به گزارش صدای بورس، سقوط سهام و شاخص در سال ۹۹ تراژدی بزرگی برای بازار سرمایه بود که باید از آن درسهای زیادی گرفت. غلامرضا سلیمانیامیری، رئیس هیأت مدیره شرکت مدیریت سرمایه زیتون ضمن بیان این مطلب گفت: این موضوع باید جدی گرفته میشد اما تحلیلگران بازار سرمایه از سال ۹۹ به بعد مطالعات تحقیقی و علمی خوبی انجام ندادند و به نظر میرسد هنوز ظرفیت مطالعه عمیقتر وجود دارد. پس از ضرر تعداد زیادی از سهامداران و سرمایهگذاران خرد و بیاعتمادی که ایجاد شد، تقریبا از چند ماه قبل رشد شاخص بورس آغاز شده است. البته به نظر میرسد که این رشد باید زودتر شروع میشد زیرا به دلیل تورمی که در کشور داشتیم و با توجه به افزایش قیمت ارز، اگر حتی مبنا را ارزش جایگزینی قرار میدادیم، انتظار این بود که شاخص صعود کند که در ماههای اخیر با تغییر دولت و به ویژه امیدی که در بخش اقتصادی ایجاد شد، شاهد رشد شاخص بودیم.
* به نظر شما اعتمادی که سال ۹۹ از بین رفت، احیا شده و مردم به بورس برگشتهاند؟
جامعه سرمایهگذاران خرد به ویژه اشخاص حقیقی که از بازار رفته بودند تا حد زیادی برگشتند و تا حدی اعتماد ایجاد شد اما معتقدم هنوز سهامداران و کسانی که به بازارسرمایه آمدند با نگاه شک و تردید به این بازار نگاه میکنند و اعتماد کاملی که انتظار میرود در این بازار ایجاد و تداوم داشته باشد هنوز جای سوال دارد به همین دلیل به نظر میرسد که باید تلاش و اعتماد سازی بیشتری کرد که دوباره با بحران یا شوک ارزی، تورمی، سیاسی، اقتصادی و بینالمللی یا منطقهای مواجه نشویم.
* مشکلات تأمین مالی بخش خصوصی چیست؟
عمده نقدینگی موجود در کشور در دست بانکهاست. زمانی که در صنعت و اقتصاد رکود باشد تسهیلاتی که بانکها دادهاند در مقطع زمانی تنظیم شده قرارداد برنمیگردد و این باعث میشود شرکتهایی که از طریق بانک وام گرفتند یا تأمینمالی از طریق بازار پول انجام دادند قدرت بازپرداخت نداشته باشند. همچنین سیستم بانکی نمیتواند به دلایل مختلفی از جمله کمبود نقدینگی و ... پاسخگوی شرکتهای دیگر و به ویژه تازه تاسیس که میخواهند در بازار، پول تأمین کنند باشد، که این باعث میشود کشوری که اقتصاد آن تا حد زیادی بانک محور است و هنوز بازارسرمایه آن نتوانسته درصد مهمی از تأمین مالی کل کشور را به عهده بگیرد با مشکل مواجه شود و به همین دلیل شرکتها در سال جاری و سال گذشته برای تأمین مالی با مشکل مواجه شدند. این مسئله عاملی است که شرکتها نتوانند رونق بگیرند، در چنین وضعیتی بهترین محل و مرجع بازارسرمایه است که می تواند بخشی از مشکلات بازار پولی را در کشور برای شرکتهای تولیدی و خدماتی حل کند. به همین دلیل در سطح بازارسرمایه مجموعههای کرادفاندینگها را ایجاد کردند و توانستند نقدینگی را از طریق بازارسرمایه تأمین کنند و مشارکت سهامداران حقیقی در بازارسهام میتواند فرصت مناسبی برای تأمینمالی شرکتهای بورسی باشد به ویژه پس از مشکلاتی که برای بازار بانکی و پولی ایجاد شد. افزایش سرمایه یکی از فرصتهای مناسب است که در سال های ۹۸ و ۹۹ از آن به خوبی استفاده نشد.
* شرکتهای کوچک بیشتر به تأمین مالی نیاز دارند.
