همچنین نگرش این هلدینگ، تعامل با تولیدکنندگان سیمان است. سودآوری آن نسبت به مجموعههای دیگر بیشتر و از رشد قابل ملاحظهای برخوردار است، ولی در کنار این مجموعه خود صنعت سیمان وضعیت مناسبی ندارد و چالشهای زیادی دارد که از جمله آنها، مدیران ناشایسته، تکنولوژی محدود، مازادعرضه، هزینههای بالای حملونقل، قیمت ارزان محصول بهویژه قیمتهای صادراتی، رقابت منفی بین شرکتهای تولیدکننده درعرضه محصول حتی درقیمتهای پایین، هزینههای مالی بالای شرکتها و بهرهوری کم نیرویانسانی است که این صنعت را با مشکلات بسیار زیادی مواجه کرده و باعث شده که این صنعت در سالهای اخیر روند نزولی را طی کند.
هفتهنامه بورس با محمدعلی احمدزاداصل قائممقام مدیرعامل هلدینگ سرمایهگذاری و توسعه صنایع سیمان، در خصوص فعالیتهای این هلدینگ، وضعیت شرکتهای تابعه، چالشهای صنعت سیمان،دلایل افت این صنعت در سالهای اخیر، استراتژی برای خروج این صنعت از بحران و جذب سرمایهگذاران خارجی به گفتوگو نشست که در ادامه میخوانید:
بهتر است گفتوگو را در خصوص فعالیتهای هلدینگ سرمایهگذاری و توسعه صنایع سیمان آغاز کنیم.
فعالیت این هلدینگ بیشتر در حوزه بازار سرمایه است. مدیرعامل مجموعه مرتضی داداش و من قائممقام مدیرعامل هستم. این شرکت، وابسته به هلدینگ توسعه ملی است که یکی از شرکتهای بیحاشیه بازارسرمایه محسوب میشود. لازم به ذکر است که سهام این شرکت در بورس است و به نظرم هنوز برای رسیدن به ظرفیتهای خود در این بازار فاصله دارد. حدود 11 درصد سهم بازار سیمان در اختیار این هلدینگ قرار دارد ولی ارزش مارکت آن کمتر از 500 میلیارد تومان است که این عدد نشان میدهد هنوز هم میتوانیم برای رشد و بالندگی شرکت تلاش کنیم که روند رو به بهبود این مجموعه طی شود. همچنین هلدینگ سرمایهگذاری و توسعه صنایع سیمان به دنبال بهبود روند در این
صنعت است.
این هلدینگ چند زیر مجموعه دارد و شرکتهای زیر مجموعه چه فعالیتهایی را انجام میدهند؟
هلدینگ سرمایهگذاری و توسعه صنایع سیمان 5 شرکت سیمانی تابعه دارد که عبارتند از سیمانکرمان – سیمانمازندران - سیمان فیروزکوه - سیمان شمال و سیمان ساروج بوشهر و شرکتهایی همچون سیمانقائن – سیمان ممتازان کرمان – سیمان آرتا اردبیل – سیمان فراز فیروزکوه – سیمانغرب – سیمان داراب و سیمان نیزار قم تحت پوشش این هلدینگ هستند.
همه شرکتهای زیر مجموعه این هلدینگ در بورس هستند؟
شرکتهای سیمان شمال، کرمان و مازندران در بورس هستند، سهام سیمان ساروج در بازار پایه معامله میشود و اقدامات سیمان فیروزکوه هم در حال انجامشدن است که این شرکت وارد بورس شود.
این هلدینگ برای شفافسازی بیشتر، نیاز دارد که شرکتهای زیر مجموعه خود را در بورس پذیرش کند و حتی سهام شرکتهایی که به نوعی تحت پوشش هستند در بازار پایه معامله میشوند. این شرکتها هم ترغیب شدهاند که در فضای مطلوب بازار سهام خود را عرضه کنند، ولی اکنون شرایط برای عرضه سهام شرکتها در بازار خیلی مساعد نیست و در عینحال همه شرکتهای تابعه و وابسته، از الزامات سازمانبورس تبعیت میکنند. این هلدینگ با استفاده از الزامات این سازمان توانست به سمتوسوی شفافیت و بهبود عملکرد مالی سوق
پیدا کند.
