روابط بین چین و خاورمیانه به حدود دوهزار سال میرسد، از زمانی که سلسله «هان» بر این کشور حکومت میکرد. در اوایل، روابط بین چین و سرزمینهای عربی بر پایه تجارت برخی کالاها ازجمله ابریشم، پشم و کاشی بود که از طریق جاده ابریشم انجام میگرفت.
در سالهای ۱۹۵۰ تا اواسط دهه ۱۹۷۰، زمانی مائو تسهتونگ در رأس قدرت چین بود، ارتباط میان این کشور و خاورمیانه محدود بود و تا اوایل دهه ۱۹۷۰، نُه کشور عربی، جمهوری خلق چین را به رسمیت نمیشناختند. با روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ و شروع اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸ در این کشور، روابط میان چین و خاورمیانه بهبود یافت. بهبود روابط با خاورمیانه برای دنگ شیائوپینگ مهم بود، زیرا او برای پیشبرد فرآیند صنعتی شدن کشور به واردات انرژی از منطقه خاورمیانه نیاز داشت. در دهه آتی، روابط تجاری چین با کشورهای منطقه بیشتر و بیشتر شد، به طوری که تا سال ۱۹۹۲، چین روابط دیپلماتیک را با تمام کشورهای خاورمیانه توسعه داد. اما با آغاز قرن بیست و یکم بود که روابط چین و خاورمیانه بهبود چشمگیری یافت. در سال ۲۰۱۶ زمانی که شی جین پینگ، رئیسجمهوری خلق چین، از خاورمیانه بازدید میکرد، طرحی با نام «یک کمربند- یک جاده» مطرح شد. این طرح ارتباطدهنده قارهها و نقاط مختلف جهان است و همچنین زمینه پیشرفت اقتصادی کشورها و مناطق مختلف را در حوزه راه ابریشم فراهم میآورد. چین برای افزایش قدرت اقتصادی خود نیاز به نفت و گاز و دیگر حاملهای انرژی دارد که میخواهد از مناطق خاورمیانه با قیمتی معقول وارد کند. از طرفی کشورهای خاورمیانه نیز برای رشد و توسعه خود به سرمایهگذاری خارجی و تجارت با دیگر کشورها نیاز دارند که چین میتواند به عنوان یک سرمایهگذار بزرگ خارجی، بخش بزرگی از این نقش را در منطقه ایفا کند. پشتوانه این طرح قدرت صنعتی اقتصاد چین و توان سرمایهگذاری آن است که میتواند راهی برای کاهش شکاف زیرساختها بین کشورهای توسعهیافته و کشورهای در حال توسعه و کمک به رشد اقتصادی این کشورها باشد. طرح یک کمربند ـ یک جاده که اکنون با نام «ابتکار کمربند و جاده» معروف است، یک طرح سرمایهگذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۰ کشور جهان و توسعه دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی» است بهطوریکه قارههای آسیا، افریقا و اروپا را با شبکههای تجاری ریلی، زمینی و دریایی به یکدیگر متصل میکند. موقعیت جغرافیایی و استراتژیک کشور ما سبب شده است که ایران به عنوان پل ارتباطی میان کشورهای شرق و غرب و همچنین یک منطقه کلیدی در راه ابریشم به شمار بیاید که نقش مهمی را در اجرایی شدن طرح «یک کمربند ـ یک جاده» بازی میکند. همین موضوع میتواند تأثیرات قابلتوجهی در اقتصاد کشور ما و همچنین رفتار سیاستمداران در روابط دیپلماتیک خود با دیگر کشورها بگذارد. علاوه بر این طرح، در فروردین سال ۱۴۰۰، قرارداد ۲۵ساله همکاری بین ایران و چین امضا شد که در سفر وزیر امور خارجه ایران به پکن در اواخر دیماه، گفته میشود که این قرارداد وارد مرحله اجرا شده است. این قرارداد شامل وعده ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری چینی در ازای فروش نفت با تخفیف زیاد و افزایش همکاریهای امنیتی میشود. قراردادی ۲۵ساله که برخی معتقدند در پی آن معادلات سیاسی خاورمیانه به هم میخورد و برخی دیگر میگویند این قرارداد بخشی از جنگ قدرت میان چین و امریکاست. علاوه بر این، با شروع تهاجم روسیه در اوکراین، همگرایی بیشتری بین چین و کشورهای کلیدی خاورمیانه پدیدار شد. شواهدی از همسویی در رأیگیری سه قطعنامه اخیر سازمان ملل میتوان یافت. در ۲۶ فوریه، شورای امنیت سازمان ملل متحد به قطعنامهای رأی داد که از مسکو میخواست فوراً حمله خود به اوکراین را متوقف کند و تمام نیروها را خارج کند. سه عضو شورای امنیت یعنی چین، هند و امارات متحده عربی رأی ممتنع دادند. در دوم مارس، مجمع عمومی سازمان ملل متحد به طرحی رأی داد که خواستار پایان فوری خصومتها شده بود. در آن رأیگیری، چین، ایران و عراق جزو ۳۵ کشوری بودند که رأی ممتنع دادند. و در ۷ آوریل، مجمع عمومی قطعنامهای را برای تعلیق روسیه از شورای حقوق بشر تصویب کرد. اینبار فهرست طولانیتری از کشورهای خاورمیانه ازجمله مصر، عربستان سعودی، امارات، اردن، قطر، کویت و عراق رأی ممتنع دادند. چین، ایران و سوریه ازجمله کسانی بودند که رأی منفی دادند. در مجموع، آمارهای موجود در سازمان ملل یک حقیقت را آشکار میکند که چین و کشورهای خاورمیانه در مواضع مختلف مشترکات بیشتری پیدا کردهاند.