دقیقا؛ شرکتهای کوچک بیشتر به منابع نیاز دارند. دلیل نیاز بیشتر این شرکتها نه از نظر مبلغی بلکه به این دلیل است که شرکتهای کوچک قدرت تأمینمالی از طریق سیستم بانکی را به راحتی ندارند. شرکتهای بزرگ به دلیل دارایی و ترازنامه خوب، سایز و تولیداتی که در سطح ملی دارند مورد حمایت سیستم بانکی قرار میگیرند اما در شرکتهای کوچک این مشکل وجود دارد، در حالی که شرکتهای کوچک، SMEها و شرکتهای فامیلی میتوانند بسیار در اقتصاد ملی نقش داشته باشند اما از دریافت منابع مالی محرومند و در اینجا بازارسرمایه باید تمرکز خود را روی این گروه بگذارد. در چنین وضعیتی چون مردم با این تورم بالا علاقمند نیستند که پولهای خود را در بانک با نرخ حداقل سود سپردهگذاری کنند، بازارسرمایه میتواند جایگاه مناسبی برای جایگزینی باشد.
اگر واقعا بازارسرمایه، شرکتهای کارگزاری، تأمین سرمایهها و صندوقها بتوانند شرکتهای کوچک را تحت حمایت قرار دهند، نه به مفهومی که بخواهند پولی را به صورت رانتی بدهند بلکه دقیقاً پروژه تعریف شود و چون پروژهها کوچکند به راحتی میتوانند برای آن بیزنسپلن داشته و بعد بررسی دقیق مالی انجام دهند که آیا بازدهی آن خوب است یا نه و بر اساس آن دوره بازگشت سرمایهگذاری مشخص و تضمینهای کافی را بررسی کنند (نه تضمین سفته و ... بلکه خود پروژه)، در چنین وضعیتی به راحتی میتوانند اعتماد سرمایهگذاران را جلب کرده تا هم در سهام سرمایهگذاری کنند و هم در صندوق پروژه یونیت بخرند و به این شکل در پروژهها فعالیت کنند، در چنین وضعیتی شرکتهای کوچک میتوانند از این طریق تأمینمالی خوبی داشته باشند البته با نظارت و بررسی و تحلیل توسط سازمان بورس. باید به این نکته توجه داشت که این مسئله تیغ دولبه است و سازمان بورس باید بسیار دقیق، نظارت کند و شرکتهای تأمین سرمایه باید کاملا بررسی کنند و اینطور نباشد که مردم در این صندوقها سرمایهگذاری کرده و بعد از مدتی پولشان برنگردد.
اگر بخواهیم مردم را که تمایل به شراکت دارند و نمیدانند کجا سرمایهگذاری کنند هدایت کنیم، یکی از جاهایی که میتوان پول مردم را جمعآوری و هدایت کرد شرکتهای کوچک است. حتی گاهی میتوان در شرکتهای کوچک یک کرسی گرفته و بعد از مدتی مدیریت آن را به عهده گرفت. در شرکتهای بزرگ یک سهامدار خرد هرچقدر در بازارسرمایه، سهام بخرد با توجه به اینکه حداکثر سهام شناور ۲۵ درصد است که خرید و جمعآوری همه آنها برای یک شخص بسیار دشوار است، اما در شرکتهای کوچک این کار راحتتر انجام میشود و شخص میتواند وارد آن شود. ضمن اینکه اشخاص حقیقی میتوانند پولهایی که در بانکها سپرده میشود و ممکن است در جای مناسب یا در بخش تولیدی و خدماتی تسهیلات داده نشود را از طریق بازارسرمایه وارد پروژه کنند و برای موضوع فعالیت اقتصادی و مشخصاً برای موضوع خدماتی، IT یا تولیدی خاصی پول واریز کنند که این فرصت بسیار مناسبی است. در کشوری مثل ایران که پولها در دست طبقه متوسط است که میخواهند در مقابل تورم از آن محافظت کنند، بازار سرمایه فرصتی است که امکان سرمایهگذاری در شرکتها با بازدهی مناسبی را به افراد میدهد، این سرمایهگذاری یک نوع پوشش تورم در کشور است.
