از ابتدای امسال با وجود رکود در بازارهای طلا، ارز و مسکن، بازار سرمایه با افزایش سهامداران روبهرو بود، به طوری که در زمان تهیه این مصاحبه شاخص کل از مرز ۳۰۰ هزار واحد هم گذر کرده بود. البته بازار سرمایه همچنان نیاز به فرهنگسازی و تسهیل در پذیرش سهامداران دارد تا بتواند همتای بورسهای جهانی پیش رود. یکی از پیشکسوتان عرصههای مدیریتی شرکتهای بورسی براین باور است بازار سرمایه ایران به فرهنگسازی و آگاهی بخشی در زمینه سرمایهگذاری نیاز دارد و باید به گونهای باشد که افرادی با دید بلند مدت در این بازار ورود کنند و با خرید سهام شرکتهای نه چندان ارزنده و با تبلیغات نادرست به صورت هیجانی عمل نکنند. وی که از جمله منتقدان اقتصاد و بازار سرمایه به شمار میرود، معتقد است که برای پیشبرد توسعه اقتصادی باید مدیران پذیرای انتقادات سازنده وارائه راهکارها باشند، تا بتوان بخشی از مشکلات را سامان داد.
محمد رضا حیدری ملایر از مدیران باسابقهای است که مدیرعاملی هلدینگهایی همچون شستا، هلدینگ سیمانی فارس و خوزستان، سیمان تهران، گروه توسعه ملی، شرکت پاکسان، سیمان کرمان،ریاست هیأت مدیره کانون نهادهای سرمایهگذاری، عضویت در هیأت پذیرش بورس - فرابورس و غیره را در کارنامه کاری خود دارد. فرصتی پیش آمد تا پای صحبت این مدیر باسابقه و پیشکسوت بنشینیم و از دیدگاهها و راهکارهای وی برای بهبود وتداوم روند توسعه بازار سرمایه آگاه شویم.
با توجه به گذشتن شاخص کل از مرز ۳۰۰ هزار واحد، این روند را چگونه ارزیابی میکنید و تا چه زمانی رشد ادامه دارد؟
همانطور که در سال گذشته هم به برخی جراید گفته ام، در سال ۹۱ و ۹۲ هم چنین اتفاقی افتاده به عبارتی زمانی که پایه ارزی کشور ۷۰ درصد تقلیل مییابد، از آن سو ارزش جایگزینی هم بهم میخورد. برای مثال شرکتی که با ارز ۱۰۰۰ تومان خریداری شده و اکنون نرخ ارز ۳۰۰۰ تومان شده است، آیا هزینه بهروزرسانی تجهیزات و ارزش آن نباید تغییر و افزایش یابد؟ در عین حال تجربه نشان داده زمانی که پول ملی ضعیف میشود باید رشد ملی اتفاق بیفتد، تا مجددا پول ملی تقویت شود. اما این اقدام تنها با حرف امکانپذیر نیست. از سویی باید قیمت ارزش پول را با تولید و ارزش افزوده پر کرد، که قطعا این مسئله زمانبر خواهد بود.
با این شرایط، سودآوری شرکتهای تولیدی در چه وضعیتی قرار دارد؟
با توجه به افزایش نرخ ارز، شرکتهای تولیدی هم طبق قانون باید کالایشان را با ۱۵ درصد سود بفروشند. در خوشبینانهترین پیشبینی اگر کارخانهها بتوانند تولید خود را بفروشند، سود آوری بیشتری را نسبت به سال قبل رقم میزنند. به عبارتی زمانی که ارزش جایگزینی بالا برود در مقابل پول بیشتری وجود دارد و از طرفی، قیمت کالاها افزایش مییابد با این روند آیا قیمت کارخانه میتواند افزایش نیابد؟ یا به عبارتی ارزش جایگزینی کارخانجات
تغییری نکند؟
با این حال، آن طور که باید شاهد افزایش میزان تولید و رونق کارخانهها نیستیم، علت چیست؟
یکی از علتها این است که با اعمال تحریمها ورود کالا با مشکلاتی روبهرو شده است، چرا که اکثریت شرکتهای تولیدی ما بخشی از مواد اولیه شان را از خارج وارد میکنند. از طرفی بخشی از مشکلات اقتصاد ما این است که اقتصاد را با سیاست آمیخته ایم، زمانی که حجم اقتصاد کاهش مییابد قیمتها باید با یکدیگر متعادل شوند و در اقتصاد سالم، کالاها باید با قیمت خرید و فروش واقعی خودشان در نظر گرفته شوند، تا اقتصاد متعادل و سالم شود.
