در شرایطی که کشور تحت تحریم شدید، تورم افسارگسیخته و سقوط چند ساله بورس قرار دارد و مردم هنوز به داراییهای گذشته خود در بورس دسترسی ندارند، استفاده از رمزداراییها و توکن کردن داراییهای بورسی بیشتر چالشبرانگیز است تا فرصتساز. این راهحلها معمولاً برای جذب سرمایه و افزایش نقدینگی مطرح میشوند اما نکته مهم این است که این راهکارها برای شرایط ایران مناسب نیستند و کارشناسان به این تفاوت توجه کافی ندارند.
توکنایز کردن سهام بورسی امکان معامله در بازارهای غیرمتمرکز جهانی را فراهم کرده و نقدشوندگی را افزایش میدهد. این روش میتواند موجب جذب سرمایهگذاران خارجی و ورود پول بیشتر شود اما چالشهای جدی نیز دارد. اینکه آیا حکومت با ایجاد نقدینگی بدون کنترل مشکلی نخواهد داشت؟
محدودیتهایی که پیشتر برای جلوگیری از سقوط بورس اعمال میشد، در این ساختار غیرمتمرکز امکانپذیر نیست. آیا حاکمیت حاضر است اجازه دهد مالکیت داراییهای بورسی به افراد یا شرکتهای ناشناخته خارجی منتقل شود؟ از سوی دیگر زیرساختهای کنترل بلاکچین در کشور هنوز وجود ندارد. آیا سازمان بورس خطر پولشویی و ریسکهای امنیتی توکنها را میپذیرد؟
آیا قوه قضاییه و دولت قبول میکنند که مردم ممکن است داراییهای خود را در زیرساختهای غیرمتمرکز از دست بدهند؟ برخی کارشناسان معتقدند این روش میتواند به کاهش وابستگی به دلار و خنثیسازی تحریمها کمک کند یا با ایجاد رمز پول ملی مشکلات مبادلات را حل کند اما این ایدهها بیشتر خیالی به نظر میرسند. حتی در کشورهای بریکس، پول ایران هنوز به رسمیت شناخته نشده و صرافیهای رسمی برای مبادلات وجود ندارند. در شرایطی که دولتهای گذشته و حال موفق به مدیریت طرحهای اقتصادی از جمله بورس، طلا و دلار نبودهاند، چطور میتوان انتظار داشت طرحهای جدید مانند رمز پول ملی موفق شوند؟ بیاعتمادی مردم بهدلیل خسارات اقتصادی گذشته هنوز پابرجاست و هیچکس پاسخگوی آن نبوده است. زیرساخت معاملاتی فعلی وجود ندارد که بهطور کامل از دلار جدا باشد. حتی در بازارهایی که متمرکز یا غیرمتمرکز (دکس) هستند و جفتارزهایی بدون دلار دارند، آنالیز دارایی و محاسبه سود و زیان همچنان بر مبنای دلار انجام میشود. این استاندارد جهانی است و بهسادگی نمیتوان آن را تغییر داد.
راهحلهای پیش پا افتاده یا محدود نیز تاکنون موفقیت قابلتوجهی نداشتهاند. حتی دولتهایی که در این زمینه صحبت میکنند، ابزارها و زیرساختهای کامل و گستردهای برای اجرای چنین طرحهایی دارند، در حالی که ما در این زمینه هنوز فاصله زیادی داریم. نکته مهم اینکه آیا دولت و حکومت حاضرند از طریق شفافیت مبتنی بر بلاکچین اعتماد عمومی را بازگردانند؟ بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری داخلی که اغلب خصوصی، خصولتی یا نظامی هستند با شفافسازی داراییهایشان، میزان سرمایه، محل سرمایهگذاری و نحوه هدایت آن مشخص خواهد شد.