* راههای گسترش سرمایهگذاری غیرمستقیم چیست؟
همه اشخاصی که در بازارسرمایه معامله میکنند به نوعی در سرمایهگذاری غیرمستقیم نقش دارند. اگر بتوانیم صندوقی برای بعضی از پروژههایی که در سطح کشور وجود دارد چه در سطح ملی که دولت مدتهاست شروع کرده و نمیتواند به پایان برساند و چه پروژههای کوچک و خصوصی ایجاد کنیم، میتوانیم از افراد که پول مازاد داشته و تمایل به سرمایهگذاری دارند ولی تخصصی در این زمینه ندارند دعوت کنیم در این صندوقها با خرید یونیتهای آن در پروژهها سرمایهگذاری کنند که این بحث مدتهاست در بازارسرمایه ایران مطرح است اما سازوکار آن چندان مشخص نشده و دارای ابهامات بسیاری است. این مسئله یکی از دلایلی است که مردم بابت سرمایهگذاری در آن کمی نگرانند ضمن اینکه با توجه به مسائل فرهنگی مردم ترجیح میدهند در کوتاه مدت بازدهی داشته باشند که سادهترین راه خرید سهام و فروش آن به قیمت بالاتر است. هدف اصلی نظریههای بازار سرمایه جذب سرمایههای کوچک برای پروژههای کلان است، با توجه به این تئوری باید سعی کنیم در بخش صندوق پروژه جدیتر وارد شویم.
مسکن یکی از معضلات بزرگ کشور است و نیاز داریم به جای اینکه دولتها را درگیر کنیم در رابطه با آن، پروژههای ساختمانی تعریف کنیم زیرا همانطور که دیدیم پروژههایی مثل مسکن مهر و مسکن اجتماعی از نظر کیفیت پایین و زمانبر و قیمت بسیار بالا بودند ولی اگر بتوانیم طوری برنامه ریزی کنیم که در بازارسرمایه، پروژه وارد شود بخشی از معضلات مسکن در کشور حل میشود. پروژههای معدنی، تولیدی و صنعت الکترونیک و ... که بسیار متنوع و قابل تغییر سریع هستند، در کشور نیاز است که میتوان منابع آن را از بازارسرمایه به طور غیرمستقیم استفاده کرد.
* عرضههای اولیه چطور میتوانند به رونق بیشتر بازار کمک کنند؟
بازار سرمایه باید عمق داشته باشد. بخشی از عمق بخشیدن بازارسرمایه به این برمیگردد که میزان سهم شناور در بازار سهام بیشتر شود. اینگونه، نباشد که شرکتی را بورسی کرده و ۵ ،۱۰ یا ۲۰ درصد عرضه شود و پس از مدتی دوباره از طریق دیگری این سهام را جمع آوری کنند و مونوپل خودشان قرارگیرد. یکی از روشهای عمق بخشیدن به بازارسرمایه این است که میزان سهام شناور را زیاد کنیم. دوم عرضه اولیه شرکتهایی است که با رشد مناسب، قابل توسعه و سودآورند و وقتی در بازارسرمایه عرضه میشوند عملاً باعث رشد بازارسرمایه و گسترش و افزایش تعداد شرکتهای بورسی میشوند و حتماً باید میزان سهام شناور نیز رشد کند نه اینکه محدود کنیم و فقط اسم شرکت بورسی باشد.
در حال حاضر ارزش بازار سهام ایران حدود ۱۴۰ میلیارد دلار است، سوال این است که چند درصد از آن دست مردم است؟ چند درصد دست سهامدار خرد، اشخاص حقیقی صندوقها و شرکتهای سرمایهگذاری است؟ به نظر میرسد اگر نتوانیم توسعه دهیم بازارسرمایه عمق نخواهد داشت. عرضه اولیه موجب افزایش تعداد شرکتهای بورسی شده و پول بیشتری از بازار جمع آوری میشود و خود این مسئله به کاهش تورم کمک میکند. بنابراین باید عرضهها بیشتر شود البته شرکتهایی که قابلیت توسعه و رشد داشته باشند نه اینکه فقط سهامی عرضه کرده و بورسی شوند و بعد این شرکتها نتوانند توسعه یابند زیرا توسعه آن شرکتها باعث جذب بیشتر سرمایه در بورس میشود.