ارزیابی خود را در مورد بورس ایران و بورسهای بزرگ دنیا بگویید.
از آنجایی که سال ۵۳ کارآموزیام را در بورس لندن گذراندهام، برای مقایسه باید بگویم، در تمام اقتصادهای تثبیت شده، تمام ارکان نظام باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند. در عین حال که ما اشتباهاتی اقتصادی را تاکنون کردهایم و البته به لحاظ ملاحظات سیاسی به آنها (اشتباهات) ادامه هم داده ایم. هرچند سقوطها (شاخص در پایینترین مقدار قرار گیرد) در بورسهای دنیا وجود دارد، اما چنین صعودهایی (شاخص در سطح زیاد) را در بورسهای دنیا شاهد نبودهایم. چرا که اقتصاد امکان سقوطهایی را دارد که میتواند به دلایل مختلفی از جمله مشکل انرژی، آب و هوایی و با نفت پیش آید. همانطور که چند سال قبل رکود بزرگی در بخش مسکن آمریکا رخ داد و به تمام دنیا هم سرایت کرد که سقوطی بیسابقه بود. از سویی یکی دیگر از مسائل این است که عرضه شرکتهای سرمایهگذاری دارای قیمت کف هستند و زمانی که قیمتها نزدیک به قیمت کف میشوند، عرضه صورت میگیرد و قیمتها کاهش مییابد. در حالی که بزرگترین بازار شناسان معتقدند در زمان رکود باید سهم خریداری شود. اما در کشور ما شرکتهای سرمایهگذاری در زمان رکود بعضأ سهام عرضه میکنند که این فاجعهای برای بازار سرمایه ماست.
بر این اساس، مدیران اقتصادی چه مواردی را باید مورد توجه قرار دهند؟
باید در اینجا به نکتهای اشاره کنم حدود ۱۲ سال پیش تقریبا ۲۰۰ میلیارد یورو ذخیره ارزی داشتیم و در آن زمان قیمت سهام چند شرکت بزرگ بینالمللی همچون بایر و هوخست به شدت افت کرده بود. بنده به دولت وقت پیشنهاد خرید سهم شرکتهای مذکوررا دادم، اما این کار انجام نشد. در حالی که با خرید سهام شرکتهای مذکور میتوانستیم سهامدار عمده آنها شویم. همچنین باید در نظر داشت که قدرت ریسک با دانش باید همراه باشد و از طرفی باید تدبیر، تفکر انتقاد پذیری در بین مدیران وجود داشته باشد تا بازار سرمایه و اقتصاد رونق یابد.
درباره سفته بازان و ایجاد حباب در بازار چه نظری دارید؟
با وجودی که در حال حاضر بورس دارای مدیریت سالم و دلسوزی است اما در عین حال باید کل بدنه بورس نظری کاملا اقتصادی و کارشناسانه به بازار و شرکتها داشته باشند و بعضا از نظرهای محافظه کارانه و بوروکراسیگرانه دوری کنند. همچنین باید شرکتهای سرمایهگذاری واقعی در اختیار داشته باشیم تا بورس تعادل بهتری پیدا کند. البته در شرایط کنونی، در حال کار روی طرحی در راستای بهبود و نجات بازار سرمایه هستم تا بعد از تکمیل جهت ملاحظه و احیانا اقدام برای تصمیم گیران نظام در این زمینه ارسال کنیم. از طرفی به نظر بنده، اهرمهای نظارتی باید برای موارد خلاف قانون به کار گرفته شود نه برای تنظیم بازار. همچنین باید تنظیم بازار توسط سهامداران واقعی انجام شود. در عین حال که شرکت مادر سرمایهگذاری در بورس میتواند نجات دهنده اقتصاد باشد. از چنین شرکتهای قدیمی سرمایهگذاری میتوانم به شرکت سرمایهگذاری ملی ایران اشاره کنم که سال ۵۴ تأسیس شد و بنده هم با توجه به تجربهای که در بورس لندن