آیا این چالشها برای آنها اهمیتی ندارد؟ اگر هدف ایجاد شفافیت واقعی باشد، بلاکچین اجازه مخفی کردن این اطلاعات را نمیدهد. بنابراین اگر تمایلی به افشای این جزئیات ندارند، استفاده از این زیرساختها نیز برایشان قابل اجرا نخواهد بود. صادقانه باید گفت که مردم به دلیل تجربه تورم و سقوط بورس نسبت به هر طرح دولتی بیاعتماد شدهاند. گزارشهایی که مدعیاند ۳۰ میلیارد دلار از دارایی مردم در کیف پولهای رمزارزی است، مبنای دقیقی ندارند چون بیشتر این داراییها در کیف پولهای خارجی نگهداری میشود. رسانههای داخلی نیز با پرداختن به این موضوع نشان دادهاند که فرار سرمایه رخ داده است. این فرار سرمایه نتیجه مستقیم بیاعتمادی مردم است و دولت باید برای بازگرداندن اعتماد، راهحلهای اساسی پیدا کند. کارشناسان حوزههای مختلف نیز اغلب با دید محدود به موضوع نگاه میکنند؛ کارشناسان رمزارز تنها به مزایای آن تمرکز دارند و کارشناسان اقتصادی قدیمی بهدنبال سازوکارهای سنتی هستند اما برای عبور از این بحران، نیاز به دیدگاه کلنگر و جامعتری داریم که بتواند به شکل واقعبینانه راهنمای مسیر باشد.
یکی از موضوعات مهم محدودیتهای حقوقی و فقهی است. سازمان بورس و کمیته فقهی توکنهای بدون پشتوانه یا اوراق بهادار توکنشده را به دلیل عدم امکان تحویل فیزیکی دارایی پایه و ابهام در مالکیت رد کردهاند. این مسئله نهتنها اجرای توکنایز کردن را پیچیدهتر میکند، بلکه چالشهای دیگری نیز به همراه دارد. در صورت بروز ضرر در معاملات، افراد میتوانند با گرفتن فتوا یا حکم پروسه معاملاتی را به خطر بیندازند. از طرفی، وقتی معاملات بر بستر بلاکچین انجام میشوند، حکومت و قوه قضاییه قدرتی در بازگرداندن معامله یا اعمال حکم ندارند. همچنین نتایج دادگاههای داخلی برای دادگاههای خارجی مستند نیست و امکان ضبط دارایی افراد وجود ندارد.
یکی از ریسکهای مهم مسائل امنیتی و ضعف زیرساختهای بلاکچینی در کشور است. ما نه تنها زیرساخت بلاکچینی توسعهیافتهای نداریم و به شبکههای جهانی متصل نیستیم بلکه در معرض حملات سایبری، سرقت کلیدهای خصوصی و مدلهای هک رایج در صرافیهای دکس مانند ساندویچ اتکها و فلشباتها قرار داریم. این مسائل، همراه با نبود آموزش کافی، میتواند در آینده بحرانهای جدی ایجاد کند. سقوط شدید قیمت بیتکوین نیز میتواند کل بازار، از جمله ارزش توکنهای شرکتهای بورسی، را تحت تأثیر قرار دهد و باعث سقوط آنها شود. علاوه بر این کشور تحت تحریم است و کسانی که با این توکنها معامله میکنند، ممکن است کیف پولهایشان به خطر بیفتد. این ریسک سرمایهگذاران جهانی را از مشارکت منصرف میکند چون معاملات قرار است در پلتفرمهای جهانی انجام شود و این نگرانی اعتماد به چنین زیرساختی را کاهش میدهد. اگر بخواهیم توکنها را در صرافیهای غیرمتمرکزی مثل پنکیکسواپ لیست کنیم، دسترسی به این صرافیها به دلیل تحریمها ممکن است دشوارتر شود یا کاملاً مسدود شود. همچنین اگر توکنها بر بلاکچینهای عمومی مانند اتریوم منتشر شوند، نهادهای بینالمللی مثل اوفک ممکن است آدرسهای مرتبط با پول ایرانیها را شناسایی و مسدود کنند که سایر داراییهای موجود در کیف پول افراد نیز به خطر خواهد افتاد. کشور ما با این وسعت و ظرفیت، نمیتواند با تصمیمگیریهای کوتاهمدت یا راهحلهای مقطعی اداره شود. بهجای تکیه بر طرحهای تبلیغاتی و استارتآپی، نیاز به سیاستهای کلان و خردورزی است تا مسیر رشد و شکوه کشور هموار شود.
-
ایوب ترابی - کارشناس بازار رمزارز
-
شماره ۵۸۰ هفته نامه اطلاعات بورس
نظر شما