در خصوص چالشهای صنعت سیمان توضیح دهید؟
درکشورما صنعت سیمان دارای ظرفیتهای خوبی است، ولی درحال حاضر به دلیل ضعفهای ساختاری و مدیریتی ازجمله مازادعرضه – هزینههای بالای حملونقل – قیمت ارزان محصول بهویژه قیمتهای صادراتی – رقابت منفی بین شرکتهای تولیدکننده درعرضه محصول حتی درقیمتهای پایین – هزینههای مالی بالای شرکتها – بهرهوری کم نیرویانسانی و عدمرعایت برخی ازمعیارها دررابطه با صدور مجوزهای احداث واحدهای تولیدی ازطرف مسئولان درگذشته و نامطلوبتر از همه سلطه واسطهها و دلالان دردهههای گذشته برای عرضههای داخلی و بهویژه صادرات محصول، نمیتوان از مزایای صنعت به نحو مطلوب استفاده کرد. باید صنعت دارای تکنولوژی روز و برتر، منابع مالی کافی و ارزان قیمت، سرمایهگذاران یا شرکای خارجی و نیز مدیران فهیم، متخصص وحرفهای باشد تا صنعت بتواند به مرحله رشد برسد، در ضمن باید گفت که در حوزه پاییندستی نیزحتما باید به بحثهای فوق درجهت توسعه و تکمیل زنجیره ارزش و تامین توجه کرد.
صنعت سیمان جزء صنایعی است که تکنولوژی محدود و مازاد ظرفیت دارد که این ظرفیت اضافی، مزیت نسبی این صنعت را از بین میبرد. باید گفت ظرفیت صنعت سیمان 60 میلیون تن است که 50 میلیون تن آن، ظرفیت داخلی محسوب میشود و 10 میلیون تن آن هم ظرفیت مصرف داخلی است.
در حال حاضر ارزش یک کیسه سیمان، برابر با یک کیلو انگور است. باید بررسی کرد که برای یک کیسه سیمان و یک کیلو انگور چقدر منابع وهزینه، زمان و انرژی مصرف میشود. همچنین به دلیل ارزان بودن سیمان و عوامل دیگر، مزیتهای دیگر این صنعت دیده نمیشود.
در حال حاضر به شرکتهای سیمانی میگویند تاراج خاک میکنند. بنده معتقدم این مفهوم از نقطهنظر بی توجهی به توانمندیهای داخلی و نگاه صرف به تولید و صادرات برای تامین نقدینگی واحدها میتواند محل تامل باشد، چون منابع در حال هدر رفتن است. همچنین اکثر صنایع سیمانی مخصوصا بخش خصوصی، با مشکلات بسیاری به فعالیتهای شرکت ادامه میدهند، بطور مثال شرکت خصوصی یک میلیون تنی میتواند با 200 تا 250 نفر پرسنل به فعالیت خود ادامه دهد. بنابراین میتوان گفت بهرهبرداری نیروی انسانی بسیار کم است. باید از قبل برای تمام مشکلاتی که در حال حاضر رخ داده تمهیداتی اندیشیده میشد.
شرکتهای سیمانی در شمال بسیار زیاد است. این شرکتها بهنامهای فیروزکوه، سیمان شمال، مازندران، خزر شاهرود و......وجود دارند که اصلا آن مناطق کشش این همه شرکت سیمانی را ندارد و همین مازاد ظرفیتها باعث شده که سیمان، قیمت واقعی خود را پیدا نکند. سیمان با فولاد ضریبی دارد که ضریب 5 به یک است و متاسفانه این ضریب درفعالیتهای عمرانی وساختوساز عمدتا رعایت نمیشود.
مثلا به فرض قیمت تمام شده آپارتمان برای هر متر یک میلیونونیم میشود، اگر یک آپارتمان 100متری ساخته شود، قیمت آن 150 میلیون تومان میشود، در حالی که قیمت تمام شده سیمان در این آپارتمان کمتراز یک درصد کل هزینه است. باید گفت شکاف بین عرضه و تقاضا اجازه نمیدهد قیمت واقعی سیمان مشخص شود و عرضهکنندگان سردرگم هستند.
هماکنون سیمان به قیمت 30 دلار به کشورهای دیگر صادر میشود، در حالی که در کشور پاکستان 100 دلار به فرو ش میرسد. باید قیمت سیمان تا دو برابر افزایش یابد ولی فضای بازار اجازه نمیدهد که این قیمت بیشتر شود و این مورد را باید هدر رفت منابع نامید.
به نظر شما با واقعیشدن قیمت سیمان، زمینه برای رشد و توسعه این صنعت ایجاد میشود ؟
به نظرم دولت در نهایت باید به سمت فضایی پیش رود که قیمت سیمان را واقعی کند، ولی در حال حاضر هیچ اقدامی در این خصوص انجام نداده است. تا زمانی که تعادل عرضه و تقاضا برقرار نشده، نمیتوان قیمتها را آزاد کرد. یادم است که در سال 87 سیمان به قیمت 120حدود دلار صادر میشد. همچنین وزارت صنایع هیچگونه استراتژی برای رشد صنعت سیمان ندارد. به دلیل نبود استراتژی، این صنعت تا چندین سال بعد هم نمیتواند رشد کند.