* در فعالیتهای بازار سهام به نوسان قیمت ارز چه وزنی میدهید؟
بحث ارز دو بخش دارد که شامل اثر واقعی و اثر انتظاری میشود. اثر واقعی یعنی وقتی شرکتهایی که بورسی هستند و صادرات میکنند و طبیعتا ارز خود را با قیمت بالاتری میتوانند در بازار یا بانکمرکزی بفروشند و یا به تعهدات ارزی که دارند تحویل دهند و از طرف دیگر هم ریال بیشتری میگیرند و طبیعتا سود بیشتری در تغییرات نرخ ارز به ریال ایجاد میشود و منجر به افزایش سود EPS شرکتهای بورسی میشود و با این تاثیر و افزایش، قیمت سهم بالا رفته و تمایل جامعه و حضور سهامداران بیشتر میشود.
اما در بحث اثر انتظاری، زمانی که جهتگیری ارز به طرف بالا و رشد قیمت باشد انتظار اینکه در آینده باز هم سود شرکت بیشتر خواهد شد و قیمت ارز بالاتر خواهد رفت، خود این موضوع برای حضور سهامداران در بازارسرمایه ایجاد انگیزه میکند به همین دلیل، هم اثر واقعی و هم اثر انتظاری دارد که وقتی این دو با هم جمع میشوند شاخص بازارسهام را سبز میکند و شاخص رشد مییابد. اینکه چقدر از نظر وزنی تاثیر دارد نیاز به کار مطالعاتی دارد و تحلیلگران و دانشگاهها باید آن را محاسبه کنند.
* چرا رابطه بیمهها با بازار سهام تقریبا قطع است و از ظرفیتهای بازار سرمایه استفاده نمیشود؟
معتقدم رابطه بیمهها با بازار سهام قطع نشده است. همانطور که اشخاصی که قبلا در بازارسرمایه بودند، بعد از سال ۹۹ باتوجه به اینکه شاخصها افت کردند احساس خطر کرده و از بازارسهام خارج شدند، حضور شرکتهای بیمهای هم کمتر شد، شرکتهایی که قرار بود در بازارسرمایه حضورشان را ادامه دهند و بخشی از وجوهی که از بیمه شدهها دریافت میکردند را به بازار سرمایه ببرند، این رشد و روند کاهش پیدا کرده اما قطع نشده است. در زمانی که رئیس بیمه مرکزی بودم، آیین نامهای را تنظیم کردیم که بالاجبار بخشی از وجوه اخذ شده از بیمهشدگان باید در بازارسرمایه، بخشی در سپرده، بخشی در سرمایهگذاریها و بخشی هم برای پرداخت خسارتهای بیمهای تخصیص داده شود.
معتقدم اگر این وضعیتی که درماههای اخیر در بازارسرمایه داریم ادامه داشته باشد، شرکتهای بیمه نیز بطور فعال وارد میشوند، زیرا سال ۱۴۰۰ که از بیمه مرکزی خارج شدم، مجموعه صنعت بیمه تقریبا ۴۵ همت سهام خریداری کرده بود و فقط ارزش سرمایهگذاری سهام در بیمهمرکزی ۲۳ همت بود. با توجه به اینکه حجم نقدینگی در کشور بیشتر شده و پیشبینی شده حق بیمه دریافتی که در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۸۰ همت بوده، در سال ۱۴۰۳ به ۴۰۰ همت برسد، طبیعی است که باید بخشی از آن نقدینگی وارد بازارسرمایه شود.
بحث دوم ارتباط سازمانی بین بیمه و بورس است که باید برقرار شود. همیشه معتقد بودم که بانک، بیمه و بورس سه راس مثلت اقتصادی کشور هستند و همه باید به یک نحو مناسب و با یک اندازه رشد کنند. ابتدا در کشور بانک رشد کرده بود، بورس هم تا حد زیادی رشد کرده هرچند هنوز نسبت به بانک عقبتر است، اما بیمه از هر دو عقبتر است. باید مدیران سازمان بورس، بیمه مرکزی، شرکتهای بیمه و شرکتهای تأمین سرمایه با هم جلساتی داشته باشند تا بتوانند بیشتر در بازارسرمایه فعال باشند.
