به گزارش صدای بورس علم اقتصاد یکی از مهمترین و اثرگذارترین رشتههای پژوهشی و تحصیلی است. تئوریهای مختلف علم اقتصاد دنیای ما را تغییر داده است؛ و البته این روند ادامه دارد. وقتی به مردان قدرتمند گذشته فکر میکنیم، سیاستمداران و رهبرانی همچون چرچیل، گاندی، یا حتی استالین و هیتلر به یادمان میآید. با این حال، نباید از تاثیر اقتصاددانانی که غولهای امروز، سیاستهایشان را بر پایه سیستمهای فکری و مشاورههای آنان بر پا و استوار کردهاند، غافل بود. ادعای گزافی نیست اگر بگوییم، تاثیر اقتصاددانان بیشتر از سیاستمداران و رهبران سیاسی و اجتماعی بوده است. اگر هیچیک از زنان و مردان اقتصاددان و ایدههایشان نبود، بیشک امروز تاریخ بشر بسیار متفاوتتر بود.
جان مینارد کینز
ایدهها و افکار اقتصادی کینز حتی پس از مرگش هم به حیات خود ادامه دادند. او با اصلاح و پالایش ایدههای مربوط به چرخههای تجاری، از مداخله، مقرراتگذاری و هزینههای دولت برای کنترل و کاهش کسادی و رکود اقتصادی حمایت میکرد. پژوهش او در دهه ۱۹۳۰ انقلابی در اندیشه اقتصادی معاصر ایجاد کرد. کینز این باور غالب را که بازارهای آزاد، راهی برای اشتغال کامل هستند، کنار نهاد و بر موضوع اثرات تقاضای کل تمرکز کرد. هر چند در دهه ۱۹۷۰ تئوریهای او با انتقادهای زیادی روبهرو شد، اما از بحران مالی ۲۰۰۸ ایدههای کینز به عنوان مبنای واکنش بسیاری از رهبران جهان به بحران قرار گرفت.
کارل مارکس
دو کتاب «مانیفیست کمونیست» و «سرمایه» از جمله کتابهایی هستند که عمیقترین اثرات را بر جهان ما بر جای گذاشتهاند. انتقادات مارکس از نظام سرمایهداری که بر پایه تفکرات هگل و دیگران شکل گرفته بود، بر بسیاری از جنبشهای سیاسی و اقتصادی همچون بلشویسم، استالینیسم، مائویسم و سوسیال دموکراتها اثرگذار بوده است. بدون مارکس و کار او درباره سوسیالیسم، احتمالا امروز خبری از جنگ سرد، دولت کنونی چین و اتحادیههای کارگری نبود. چه مارکس را دوست داشته باشیم یا از او متنفر باشیم، بدون شک ایدههایش جهان را تغییر داده است. حتی برخی معتقدند که تاریخ قرن بیستم میلادی میراث مارکس است.
آدام اسمیت
این اقتصاددان سده ۱۸ میلادی را عموما بنیانگذار اقتصاد مدرن میدانند و شاهکار او، «ثروت ملل»، نخستین اثر واقعی در این زمینه به شمار میرود. در واقع امروزه همه اقتصادهای مدرن مدیون کارهای اسمیت هستند و تصور اینکه ساختار اقتصاد جهان بدون او چه شکلی پیدا میکرد، دشوار است. آثار آدام اسمیت تاکنون از سوی اقتصاددانان و مکاتب اقتصادی مختلف کالبدشکافی و نقد شدهاند و مورد ارجاع و دفاع قرار گرفتهاند. با این حال هیچیک از این اقتصاددانان و مکاتب اقتصادی نمیتوانند تاثیر فوقالعاده او را نخست در زمینهای که به شکلگیری آن کمک کرد، و بعد هم تاثیر عظیم او بر جهان را انکار کنند.
میلتون فریدمن
به عنوان برنده جایزه نوبل اقتصاد و چهره پیشرو مکتب اقتصادی شیکاگو، فریدمن بیش از ۳۰ سال در دانشگاه شیکاگو به تدریس اشتغال داشت. پژوهشهای او بر حوزههای مختلف از جمله نظریه پول، تاریخ پول، تحلیل مصرف و سیاست تثبیت متمرکز بود. بسیاری از چهرههای اقتصاد و غیراقتصادی جهان او را یکی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان قرن گذشته میدانند. کار فریدمن بر به چالش کشیدن «کینزیانیسم سادهلوحانه» و مخالفت با سیاستهای دولتی مبتنی بر این تئوریها متمرکز بود. او به عنوان مشاور دولت ریگان، به گسترش سیاستهای مبتنی بر بازار آزاد و دخالت حداقلی دولت کمک زیادی کرد. در دهه ۱۹۸۰ دیدگاههای او در سیاستهای دولت بازتاب یافت.
آلن گرینسپن
اقتصاد آمریکا همچنان بزرگترین و اثرگذارترین اقتصاد جهان است. بر همین اساس، رئیس فدرال رزرو، اقتصاددانی قدرتمند به شمار میرود. گرینسپن در سال ۱۹۸۷ (دولت ریگان) به این مقام دست یافت و تا زمان بازنشستگی در سال ۲۰۰۶
(نزدیک به ۲۰ سال) آن را حفظ کرد. با وجود کسری بودجه، او از برنامه خصوصیسازی تامین اجتماعی و کاهش مالیاتها حمایت میکرد که انتقاد شدید حزب دموکرات را به همراه داشت. گرینسپن در دوران ریاست بر فدرال رزرو با سقوط ۱۹۸۷ بازار سهام و بحران مالی ۱۹۹۷ آسیا دست و پنجه نرم کرد. چند ماه پیش از بازنشستگی او، بحران وامهای مسکن بدون پشتوانه ابتدا اقتصاد آمریکا و بعد جهان را فراگرفت.
- علی دانیال- روزنامهنگار
- منبع: هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۴۶۶
نظر شما