در سال 84 وضعیت صنعت سیمان در بورس مناسب بود، ولی چرا اکنون این صنعت افت کرده و عملکرد آن مثل سالهای گذشته نیست و چه عاملی باعث افت این صنعت شد؟
صنعت سیمان مانند صنایع دیگر به دلیل نبود تکنولوژی روز، تامینمالی و جذب سرمایه خارجی، قدرت رقابت نداشته و هنوز هم ندارد. همینعامل باعث شده صنعت سیمان افت کند و نتواند به روز شود. همچنین باید سرمایهگذاری مشترک انجام و سرمایهگذاران خارجی به عنوان سهامدار، جذب این صنعت میشد.
باتوجه به مواردی که اشاره کردید، سرمایهگذاران خارجی تمایل دارند در این صنعت همکاری داشته باشند؟
باید گفت به دلیل گرانی حملونقل، تولید به قصد صادرات در این صنعت مقرون به صرفه نیست و این صنعت در اقتصاد بینالملل بیشتر در حوزه داخلی فعالیت دارد.
در خصوص این صنعت باید گفت ظرفیتسنجی درست نبوده، باید شرکت ایمیدرو در ظرفیتهای صنعت سیمان دقت بیشتری داشت، حتی اگر مجوزی هم برای ظرفیت توسعه صادرات، صادر میشد، باید همه جوانب را در نظر میگرفتند. در دورهای شرکتهای سیمانی 100 نفر نگهبان داشت، ولی اکنون در کارخانهها دوربین وجود دارد و دیگر به نگهبان نیازی نیست. به همین خاطر 90 درصد نیروهایی که وجود داشتند بیکار شدند یا این که سیستمهای جدیدی برای بستهبندی وجود دارد که تعداد نیرویانسانی این بخش را کمتر و کار را آسانتر کرده است. به این ترتیب نقش تکنولوژی هرچند محدود در این بخش افزایش یافته و میتواند بهرهوری را افزایش دهد.
درحال حاضر برای متولیان امر صرفا اشتغالزایی مهم بوده، باتوجه به این که در مواردی تکنولوژی به کمک صنعت آمده و نیز باید گفت به دلیل آلودگیهای موجود درکارخانهها هر نیرویانسانی در برخی از واحدها بیشتر از 5 سال دوام نمیآورد. در نهایت باید در برخی بخشها از تکنولوژی بهره گرفت. در نتیجه باید همه مزیتها را مطالعه کرد و حتی چشمانداز 100 سال بعد هم در نظر گرفته شود.
در واقع در صنعت سیمان چشماندازی وجود ندارد. یکی از مشکلاتی که دراین صنعت وجود دارد روزمرگی است. همچنین مدیران مربوطه ثبات و امنیت ندارند. وقتی مدیران به این نحو هستند چطور میتوان انتظار ثبات و چشمانداز 100 ساله برای این صنعت داشت. بنابراین باید ثبات را در نظام مدیریتی و نظام اداره و کارخانجات برگرداند تا انتظار رشد صنعت سیمان را داشته باشیم. باید نظام مدیریتی متحول و نظام تصمیمگیری براساس مقتضیات روز صنعت باشد.
استراتژی شما برای خروج صنعت سیمان از این بحران چیست؟ شرکتها چه کمکی میتوانند در زمینه انجام دهند؟
شرکتها باید منابع لازم را برای افزایش راندمان تولید و بهرهوری نیرویانسانی تامین کنند. رشد این صنعت تکیه بر توانمندیها ست. باید گفت شرکتی میتواند پیشرفت کند که نگاه به آینده دارد و هر اتفاقی که رخ داد بنابر آن شرایط تحولات انجام شود نه این که تازه فکر کنند چه اقداماتی در خصوص مشکلات پیشآمده باید انجام دهند. مثلا در خصوص تحریم چه اقداماتی باید انجام داد و اگر از تحریم خارج شویم چه فعالیتهایی میتوانیم داشته باشیم. بنابراین باید تمام این اقدامات حرفهای باشد.
نکته بعدی در خصوص تامینمالی است. باید منابعی که برای سرمایه در گردش، اجرای پروژهها، پیشبرد اهداف و حتی جذب سرمایهگذاری خارجی وجود دارد، از اکنون انجام شود. باید از ابتدا مشخص کرد که منابع این صنعت از کجا باید تامین خواهد شد، وقتی منابع داخلی گران است و امکان استفاده از این منابع داخلی وجود ندارد، چرا نباید تمهیداتی اندیشیده شود تا منابع خارجی جایگزین آن شود.