چین و افغانستان
برای پکن، آشفتگی اخیر در کشورهای همسایه مانند افغانستان و قزاقستان، تمایل این کشور را برای ایجاد روابط پایدار در منطقه تقویت کرده است. این انگیزهها پس از خروج ارتش امریکا از افغانستان پس از ۲۰ سال و همچنین پایان رسمی مأموریت نظامی آنها در عراق قوت گرفته است. چین بدون شک از این فرصت بهدستآمده در جهت گسترش نفوذ خود در کشورهای خاورمیانه نهایت بهره را میبرد و رهبران کشورهای این مناطق نیز از این همکاری استقبال خواهند کرد، زیرا میدانند که چین برخلاف امریکا در سیاست داخلی آنها دخالت نمیکند یا ارتش خود را برای سرنگونی دیکتاتورها اعزام نمیکند.
چین منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی زیادی در افغانستان دارد. در بعد امنیتی، پکن با تهدید گروههای شبهنظامی که در خاک افغانستان فعالیت میکنند، مواجه است. از برجستهترین این گروهها میتوان به جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) که یک سازمان افراطگرای اسلامی است که توسط تندروان اویغور در غرب چین تأسیس شده است، اشاره کرد. طالبان در دیدارهایی که با چین داشته متعهد شده است که هرگز به چنین نیروهایی اجازه نخواهد داد تا دست به اقدامات خرابکارانه علیه چین بزند. در مورد منافع اقتصادی پکن، شرکتهای چینی قراردادهایی را برای استخراج مس از معدن مس عینک و نفت از میادین حوضه آمودریا در استانهای شمالی فاریاب و ساری پل منعقد کردهاند. چین در افغانستان بهویژه به دنبال ذخایر بزرگ لیتیوم است. لیتیوم عنصری اساسی در ساخت باتریهای قابل شارژی است که انرژی همهچیز، از خودروهای برقی گرفته تا گوشیهای هوشمند را تأمین میکنند. اما عدم اطمینان سیاسی مداوم و به رسمیت نشناختن جهانی رژیم طالبان، کار را برای پکن و پروژههایش در افغانستان دشوار کرده است. چین مایل است افغانستان را در طرح یک کمربند و جاده (BRI)، طرح توسعه زیربنایی جهانی خود بگنجاند، پروژهای که اگر طالبان مشروعیت عمومی پیدا کند، اجرای آن آسانتر خواهد شد. تا آنجا که به طالبان افغانستان مربوط میشود، مشروعیت بینالمللی برای تلاشهای آنها برای ساختن یک کشور قابلدوام، یک جامعه سیاسی منسجم و یک اقتصاد کارآمد حیاتی است. اما در حال حاضر نهادهای بینالمللی برای آنها مشروعیت قایل نیستند. از اینرو، طالبان از چین میخواهند که جایگاه آنها را در سطح بینالملل تقویت کند و برای بازسازی فرهنگ ملی در افغانستان کمک کند. چین در ماههای گذشته، چندینبار میزبان وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان بوده که در این نشستها هیأتی از طالبان شرکت کردهاند. انگیزه اصلی چین به نظر، اعطای مشروعیت بیشتر به طالبان در افغانستان است، زیرا پکن احتمالاً از این نشست برای متقاعد کردن وزرای خارجه برای آغاز تعامل رسمی با آنها استفاده کرده است.