به همین منظور از همان زمان شروع خدمت در بیمه مرکزی اقدام به ایجاد شرکت تأمین سرمایه برای شرکتهای بیمهای کردم که درحال پیگیری است. امیدوارم شرکتهای بیمهای هم یک شرکت تأمینسرمایه داشته باشند که بتوان ارتباط سازمانی و ساختاری را بین بورس و بیمه بیشتر کرد، ضمن اینکه اکثر شرکتهای بیمه هم سهامی عام بوده، در بازارسرمایه فعالند و سهامشان معامله میشود.
* شرکت تأمین سرمایه بیمهای در چه مرحلهای است؟
تصمیمگیری شد که اکثر شرکتهای بیمهای در شرکت تأمین سرمایه حضور داشته و سهامدار باشند ولی بعضی از شرکتهای بیمهای دولتی بودند که علاقه چندانی به حضور آنها نبود و بعضی هم مشکلات دیگری داشتند و یا از شرکتهای بیمهای بودند که سهامدارشان بانک بودند و بانکمرکزی باید به آنها اجازه میداد که معمولا به بانکهایی که خودشان در شرکتهای بیمهای سرمایهگذاری کردهاند اجازه نمیدهد تا شرکت تأمینسرمایه ایجاد کنند. مسئله دیگر اینکه تعدادی از شرکتهای بیمهای خودشان در تأمینسرمایه دیگری حتی با درصد پایین سهامدار بودند که این مسائل باعث شد تعداد شرکتهای بیمهای که بتوانند در تأمینسرمایه باشند زیاد نباشد ولی این تأمینسرمایه در مسیر خود جلو رفته و در سازمانبورس پرونده تشکیل داده و میزان سهام نیز بررسی شده است. محدودیتها مشخص و تا حد زیادی رفع شده و درحال حاضر آماده شده که به شورای عالی بورس برود و امیدواریم هرچه سریعتر تصویب شود.
* قطعاً این تأمین سرمایه استراتژی خاصی را پیگیری میکند، مثلا تأمین سرمایه تخصصی یا عمومی با سهامداران بیمهای یا محوریت خدمات به سهامداران بیمه ای؟
این شرکت تأمینسرمایه عام است اما طبیعتا چون شرکتهای بیمهای سهامدار هستند به نوعی ابزارهای بیمهای میتوانند در بازارسرمایه استفاده و در آن معامله شوند نه فقط اینکه سهام شرکت بیمهای باشد زیرا ابزارهای بیمهای زیادی وجود دارد، مثلاً بیمه اعتباری و بیمههای مختلفی که در بازارسرمایه میتوانند پیوند دهنده باشد و زمانی که پولی میخواهد در بازارسرمایه تأمین شود به نوعی شرکت های بیمه بتوانند آن منابع را بیمه کنند که این باعث رونق و عمق بخشیدن به بازارسرمایه خواهد شد. یعنی به کمک بازار سرمایه آمده و طبیعی است که میتواند درآمد بسیار خوبی از این محل کسب شود، ضمن اینکه شرکتهای بیمه اتکایی وجود دارد و در سال ۱۳۹۹ مصوبهای از مجلس شورای اسلامی داشتیم که بخشی از بیمه اتکایی بتواند به عنوان ابزار بیمه اتکایی در بازار سرمایه معامله شود اینها پیوند بین بازارسرمایه و بیمه را عمیقتر میکند.