فضای تحریم آشوبی در صنعت سیمان ایجاد کرد و مدیران در زمان تحریم هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت این صنعت نکردند. یعنی تمام تواناییهای خود را در فضای تحریم نادیده گرفتند، در حالی که ما از قبل میدانستیم که در دوران تحریم منابع کاهش مییابد و باید برای تمام این کمبودها چارهای اندیشید.
باید گفت توان مدیران در مدیریت شرکتهای فعال در صنعت سیمان نادیده گرفته شده است و اصلا این مدیران هیچ تلاشی برای بهبود شرکت نداشتند. همچنین ذهنیت مدیران در خصوص مدیریت مجموعه باید تغییر کند و از صرف تولید محوری خارج و جامعنگر وکلنگر بوده وبه مدیریت منابع و مصارف بیشتر توجه کنندو درمحیط چالشی امروزی برنقاط ضعف و تهدیدهای محیطی غلبه کرده و نقاط قوت راتاکید و از فرصتها نهایت استفاده را کنند، چراکه اگر نتوانند این وضعیت را تغییر دهند، باید صنعت سیمان روندی فرسایشی را طی کند.
علاوه بر تمام این موارد بحث حقوقها معضل اصلی است، زمانی که پرداختها محدود شوند، مدیران خوب را از دست میدهیم، به این ترتیب رقابت حرفهای در بین مدیران کاهش و همچنین رقابت ناسالم افزایش مییابد و مدیرانی که نوآوری بیشتری دارند کار خود را ترک میکنند. با توجه به دلایل ذکر شده رقابت حرفهای بین مدیران از بین
رفته است.
نکته بسیار مهم این است که مدیریت شرکتهای تولیدکننده و صنعتی کوپنی شده و از مدیریت کوپنی بیشتر از این انتظار نمیرود. باید مدیران بر اساس سابقه و تجربه انتخاب شوند و وظیفه ما در هلدینگها همین است ولی باید دید چقدر دست هلدینگها برای انتخاب مدیران باز است.
در خصوص بحث واردات مدیران توضیح دهید؟
به اعتقادم باید مدیران بر اساس شایستگیها انتخاب شوند، نه بر اساس روابط موجود. باید در همه صنایع مدیران خارجی وارد ایران شوند و شرکتهای مختلف را مدیریت کنند. لازم نیست هر فکر و ایده نو برای خارج از کشور باشد، فقط باید نگرش مدیران تغییر پیدا یابد. باید مدیران شرکتهای تولیدی و صنعتی پرورش پیدا کنند و اگر این فضا وجود نداشته باشد هیچ مدیری نمیتواند تلاشی برای بهبود شرکت داشته باشد. بنابراین باید از مدیران برتر در صنایع مختلف استفاده کرد تا بتوانیم با بازارهای جهانی ارتباط داشته باشیم. در سیسال اخیر تمام مدیران ما در حال تغییر هستند، ولی تاکنون هیچ رشدی نداشتهاند.
چرا در راستای تحول بانکداری از این مدیران استقبال میشود؟
در نظام بانکی برای این که تحول ایجاد شود باید از این گونه مدیران فاصله گرفته شود و نیروهای تازه نفس در حوزه بانکداری مشغول فعالیت شوند. در دوران جنگ، کشور ایران مشکلات بانکداری و مالی نداشت؟ به این دلیل که مدیران تراز اول و آموزش دیده در بانکها وجود داشتند، ولی اکنون افرادی پست مدیریت گرفتهاند که توانایی رشد و توسعه بانک را ندارند.
کلام آخر
نگرش هلدینگ سرمایهگذاری و توسعه صنایع سیمان، تعامل با تولیدکنندگان سیمان بخصوص هلدینگها است که انجمن صنفی هم باید بتواند راهکارهایی را در شرایط بحرانی ایجاد کنند که هم بازار از آینده صنعت سیمان امیدوار شود و هم از داشتههای خود بیشترین بهره را بگیرند. این امر فقط با تعامل ارگانهای مختلف میسر میشود،این هلدینگ در این زمینه هم پیشرو بوده و گامهای اصلی و اساسی در این خصوص برداشته است.
امیدوارم در سالهای آینده این شرکت به سمت سودآوری بیشتری با توجه به کاهش هزینههای مالی حرکت کند و اکثر سودی که از این هلدینگ به دست میآید سود عملیاتی است. این سود مستمر است و هر سال، افزایش پیدا میکند. در نتیجه میتوان گفت سودآوری این هلدینگ نسبت به هلدینگهای دیگر بیشتر است و از رشد قابل ملاحظهای برخوردار است.
نظر شما