
مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دکتر چمران با زیبگنیو برژه ژینسکی (در ایران با تلفظ برژینسکی) مشاور امنیت ملی آمریکا ملاقات کردند اما واشینگتن به جای پیگیری خواستهای هیاتهای ایرانی باپذیرش شاه عملا دست دولت موقت را بست و رسانههای وقت ایران که بیشتر متاثر از افکار چپ بودند گفتمان ضد آمریکایی شدیدی را در سطح جامعه مطرح کردند که به اشغال سفارت آمریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام انجامید.
از این پس ۴۴۴ روز پایانی دوره ۴ ساله ریاست جمهوری کارتر نیز با موضوع گروگانگیری گذشت.
کارتر که در دی ماه ۵۶ شاه را آن گونه ستوده و دیدگاه وی را به خود نزدیکتر از دیگران توصیف کرده بود، در دی ماه ۵۷ و تنها پس از یک سال از پذیرش شاه سرباز زده و تنها هنگامی حاضر به پذیرش او شد که ۹ ماه آوارگی و تحقیر را تحمل کرده و در کشورهای مختلف از مصر و مغرب یا مراکش در آفریقا تا پاناما و مکزیک در قاره آمریکا سرگردان بود و با نام مستعار به یک بیمارستان ویژه بیماران روانی در نیویورک انتقال یافت و برای کارتر بدیُمنی داشت و مشکل پشت مشکل به بار میآورد.
بعد از آن هم از ماجرای طبس و اعلام قطع رابطه با ایران طرفی نبست و کابوس ایران تا لحظه آخر او را رها نکرد.
با این حال در همان سال ۵۹ کسانی چون ابراهیم یزدی و محمد منتظری در مجلس اول شورای اسلامی هشدار میدادند با کارتر به توافق برسیم تا او دوباره رییس جمهور شود و این بهتر است تا این که به خاطر این بحران در رقابت با جمهوریخواهان شکست بخورد. گفتمان مسلط چپ اما این نگاه را به سخره میگرفت و تفاوتی بین جناحهای مختلف آمریکا قایل نبود و قصد داشت ضرب شست محکمی به کارتر نشان دهد.
آن قدر نام جیمی کارتر با موضوع ایران و گروگانها و شاه و پناهندگی و اخراج او گره خورده که دیدگاههای بهنسبت مثبت او در قبال فلسطینیها و شماتت اسراییل و نقش های میانجیگرانه ای که ایفا کرده تحتالشعاع قرار میگیرد. تا جایی که برخی معتقدند در کتابی که درباره مناقشه فلسطین نوشته بیش از هر مقام سابق غربی دیگر از حقوق فلسطینیها دفاع کرده و گفته میشود بخشی از افکار اوباما هم متاثر از اندیشههای اوست.
در واقع کارتر بعد از ریاست جمهوری کوشیده خود را به روشنفکران نزدیک کند و با این که در جاهای مختلف دنیا نقش میانجیگرانه ایفا کرده و حتی در انتخابات ونزوئلا به عنوان ناظر حضور یافت و جالب این که از رییس جمهوری اسبق ایران نیز دعوت شده بود و گویا با ملاحظه مواجه نشدن با کارتر این سفر صورت نگرفت. (کارتر پیشتر در انتخبات نیکاراگوآ نیز چنین نقشی ایفا کرده بود)
این افسوس برای کارتر همواره باقی ماند که در موضوع اختلافات ایران و آمریکا در تمام این سال ها هیچگاه نتوانست وارد شود چون در دوران ریاست جمهوری خود یک طرف دعوا و با تصمیماتی چون اعمال تحریم و اعلام وضعیت فوقالعاده و عملیات طبس و قطع رابطه شروع کننده ماجرا بوده است.
سیونهمین رییس جمهوری ایالات متحده البته همچنان در ۹۰ سالگی در قید حیات است و امید دارد بر سرطان پانکراس غلبه کند.
منبع:تابناک