داشتم به عنوان خزانه دار در شرکت مذکور مشغول به کار شدم. این در حالی است که شرکت در زمان تأسیس یک میلیارد تومان سرمایه داشت که میتوان با سرمایه آن زمان بانک ملی یعنی ۱۰۰ میلیون تومان، مقایسه کرد. البته در ادامه و بر اساس قانون گسترش مالکیت، شرکت سرمایهگذاری ملی تنظیم کننده بازار سرمایه شد؛ چرا که در آن زمان استراتژیها علمی بودند و با تفکر و تعقل صورت میگرفت. این شرکت براساس قانون مذکور یک درصد سهام، شرکتهای سهامی عام را خرید تا سهام خود را به مردم عرضه کند. یعنی مردم با خرید سهام شرکت سرمایهگذاری ملی ایران در اصل سهامدار ۱۴۹ شرکت میشدند و هیچگاه به علت دریافت سود متوسط این شرکتها از طریق شرکت سرمایهگذاری ملی ایران متضرر نمی شدند و همیشه از بازده مثبت و منطقی بر خوردار بودند. در حالی که اکنون شاهد سفتهسازی و حباب در بازار سرمایه هستیم؛ سفته بازان به آسانی در بازار دخالت دارند و با تبلیغات سوء، سهام شرکتهایی که دارای حجم کوچک اقتصادی هستند را به فروش میرسانند، اما راهکار بورس برای مقابله با این مسئله چیست؟ به نظر بنده، باید شرکت سرمایهگذاری قوی وجود داشته باشد تا به عنوان یک ابزار کنترلی قوی عمل کند.
چه راهکاری برای جلوگیری از سفته بازی ارائه میدهید؟
باید یادآور شوم که مدیران بزرگترین شرکتها ی سرمایهگذاری به بازار سرمایه آشنا نیستند و از سویی حساسیتی روی قیمت سهامشان ندارند. یک مدیر باید از آخرین قیمت سهم شرکت خود آگاهی داشته باشد به طوری که با کاهش و افزایش بیرویه قیمت، به دنبال علتش بگردد. من از تک تک مدیران بازار سرمایه به خصوص رئیس سازمان بورس بسیار سپاسگزارم که دلسوزانه در حال فعالیت هستند، اما مشکلی است که ابزار مناسب در اختیار ندارند. از آن سو با وجود سامانه کدال و اطلاعات مربوط به گزارشات مالی که در این سامانه آورده میشود همچنان افراد ناآگاهانه اقدام به خرید و فروش میکنند در حالی که کنترل این مسئله میتواند توسط شرکتهای سرمایهگذاری امکان پذیر شود. در عین حال که بزرگترین معضل ما انتصاب مدیران این شرکتهاست، باید در انتصابها بیشتر دقت شود همچنین تاکید میکنم که اولین مورد انتصاب مدیران با تجربه با کفایت و پاکدست است. در ضمن باید دانش عمومی بالا برود تا به دنبال آن خلافها کاهش یابد، چرا که انجام خلافها بیشتر براساس بیاطلاعی صورت میگیرد. در گذشته مدیران در سیستم بانکی بدون در نظر گرفتن حجم اعتباری یک مشتری به وی اعتبار داده و ضمن سوخت منابع بانکی لطمه شدیدی نیز به بازارهای معاملاتی و بازرگانی کشور وارد نمودهاند که باید این اتفاقات تکرار نشود. همچنین به پول مردم در نظام بانکی بهعنوان خزانه دولت و یا منابعی برای امور خیریه و مساعدتهای مالی نگاه کرده نشود که این عمل بدترین ضربه به اقتصاد کشور است. زیرا منابع بانکی باید بهصورت امانت حفظ و به وامهای به شدت مطمئن به بازگشت بر اساس معیارهای علمی تبدیل شود از طرفی مدیران نظام اقتصادی باید پذیرای انتقادهای سازنده باشند و راهکارهای درست را به کار برند تا رونق اقتصادی اتفاق افتد.