شریک یا سلطهجو
همانطور که گفته شد علاقه چین به ارتباط با خاورمیانه چیز جدیدی نیست و مدتهاست که پابرجا مانده است که ریشه در نیاز این کشور به نفت دارد. چین نزدیک به نیمی از نفت خام خود را از کشورهای عربی منطقه خاورمیانه خریداری میکند و عربستان سعودی در صدر این فهرست قرار دارد و مطمئناً به دلیل رشد اقتصاد خود و برای تبدیل شدن به بزرگترین اقتصاد جهان به نفت بیشتری طی سالهای آتی نیاز خواهد داشت. در سالهای اخیر، چین نیز در زیرساختهای حیاتی کشورهای منطقه خاورمیانه سرمایهگذاریهای هنگفتی کرده و برای تأمین فناوریهای مخابراتی و نظامی برخی از این کشورها وامهای کلانی داده است. شرکتهای تحت حمایت دولت چین به سرمایهگذاری در یک بندر دریایی در چابهار ایران اقدام کردهاند و همچنین این شرکتها در تأمین مالی یک پارک صنعتی در بندر دقم عمان و ساخت و راهاندازی پایانه کانتینری در ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی، و همچنین دو بندر جدید در اسرائیل کمک مالی کردهاند. اگرچه نرخهای اعلامشده برای این پروژه متفاوت است، اما تاکنون بیش از سیصد میلیارد دلار برای این پروژه هزینه شده است و چین قصد دارد طی ده سال آینده یک تریلیون دلار بیشتر برای این ابرپروژه هزینه کند. چنین اقداماتی منعکسکننده دیدگاه چین نسبت به خاورمیانه است که برای طرح ابتکار یک کمربند و جاده و برای تسهیل تجارت چین، موضوعی حیاتی است. اما مخالفان گسترش نفوذ چین در خاورمیانه معتقدند که قراردادها و طرحهای چین عموماً از جنس استعماری هستند که بسیاری از کشورهایی را که توان بازپرداخت وامهایشان را ندارند، مورد هدف قرار میدهد. بسیاری از کشورها نگاه مثبتی به وامهایی که چین میدهد دارند و فکر میکنند که این وامها تقریباً رایگان هستند؛ اما واقعیت امر چیز دیگری است. این وامها از نظر اقتصادی برای کشورهای دریافتکننده بسیار پرهزینه هستند و در بلندمدت وامها باعث میشود که این کشورها را بهشدت وابسته به چین کند و به بیان سادهتر آینده آنها را در رهن شرکتهای چینی قرار دهد. اما از طرفی گروهی این طرحها را راهی برای کمک به رشد اقتصادی این کشورها و رونق تجارت بینالمللی میدانند.
روابط ایران و امریکا
نشریه سیاست خارجی «Foreign Policy» که مجلهای خبری سیاسی ـ اقتصادی است در گزارشی تحلیلی به ابعاد رو به گسترش روابط ایران و چین پرداخته و بیان میکند که این توافقنامه مزایای بزرگی برای دو کشور ایران و چین که دشمن ایالات متحده هستند، دارد. به گفته این مجله، چین با برقراری روابط با ایران، ضمن تقویت جای پای خود در خاورمیانه و تضعیف ایالات متحده، دسترسی خود به نفت و دیگر کالاهای مهم ایران را تضمین میکند. ایران نیز به نوبه خود، از محل سرمایهگذاری چین در حوزه انرژی و زیرساخت، میلیاردها دلار به دست خواهد آورد که اثربخشی تحریمهای ایالات متحده علیه رژیم جمهوری اسلامی را کاهش خواهد داد. این مجله معتقد است که افزایش همکاری امنیتی بین دو کشور تهدیدی جدی برای منافع امنیتی امریکا، اسرائیل و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس است که برای رسیدگی به این موضوع، دولت بایدن اکنون باید چند گام فوری بردارد. اما باید به این نکته توجه داشت که از سوی دیگر روابط چین با دشمنان ایران ازجمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل نیز بر کسی پوشیده نیست و چین سعی دارد حتیالامکان در روابط سیاسی کشورها دخالت نکند و با عدم دخالت مستقیم در جدلهای منطقهای، توازن را در روابطش حفظ کند. با وجود این، با توجه به شرایط اقتصادی امریکا و تورم بالا در این کشور و همچنین خروج نیرویهای ارتش آن از منطقه خاورمیانه، انتظار میرود که حضور چین در مناطق خاورمیانه پررنگتر شود و جای امریکا را در این منطقه بگیرد؛ علاوه بر این، تلاشهای ایران برای برقراری روابط تجاری و اقتصادی با چین نیز ثمربخش باشد و اثرات تحریم را کاهش دهد و از طرفی میتوان انتظار بازگشت امریکا به توافق هستهای با ایران را داشت.
- حامد وحیدی -روزنامهنگار