* زمانی مطرح شد که یک مقام واحد ناظر مالی برای سه ضلع اقتصادی کشور داشته باشیم آیا این برای حکمرانی اقتصاد کشور جوابگو است؟
قطعا؛ این بحث مطرح شده بود و حتی پیشنهاد کرده بودیم که روسای بانکمرکزی، بیمهمرکزی و سازمان بورس جلسات هماهنگی داشته باشند و در ستاد اقتصادی ریاستجمهوری این جلسات میتواند برگزار شود و ضروری است. ابزارهای زیادی داریم که کمتر از آنها استفاده میکنیم، پولهای زیادی در کشور وجود دارد که به نوعی درست مدیریت نمیشود و این فرصت مناسبی است. در کشورهای توسعه یافته از این سه ضلع برای رونق اقتصادی به خوبی استفاده میکنند. شرکتهای بیمهای به جز شرکت بیمه دولتی همه بورسی هستند و این یعنی تقریبا با شرکتهای جدید التاسیس نزدیک ۳۰ شرکت هستند که در بورس معامله میشوند. نکته اول درصد شناوری سهام این شرکتها در بازارسرمایه است و نکته دوم اینکه شرکتهای بیمهای هم وجوهی که قبلا در بانک میگذاشتند به بازارسرمایه آوردند و سهام خریدند. بیمهمرکزی تا حد زیادی فشار آورد که آییننامه سرمایهگذاری را رعایت کنند. این آیین نامه تقریبا رعایت میشود. مسئله مهم این است که بازار بیمهای باید بزرگتر شود.
* برآورد کلی شما از شرایط بازار در پایان سال ۱۴۰۴ چیست؟
چندین مولفه داریم که بسیار تعیین کننده هستند. یکی بحث مشکلات منطقه است و دیگری بحث حضور دولت جدید آمریکاست تا حدی می تواند در سیاستهای اقتصاد جهانی تأثیرگذار باشد و بحث نحوه تعامل با کشورهای حوزه خلیج فارس، خاورمیانه و هم با چین، روسیه، آمریکا و غرب است. پیشبینی میکنم دولت چهاردهم واقعگرا بوده و سعی دارد با حفظ اصول، منافع ملی، تمامیت ارضی و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ارتباط خوبی با کشورهای منطقه و با غرب تعامل سازندهای داشته باشد. با این تعاملات، برای ایران آینده مثبتی در سال ۱۴۰۴ در بخش بازارسرمایه میبینم و معتقدم بازارسهام هنوز به شاخص واقعی خود نرسیده است.
* استراتژی بازار برای دامنه نوسان باید چگونه باشد؟
ناظر بازار باید این قدرت را داشته باشد که با توجه به وضعیت بازار، نوسانات و دامنه را مدیریت کند. معتقدم کار درستی انجام شده که دامنه را روی ۳ درصد آوردند. اما سوال این است که تا چه زمانی؟ چه در کاهش، چه در برگرداندن دامنه و چه در افزایش دامنه، تصمیمات بسیار دیرهنگام انجام میشود. ثانیا اگر هم محدودیت دامنه مشخص شد تا کی میخواهد ادامه داشته باشد، یک سال، شش ماه، نه ماه و یا دامنه روی ۵ ، ۲ یا ۳ درصد است، تصمیمات باید کمی منعطف و سریعتر باشد، این اشکال را در مجموعه تصمیمگیرندگان بخش نظارت شاهدیم. در زمانی که حالت عادی و مقام ناظر مسلط شده تصمیم بگیرد وگرنه معتقدم در زمان حاضر دامنه کنونی مناسب است و فقط باید مقام ناظر مراقب باشد که در چه زمانی تصمیم بگیرد و در زمان مناسب انجام شود.
* توقف معاملات صرافیهای رمزارز چه اثری بر بازار اقتصاد ایران دارد؟
بحث رمز ارز از سالهای گذشته مطرح بوده است. زمانی که در وزارت اقتصاد در بخش بیمه مرکزی مسئولیت داشتم، جلسات مفصل و مطولی در وزارت اقتصاد در رابطه با رمز ارز و استفاده از کریپتو در سطح اقتصادی کشور داشتیم و کاملا موافق آن بودم. زیرا رمزارز فرصتی مناسبی است و اقتصاد جهان به آن سمت میرود، نباید از آن عقب بمانیم و باید مدیریت شود و لازم است قانون آن تصویب شود. بحث اینکه بانک مرکزی یا وزارت اقتصاد کدام نهاد باید مجوز بدهد مطرح بود که تفاوتی ندارد. به ویژه برای کشور ما که به دلیل مسائل تحریم مشکلاتی داشتیم و سوئیفت بین بانکهای ایرانی و خارجی وجود ندارد، یکی از بهترین فرصتها برای معاملات ارزی و واردات و صادرات است. در حال حاضر نیز دیر شده و باید چند سال قبل مقررات آن مشخص میشد و با برنامه ریزی و مدیریت آن را هدایت میکردیم.