از طرف دیگر بهعلت بیاطلاعی از اثرات مخرب اعلامهای ریز و درشت بعضا خالی از حجم ریالی اعلام شده در اختلاسها از سوی سازمانهای ناظر، کشور ما را بر خلاف واقعیت، کشوری انباشته از سؤاستفاده مالی و اختلاس نشان میدهد. مثلا با تیترهای بزرگ در کل جراید و رسانهها شاهد اعلام اختلاس هستیم و بعضا محاکمه بعضی آنها که این عمل خود از تحریمهای آمریکا برای بیاعتبار کردن اقتصاد کشور و بیاعتمادی مردم به مراتب کوبندهتر است. البته باید با اینگونه جرمها که در تمام دنیا اتفاق میافتد بدون قیل و قال و جناح گرایی برخورد کرد و مطمئن باشیم که برخورد افشاگرانه آن به نفع نظام سیاسی و اقتصادی
نخواهد بود.
چرا حضور استارتآپها در فرابورس کمرنگ است. از طرفی نهادهای بازار سرمایه چه اقدامی برای بهبود این مسئله باید انجام دهند؟
از آنجایی که بنده حدود ۶ سال از اعضای هیأت پذیرش بورس و فرابورس بودهام، باید اشاره کنم که پذیرش در بورس، محدودیتها و ریسکهایی به همراه دارد. البته ناگفته نماند که همچنان برخی از مدیران از مزیتهای بازار سرمایه آگاهی ندارند. از طرفی باید نظارت ویژهای روی استارتآپها باشد. اما به نظر بنده، همانطور که طی این سالها استارتآپها در حوزه آی تی وارد بازار سرمایه شده اند، در سالهای آینده هم شاهد حضور سایر استارتآپها در حوزههای مختلف خواهیم بود چرا که حضور در این بازار میتواند سودمند باشد؛ البته این موارد باید از طریق بازار سرمایه اگاهی رسانی شود و مدیران مطلع شوند. همچنین از جمله مزایای حضور در بازار سرمایه، میتوان به این موارد اشاره داشت.
معافیت مالیاتی دارد، زمانی که عضو بورس باشند به آسانی در مناقصات بینالمللی میتوانند شرکت کنند. از طرفی با ارائه صورتهای مالی شفاف، میتوانند اعتبار شرکت و اطمینان سهامداران را افزایش دهند و در عین حال که با ابزارهای مالی بورس میتوانند افزایش سرمایه دهند. البته برای اینکه در بازار رقابت بتوانند بمانند و فعالیت کنند میتوانند با فروش بخشی از سهام شان منابع توسعهای بیشتری را در اختیار بگیرند و طرحها و پروژههای جدیدی تعریف کنند. در همین جا به مدیران بورس و فرابورس توصیه میکنم که شرکتهای مختلف را شناسایی کنند و به مدیران شرکتها در باره این منافع آگاهی دهند چرا که حضور در بازار سرمایه منافع مالی، بینالمللی و اعتباری برای شرکتها (استارتآپها) به همراه دارد.
درباره رنگ بندی بازار پایه فرابورس چه نظری دارید؟
همانطور که افزایش نرخ ارز روی داد، به نظر بنده بهتر است نرخهای هر کدام از رنگ بندیها را افزایش داده و به عبارتی توصیه میکنم نرخ پایه افزایش یابد.
تأمین مالی با استفاده از ابزارهای مالی از طریق بازار سرمایه آن طور که باید در میان شرکتها جا نیفتاده، علت چیست؟
باید مدیران درباره انواع ابزار مالی آگاهی داشته باشند اما برخی مدیران از این ابرازها بیاطلاع هستند. در حالی که استفاده از این ابزارها میتواند نرخهای کمتری را به دنبال داشته باشد و از سویی این مسئله ناشی از نا آشنا بودن مدیران به این ابزارهاست. در همین راستا باید سازمان بورس سمینارهایی را برگزار و مزایای استفاده از ابزارهای مالی را برای مدیران تشریح کند. از طرفی باید مدیران شرکتها دارای تجربه کافی در بازار سرمایه و مدرک منطبق باشند تا بهتر بتوانند از این ابزارها بهره ببرند.
اخیرا با رشد شاخص، سهامداران حقیقی بیشتر به بورس ورود کردهاند، علت این امر مربوط به رکود در بازارهای موازی مثل ارز، طلا و مسکن بوده است؟
به نظر بنده حقیقیها بیشتر به بازار سرمایه روی آوردهاند و یکی از علتها رکود در بازار ارز، طلا و مسکن بوده است. البته برخی از آنها دارای لیدر هستند که روی برخی از سهامها تاثیر میگذارند و به گونهای است که کوتاه مدت و هیجانی عمل میکنند و سهام شرکتهایی که از لحاظ مالی ضعیف هستند را خریداری میکنند؛ در حالی که باید با این افراد برخورد شود، اما در این میان افراد مثبتی هم هستند که با چشم انداز بلند مدت وارد بازار میشوند.
چه راهکاری برای بهبود این اقدامات نادرست از جمله خرید سهام شرکتهای نه چندان ارزنده، هیجانی عمل کردن و تبلیغات کانالهای تلگرامی و موارد دیگر دارید؟
اگرچه کانالهای تلگرامی در فضای مجازی باعث شده تا به هیجانی شدن بازار دامن زده شود؛ اما باید سازمان بورس هم با آگاهی دادن به مردم در این مورد و همچنین در مورد سفته بازان، سهامداران را از این مسائل مطلع کند. حتی میتواند از افراد پیشکسوت بخواهد تا سهامداران را راهنمایی کنند که به مواردی همچون در آمد شرکتها و مقادیر p/e شرکتها توجه کنند و بدون داشتن اطلاعات درست وارد بورس نشوند.
بازار سرمایه چگونه میتواند در جذب نقدینگی سرگردان نقش داشته باشد؟
باید به نکتهای اشاره کنم زمانی که بانکها بهره میدهند در واقع «شبه پول» ایجاد میکنند، البته بماند که زمانی افتخارمان این بود که بانکها بهره بیشتری بدهند (حتی بیش از ۲۰ درصد)، در حالی که این مسئله را باید از مشکلات نظام اقتصادی کشور دانست.
از طرفی باید بدانیم که انتشار اسکناس باعث میشود تا قدرت خرید کاهش یابد، اما با این حال اسکناس منتشر کرده ایم در حالی که روندی را بر تنظیم این نقدینگی در نظر نگرفته ایم. هر چند در یک سال گذشته رئیس بانک مرکزی به خوبی توانست بازار را کنترل کند، اما همچنان نیاز است این نقدینگی به سمت سرمایهگذاری دربخش تولید برود و راهکار این است که افزایش سرمایه شرکتها صورت گیرد. از طرفی سهامداران جدید سهام شرکتها را خریداری کنند و با افزایش منابع، این نقدینگی در بخش توسعه و تولید به کار گرفته شود. به نظر تنها راه نجات پولهای سرگردان این است که شرکتها به منظور توسعه و پایداری فعالیت شان، افزایش سرمایه را در دستورکار خود قرار دهند و مردم به جای خرید سهام شرکتهایی که ارزنده نیستند، به سمت سهام شرکتهای تولیدی روی بیاورند و از این طریق تورم و حبابسازی هم کاهش مییابد.
چرا بازدهی خرید و فروش سهام فرابورسی بیشتر است؟
براساس آنچه که مسئولان فرابورس هم اعلام کردهاند فرابورس روی قیمتهایی که در بازار الف وب آورده میشود، دخالت ندارد و تنها فرابورس عمل پذیرش را انجام میدهد؛ از این رو ممکن است در برخی مواقع این قیمتها در سایر بازارها بالاتر رود؛ اما با این وجود، انتظار بازدهی شرکتهای فرابورسی را بیشتر از این مقدار ندارم. از طرفی خریداران سهام در این بازار باید بررسی بیشتری انجام دهند.
چرا سرمایهگذاران خارجی کمتر در بازار سرمایه ایران ورود میکنند؟
به دلیل تحریمهایی که اعمال شده است حضور سرمایهگذاران کمرنگ است.
درباره ورود رمز ارزها (بیت کوین) در بازار سرمایه ایران چه نظری دارید؟
به جای این رمز ارزها، بهتر است کارتهای بینالمللی مثل ویزا کارت و غیره برای معاملات بینالمللی فعال شود چرا که میتواند نقش موثر در رونق اقتصاد ایفا کند.