از طرفی انواع کریپتوها در حال افزایش است و پیشبینیهای غیر متعارفی هم می شود که افزایش قیمت بسیاری پیدا خواهند کرد و این میتوانست برای ما فرصت مناسبی باشد که بخشی از ارزها را به رمز ارز تبدیل کنیم. در حال حاضر نیز که بعد از مدتها فعالیت صرافیها، درگاهها را بستهاند راه حل مناسبی نیست و از تصمیماتی است که ممکن است به صورت مقطعی مقداری کمک کند اما در دراز مدت انتقالات ارزی را زیرزمینی میکند.
معتقدم اگر با دستور بخواهیم جلوی فعالیتی را بگیریم باعث میشود آن مقوله زیرزمینی شود و اثرات مخرب آن بدتر بوده و حتی ممکن است در نهایت به ضرر اقتصاد ملی باشد. به هر حال این پول مردم و شرکتهاست اگر در مسیر قانونی جلو نرود و مدیریت نشود و زیرزمینی گردد، مثل ارزهایی خواهد بود که به جای بانک از طریق صرافیها جا بجا میشود، پولهای کشور و ارزها در صرافیها به دلایل مختلف از بین میرود و امکان ردیابی هم نیست. با زحمت بسیار کالا صادر میشود و بعد شاهدیم در انتقال پول یک صرافی با مشکل مواجه شده و صدها میلیون دلار پول جمهوریاسلامیگیر میکند و هیچکس هم پاسخگو نیست.
وقتی جلوی رمزارزها را میگیریم از نظر نقل و انتقال صرافی حتی، صرافی که مورد تایید بانکمرکزی است، جلوی آن گرفته شود احتمال دارد این مبالغ بلاک شده و حتی نمیتوان فهمید منشا آن ایران است یا کشور دیگری و بعد به صرافیهای بینالمللی رفته و آنجا هم مشکلات بسیاری پیش میآید. اگر هم تصمیم موقتی گرفتند باید سریع و با برنامهای منظم آن را قانونمند کنند و اجازه دهند ابزار جدید ارزی که در سطح جهان ایجاد شده را به فرصت تبدیل کنیم.
* بحث توکنایز کردن و ۲۴ ساعته شدن بازار توسط مقامات سازمان بورس مطرح شده است. در این باره چه نظری دارید؟
۲۴ ساعته شدن بازار خوب است. اما وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم مدتها طول میکشد تا آن کار را انجام دهیم که این ضربه سنگینی ایجاد میکند. توکنایز کردن بازار کار خوبی است و مخالفتی با آن ندارم اما باید سریعتر مسئله را به یک روال عادی رساند و در مسیر عادی قرار داد.
* در رابطه با فعالیتها و خدمات شرکت مدیریت سرمایه زیتون توضیح دهید.
شرکت مدیریت سرمایه زیتون در بخش کشاورزی کار کرده و عمدتا در بخش دامداری و رشد و توسعه بذرهای کشاورزی فعالیت دارد. کشور در این زمینه بسیار نیازمند است و میزان برداشت از این بذرهایی که در کشور کاشته میشود با توجه به میزان نیاز مواد غذایی بالا و امنیت غذایی میزان تولید، سطح کشت و برداشت از هر هکتار باید افزایش پیدا کند به همین دلیل موضوع بذر مسئله مهمی در ایران است. کشورهای پیشرفته در رابطه با بذر بسیار کار کردند و ما در این زمینه بسیار ضعف داریم.
ایران نفت میفروشد، ارز دریافت کرده و نهادههای دامی و کشاورزی وارد میکند در حالی که اگر مقداری از آن ارز را روی انواع بذر هزینه کنیم، باعث میشود بتوانیم جلوی واردات مستقیم گندم، جو، انواع کنجاله، سویا، دانههای روغنی، تخم آفتابگردان و... را بگیریم و یا حداقل کاهش دهیم که باعث رشد کشاورزی و اشتغال میشود و بحث امنیت غذایی که مهمترین مسئله ایران و جهان است تأمین شود.
-
ساره صابری -خبرنگار
-
شماره ۵۷۷ هفته نامه اطلاعات بورس
نظر شما