باتوجه به اعلام رسمی مسئولان بورسی بیش از ۱۰ میلیون کد سهامداری ثبت شده اما در بهترین حالت حدود ۵ درصد این رقم فعال است، علت این امر را چگونه تحلیل میکنید؟
علت صدور ۱۰ میلیون کد بورسی بیشتر شامل فراز و نشیبهای بورس و اشتیاق مردم برای بدست آوردن درآمد آسان بوده است. به طوری که بیشتر طبقه متوسط وکارمندان اقدام به گرفتن کد بورسی کردهاند و با خرید مقدارکمی سهم و فروش آن به علت تورمهای بعدی و کاهش درآمد نقدی و بالا رفتن هزینهها عموما چیزی از درآمدشان باقی نمانده تا آن را سرمایهگذاری یا پسانداز کنند؛ بنابراین بهتدریج به نظر بنده در حد پانصد هزار نفر باقی ماندهاند. البته باید همانطور که در حال حاضر سازمان بورس شروع کرده است، آموزش فرهنگ خرید و فروش سهام را از مدارس و دانشگاهها مدنظر قرار داد تا در سالهای آینده و با تثبیت ورونق اقتصادی متقاضیان بورس افزایش یابد.
باتوجه به اینکه نقدینگی از مرز ۲ هزار هزار میلیارد تومان گذشت اما بازارسرمایه باتوجه به رونق رشد شاخص نتواتسته سهم قابل توجهی داشته باشد. دراین باره چه نظری دارید؟
رونق و رکود بورس بستگی به عوامل متعددی دارد که ابدا به بازار سرمایه ارتباط مستقیم ندارد. بورس یک بازار واسطه معاملاتی متاثر از تصمیمات ریز ودرشت اقتصادی شامل مالی و پولی است. بورس باید سازمان ناظری قوی و بستری شفاف برای معاملات باشد که عمده مسئولیت آن به معامله کنندگان مربوط میشود. بورس درحال حاضر کلیه ابزارها را برای جذب و سوق نقدینگی به طرف اماکن تولیدی و خدماتی آماده و ساز وکارهای آن را اعلام داشته است. بنابراین ابدا نمی توان عدم جذب نقدینگی مازاد را متوجه اقدامات سازمان بورس دانست.
برای تغییر رویه مذکور چه تدابیر راهبردی باید اندیشید؟
با پاسخ به سئوال قبلی میتوان دریافت که رویه فعلی ارتباط مستقیم به بازار سرمایه ندارد که بگوییم باید چه تدابیری اندیشید همانطور که در پاسخ سئوالات قبل گفتم. بورس فقط میتواند برای فرهنگسازی وآشنایی مردم به بازار سرمایه فعالیتهایی از قبیل کار در مراکز آموزشی از جمله دبیرستان، دانشگاه، برگزاری سمینارهای مختلف و مهمتر از همه از طریق صدا و سیما نسبت به فرهنگسازی عامه بهصورت روزانه اقدام کند. کاری که حدود پانزده سال قبل روزانه ۱۰ دقیقه قبل از اخبار سراسری در مصاحبه با اینجانب به مدت یک ماه انجام گرفت.
همواره در موارد حساس صعود ورکود بازار، سهامداران حقوقی نقش بیشتری نسبت به حقیقیها داشته اند، نظر شما چیست؟
برای اینکه سهامداران حقیقی که عموما حرفهای شدهاند برای خودشان کار میکنند و تصمیم درست میگیرند و از اینکه فردا زیان کنند به کسی نباید پاسخ دهند. اما اشخاص حقوقی که بیش از ۹۰ درصد آنها دولتی و یا بخشهای عمومی بوده از ترس پاسخگویی و یا بعضا بیاطلاعی، مانع ورود آنها در این شرایط که رکود بهترین موقع خرید و صعود آن بهترین موقع فروش است، میشود؛ این افراد در صعود میترسند امروز بفروشند و فردا افزایش قیمت بیشتری پیدا کند و آنها باید پاسخگو باشند؟! در رکود برعکس این قضیه است. در این صورت حقیقیها برنده اصلی و بازیگر اصلی بورس هستند.
- فرحناز سپهری-خبرنگار
- شماره۳۲۹ هفته نامه اطلاعات بورس-صفحه۱۴
نظر شما